کتاب «هوش مصنوعی و آینده بشریت» [The age of AI : and our human future] که توسط مجله اکونومیست توصیه شده تصویر خوبی از پیامدهای هوش مصنوعی ارائه می‌دهد. همه ما از مواهب هوش مصنوعی استفاده کرده‌ایم. پیشنهادهایی که سکوها (پلتفرم‌ها) و موتورهای جستجو به ما می‌دهند از آن جمله است. شناسایی علایق، سلایق و سوابق ما از سوی فروشندگان کالا و خدمات اگر چه کار بازاریابی آنان را ساده می‌سازد اما ممکن است از نظر عده‌ای مزاحمت یا سرک‌کشیدن به حریم خصوصی باشد.

خلاصه کتاب معرفی هوش مصنوعی و آینده بشریت» [The age of AI : and our human future]  هنری کیسینجر، اریک اشمیت [Eric Schmidt]  و دانیل هوتنلوچر [Daniel P. Huttenlocher]

این تازه پله‌های اول هوش‌مصنوعی است. نسل جدید، ماشین‌های یادگیرنده است. نسل قبلی با دسترسی گسترده به داده‌ها و بر اساس الگوریتم‌های خورانده شده توسط انسان، فقط سرعت پردازش بالایی داشت اما نسل جدید، قدرت آموختن دارد، فکر می‌کند و دائما تجربه می‌آموزد و رشد می‌کند. کار به جایی رسیده که نوعی مشارکت بین انسان و هوش مصنوعی در حال شکل‌گیری است که دومی دست به کشفیاتی جدید می‌زند و اولی تلاش می‌کند آنها را درک کرده و توضیح دهد!

احتمالا تا چند سال آینده، کودکان از سنین پایین، دستیار دیجیتال داشته باشند که با هم بزرگ شوند و آن دستیار با شناخت کامل از روحیات و ترجیحات همذات خود نقش راهنما، مشاور و همدم او را بازی کند.

هوش مصنوعی، چالش‌هایی در عرصه عقل، ایمان، اخلاق، فلسفه، حقوق، جامعه، مناسبات عاطفی و استراتژی به‌وجود آورده است که عمدتا بی‌پاسخ‌اند. ضمنا در پهنه گسترده هوش مصنوعی، سوال این است که در چه حیطه‌هایی اختیار خودمان را به دست او بدهیم و در چه حیطه‌هایی مشارکتی و تعاملی باشیم و در چه حیطه‌ای اجازه ندهیم از حد یک ابزار هوشمند فراتر برود و به جای ما تصمیم بگیرد.

از ویژگی‌های عصر حاضر، کمرنگ شدن و بتدریج بی‌اثر شدن مرزهای جغرافیایی است و شاید به همین دلیل (به‌علاوه، فقدان شناخت دقیق از این پدیده) است که هنوز جایگاه دولت‌های ملی در مواجهه با این فناوری روشن نیست.

اگر ابرقدرت‌ها در دوران هسته‌ای، قرار و مدارهایی برای کنترل آن گذاشتند اما هنوز رژیم مشخصی برای اولا شمارش دقیق چالش‌های هوش‌مصنوعی و ثانیا رفع آنها نیافته‌اند. سلاح‌های طول تاریخ همزمان ٣ ویژگی (کاربرد دوگانه، آثار تخریبی گسترده و اشاعه آسان) را نداشته‌اند اما هوش‌مصنوعی هر ٣ ویژگی را یکجا دارد و از این‌رو هولناک‌تر از بمب هسته‌ای است. بزرگترین چالش حکومت‌ها، محافظت از قطع ارتباطات شبکه‌ای و خاموشی سیستم‌هاست.

به‌علاوه، جنگ‌های آینده در سایه هوش مصنوعی بسیار پر مخاطره‌تر از جنگ‌های سنتی‌اند. وقتی یک هوش مصنوعی هدایت یک جنگنده را به عهده می‌گیرد؛ اولا سرعت پردازش غیر قابل مقایسه با انسان دارد و ثانیا وقتی انسانها با هم می‌جنگند، از حساب و کتاب و نحوه تصمیم‌‌گیری طرف مقابل سر در می‌آورند و بر همان اساس، واکنش نشان می‌دهند اما انسان نمی‌تواند از تصمیمات هوش مصنوعی نسل جدید سر در آورد و فریب‌های سنتی هم بر این دشمن هوشمند کارساز نیست.

انقلاب هوش مصنوعی شبیه انقلاب چاپ است:
اولا، هر دو، جهش فناورانه بوده‌اند که مادر تحولات بعدی به‌ شمار می‌آیند.
ثالثا، هر دو در تولید و توزیع اطلاعات، انقلابی سترگ فراهم ساخته‌اند.
ثالثا، گفتمان جدیدی ساخته‌اند که از طرفی باعث مختل شدن و از سویی باعث غنی ‌شدن سبک زندگی می‌شود.
و تفاوت این دو: مبانی فلسفی آن انقلاب (خردگرایی) متعاقبش شکل گرفت اما هنوز حتی با پیامدهای فلسفی و معرفتی انقلاب فعلی آشنا نیستیم؛ چه رسد به تفلسف آن.

کیسینجر که ایجاد رابطه آمریکا و چین، مدیون شناخت راهبردی اوست و بسیاری از رویکردهای استراتژیک آمریکا در نیم قرن اخیر تابع نظریه‌ها یا مشاوره‌های او به دولت‌های جمهوریخواه و دمکرات است و نزد ایرانیان پس از چرچیل، نمادی از سیّاس بودن است تا چند ماه دیگر صد ساله می‌شود و عجیب آن که هنوز ذهنش برای درک و تحلیل تحولات پیش ِرو، نوجویی و نشاط دارد.

[این کتاب با ترجمه رحمن قهرمان‌پور با عنوان «هوش مصنوعی و آینده بشریت» و با ترجمه سامان صفرزائی تحت عنوان «عصر هوش مصنوعی و آینده ما انسان‌ها» منتشر شده است.]

این یادداشت از صفحه شخصی حسین انتظامی برداشت شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...