ما هیچی از زندگی واقعی مردم نمی‌دونیم | اعتماد


واحد خاکدان و نقاشی‌های قصه‌وار به حزن‌آکنده‌اش، آدم را به روایت‌ها، به خانه‌های قدیمی اشکوبه‌دار، به دیس‌های گل‌سرخی پلوی زعفرانی و سفره‌های اطلس و غصه‌های آدم‌های عزیز از دست داده، به کتاب‌های کاهی، به آلبوم‌های تمبر توی اشکاف‌ها، به اندوهی سالخورده و شریف، به تاریخ و نگفته‌هایش، خاطراتی عزیز و دور می‌برند. حالا او از این جهان رفته است اما شور و اندوه روایت‌های بصری‌اش و آن اسب اسباب‌بازی سرخ مستعملش در آن خانه‌های دوده‌زده‌ای که می‌کشید، هنوز می‌درخشد و زندگی را صدا می‌زند و چه خوب که محمدرضا مرزوقی در ادامه آن کتاب‌های مجموعه‌واری که درباره هنرمندان برای کودکان و نوجوانان نوشته [«موزه‌گردی با پیکاسو»] واحد خاکدان را هم به آنها معرفی کرده و اسم کتابش را به شایستگی گذاشته است: «با واحد خاکدان در خانه خاطرات».

محمدرضا مرزوقی «با واحد خاکدان در خانه خاطرات

او قهرمانان قصه‌اش را سوار بر فولکس قورباغه سبزی که انگار از دهه‌های گذشته می‌آید، به خانه آجری واحد خاکدان می‌برد و آن کارگاه کوچکش در یکی از اتاق‌های خانه، به قول نویسنده بسیار کوچک‌تر از فکتوری اندی وارهول و کارگاه مجسمه‌سازی پرویز تناولی: «من آتلیه بزرگی ندارم. یکی از اتاق‌های خونه‌ام رو آتلیه کردم.» آیا راز صمیمیت نقاشی‌های قصه‌گوی خاکدان در همین واقعیت نهفته نیست؟

نقاشی‌های واحد خاکدان با آن دیوارهای طبله‌کرده آن‌قدر طبیعی و زنده‌اند که قهرمانان قصه مرزوقی اولش باورشان نمی‌شود که اصلا نقاشی باشند. آنها خیلی زود با اسب چوبی نمادین یادآور نقاشی‌های واحد هم روبه‌رو می‌شوند که پسربچه‌ای غمگین سوارش شده است، پسربچه‌ای که برداشتی از عکس بچگی‌های خود واحد است که حالا کاراکتر اندوهگین روایت‌های نقاش شده است. همان پسربچه‌ای که در نقاشی مشابه دیگری یک اسلحه روی دوش دارد و نقاش می‌گوید: «من این نقاشی رو تو بحبوحه شرایط انقلابی کشیدم. وقتی آدم‌ها به سادگی کشته می‌شدند.» خاکدان بعدتر نقاشی‌های سال‌های دورش را نشان بچه‌ها می‌دهد: «هر نقاشی دوره‌های مختلفی رو توی دوران کاریش تجربه می‌کنه. شاید چند سال دیگه هم نقاشی‌هام با این چیزهایی که می‌بینین خیلی فرق داشته باشه... همیشه فکر می‌کردم اگه دوباره به اون دوره برگردم به بعضی از کارهام تغییراتی میدم ولی الان فهمیدم طی کردن هر مسیری نیازمند اینه که آدم آزمون و خطاهای زیادی رو پشت سر بذاره.» بعدتر از دل همین گفت‌وگوهای ساده با نقاش است که مخاطب سایه‌روشن‌هایی از معرفت‌شناسی او را هم می‌بیند: «تو دوران جوونی، (در نقاشی‌های شما) آسمون آبیه و ابرها زیبا. چرا بعدها دیگه این جوری نیست؟... اینجا این ابر اصلا خوشحالی ابرهای قبلی رو نداره... معلومه اینجا اصلا خوشحال نبودین... وقتی ابری رو وسط این همه ستون و بتن و شکل‌های هندسی ترسناک بذاری معلومه که یه مشکلی هست... این دوره سخت‌ترین و به تعبیری تاثیرگذارترین دوره زندگی من بود... وقتی بود که رفته بودم سربازی، اطراف اصفهان بودم؛ یه محله فقیرنشین که مردم با کمترین امکانات زندگی می‌کردن... با دیدن اون مردم فقیر بود که فهمیدم ما توی گالری‌ها و جمع‌های هنری هیچی از زندگی واقعی مردم نمی‌دونیم. واسه همین یک سال هیچ نقاشی‌ای نکشیدم. اصلا نمی‌تونستم هیچ کاری بکنم.»

و حالا با این داده‌ها مخاطب نوجوان دوستدار مکاتب هنری از خودش می‌پرسد واحد خاکدان یک نقاش سورئالیست بود یا یک نقاش هایپررئالیست؟ خاکدان در همین کتاب پاسخی تلویحی به این پرسش داده است: «من نه سورئالیستم نه هایپررئالیست. من از هر کدوم اینها الهاماتی گرفتم و هر جا به کارم اومدن ازشون استفاده کردم.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...