صدوسی‌امین سال تولد غنی | سیاست نامه


قاسم غنی سیاست‌مدار، دیپلمات، پزشک، ادیب و نویسنده‌ی ایرانی است که نامش در تاریخ معاصر ایران به‌عنوان مرد علم و فرهنگ ثبت شده‌ است. او با وجود اشتغال‌ به‌طبابت‌ و وکالت مجلس، هرگز دست‌ از امور فرهنگی برنداشت و در این زمینه آثار و خدماتی نیز از خود برجای گذاشت.

قاسم غنی

هنوز بیش از یکسال‌ از وبای‌ ویرانگر و خانمان‌سوزی که سبزوار را به خاک سیاه نشانده‌ بود، نمی‌گذشت که در سال ۱۲۷۲ و در محله گودانبار این شهر، کودکی چشم به جهان‌ گشود که قرار بود تا نامش‌ در تاریخ معاصر ایران‌ به‌ عنوان مرد علم، فرهنگ و سیاست ثـبت‌ شود. تحصیل را به سبک همان روزگار در مکتب‌خانه‌ای در همان محله آغاز کرد و در کنار آن چندی نیز در کنار معلمی به سبک جدید به فراگیری مشغول شد. شاید در آن زمان، تصور نمی‌شد که این کودک بعدها یکی از چهره‌های درخشان‌ ادب و سیاست خواهد شد. میرزا قاسم ۶ ساله بود که او را بـه مکتب سپردند و او خواندن‌ و نوشتن را در مکتب‌خانه‌ها به روش معمول آن‌ روزگار آموخت. نخستین مـعلم وی بانویی بود کـه به او مادرآقا می‌گفتند. شخصیت و اخلاق این زن مکتب‌دار به اعتراف‌ غنی در روحیه‌ وی بسیار مؤثر واقع شده است. پس از آموختن قرآن و خواندن و نوشتن فارسی، مدتی‌ در محضر شیخ‌ عباس دامغانی و شیخ عبدالعـظیم اردبیلی به فراگیری علوم پرداخت.

میرزا قاسم‌ که دیگر از رفتن مـکتب و خـواندن ادبـیات فارسی فارغ شده بود و فکرش‌ فرصت تامل در مسایل مهم‌تری‌ را یافته‌ بود، گاه‌ و بی‌گاه و نه به‌طور مـداوم بـه محضر بعضی افراد فرهیخته راه می‌یافت و به‌ قدر استعداد از صحبت آنان فیض می‌برد تا اینکه‌ در آغاز استبداد صغیر به‌همراه دایی‌ خود به‌ تهران رفت و در مدرسه‌ دارالفنون ثبت‌ نام کرد و از این رهگذر بـا دانـش‌های‌ نوین آن روزگار آشنا شد و زبان فرانسه را فرا گرفت‌. پس از پنج سال بـه‌عـلت‌ وقوع‌ جنگ جهانی اول، مدرسه‌ فرانسوی‌ها از طرف دولت عثمانی‌ بسته شد و دانشجوی‌ سبزواری‌ از تحصیل بازماند تا اینکه پس‌ از یکسال توانست به‌ زحمت‌ زبان انگلیسی را فرابگیرد و در ۱۹۱۵ میلادی در کالج‌ آمریکایی ثبت نام کرد. در ۱۹۱۹ میلادی دوره دانـشکده پزشـکی را به پایان رسـانید. در این مدت افزون بر تکمیل زبان‌ فرانسه، زبان‌های انگلیسی و عربی را به خوبی فرا گرفت. سرانجام قاسم غنی در ۱۲۹۹ به ایران‌ مراجعت کرد و سبزوار را برای زندگی انتخاب کرد. سه سال در سبزوار ماند به طبابت پرداخت و در تاسیس بیمارستان حشمتیه با سرمایه سالار حشمت نقش داشت.

شروع فصلی جدید در زندگی قاسم غنی
در آن سال‌ها بیماری اپیدمی آنفلوآنزا در سبزوار شایع شده بود و قاسم غنی تازه‌ از راه رسیده به مداوای‌ بیماران می‌پرداخت. آن‌ موقع هنوز دارو به اندازه‌ کافی در دسترس نـبود و بـرای بیشتر بیماران‌ ماده‌ اولیه داروها تجویز مـی‌شد. این دارو، در ذهن ساده مردم بیش از هر چیز به دوغ شبیه بود به همین‌ جهت غنی‌ میان‌ عوام بـه «حکیم دوغی» معروف‌ شد. غنی با آنکه قصد اقامت در سبزوار را نداشت با مشغولیتی که از جهت بیمارستان‌ و درمان بیماران پیدا کرده بود، مجبور شد، بیش از سه سال در سبزوار بماند تا اینکه شوق فرنگ در سرش افتاد و برای تکمیل معلومات خود به فرانسه رفت. در همین‌ سفر بود که با محمد (علامه) قزوینی آشنا شد و از هم‌صحبتی او بهره‌ گرفت‌. قزوینی خود در مقدمه‌ تاریخ عصر حافظ از این آشنایی و جلسات ادبـی چـند ساعته که در پاریس‌ بـا غنی داشت، سخن گفته است.

غنی در پاریس، گذشته از آموختن دانـش پزشکی، کلاس‌ مخصوصی در ارتباط با شناخت و نقاشی دید و با مطالعات خود در تاریخ نقاشی و نقد آثار هنرمندان‌ در این رشته صاحب نظر شد. دوستی و صمیمیتی که با کمال الملک نـقاش‌ مـعروف داشت نیز از ایـنجا سرچشمه می‌گرفت که کمال الملک «هنرمند» اما غنی «هنرشناس» بود.
غنی پس از بازگشت‌ به ایران با دیگر همچنان در سبزوار به درمان بیماران و خدمت‌ به مردم ادامه داد. در سبزوار دست به ترجمه آثار آناتول فرانس نویسنده، شاعر و منتقد فرانسوی (1844-1924) زد و آن را مـنتشر کرد. در واقع او نخستین فردی است که فرانس را به ایرانیان شناساند. وجود غنی در سـبزوار مـنافع‌ جمعی از متنفذان شهر را به‌ خطر انداخته بود، اینان بیکار ننشسته و علیه او توطئه کردند که با کمک دوستانش این توطئه‌ها خنثی می‌شد. در همین سال‌ها رضا خان به‌ سبزوار می‌آید و از غنی به‌علت خدماتی که‌ کرده است به‌خصوص احداث بیمارستان و بنای باغ ملی،‌ تقدیر می‌کند.

فعالیت‌های اجتماعی، علمی و سیاسی قاسم غنی
قاسم غنی پس از این جریان‌ها در ۱۳۰۹ از سـبزوار بـه‌ مـشهد رفت و به طبابت اشتغال ورزید و مورد استقبال و تـوجه عـموم مردم قرار گرفت. تصمیم گرفت به جرگه سیاستمداران وارد شود و خود را برای نمایندگی دوره هفتم مجلس آماده کرد اما رقبای وی سابقه بیشتری داشتند. در سفر رضاشاه به سبزوار در سال 1309 تحت تاثیر پذیرایی دکتر غنی قرار می‌گیرد و البته همان سال قاسم غنی سبزوار را به قصد مشهد ترک می‌کند و کار طبابت را در این شهر ادامه می‌دهد. در دوره‌های ۱۰‌ و ۱۱ و ۱۲ و ۱۳‌ نماینده مجلس بود. با ورود به تهران به‌عنوان استاد در دانشکده پزشکی به تدریس دروس بیماری‌های عصبی، تاریخ طب، علم اخلاق پزشکی و روان‌شناسی پرداخت.

در مشهد داستانی دیگر از آثار فرانس به نام «عـصیان‌ فرشتگان‌» را ترجمه کرد که در ۱۳۰۹ به چاپ رسید. در تهران هم در عین‌ اشتغال‌ به طبابت‌ و وکالت مجلس، دست‌ از کـتاب‌ و کـتابخانه بـرنداشت و برای خود کتابخانه‌ مفصل‌ و جامعی‌ ترتیب داد که مورد استفاده دوسـتانش نـیز قرار می‌گرفت.

محمد قزوینی‌ ادیب و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران(1256-1328) در مقدمه دیوان حافظ‌ از کتابخانه‌ او با بیان تحسین‌آمیزی‌ یاد کرده است‌. در این برهه از زمان غنی به‌عنوان اسـتادی دانـشکده‌ پزشـکی منصوب‌ شد و در دانشکده‌ معقول و منقول روان‌شناسی‌ تدریس می‌کرد. کتابی که در مـعرفه‌ النـفس‌ نـوشته همان موضوع درسش در این دانشکده است. دکتر غنی با کسب اعتماد و برقراری مناسبات با رضاشاه بعد از چندی به معلمی محمدرضا پهلوی، ولیعهد، منصوب شد.

در ۱۳۱۴‌ به عضویت فرهنگستان درآمد و رساله‌ ‌ابن‌ سـینا را بـرای خـطابه‌ ورودی‌اش به فرهنگستان تهیه کرد. او این رساله را با بهره‌گیری مستقیم از کتاب ارنست رنان فرانسوی، لغت شناس، فیلسوف، تاریخ‌نگار و نویسنده فرانسوی (1823-1892) درباره ابن رشد نوشت. افرادی که متن کامل کتاب عرفانی مسلمان را دیده باشند، تصدیق می‌کنند که تاریخ تصوف غنی اقتباسی از کتاب نیکلسن خاورشناس و اسلام‌شناس انگلیسی، شارح و مترجم نوشته‌های عرفانی فارسی و اسلامی به زبان انگلیسی است و غنی همان مطالب و شواهد مندرج در کتاب نیکلسن را با مراجعه به متون مورد ارجاع او شرح و بسط داده است.

قاسم غنی در ۱۳۱۷ در سمت نماینده مجلس با هیأت بلندمرتبه به ریاست محمود جم که شامل سعید نفیسی می‌شد برای خواستگاری از فوزیه دختر فواد یکم پادشاه مصر ، خواهر ملک فاروق راهی مصر شد. در سال ۱۳۱۸ بار دیگر به‌همراه حسن اسفندیاری، رییس مجلس، احمد متین دفتری وزیر دادگستری و چند تن دیگر برای شرکت در مراسم عقد ولیعهد و فوزیه به مصر مامور شد.

قاسم غنی به مطالعه‌ حافظ‌ پرداخت‌ و در شهریور ۱۳۱۸ که علامه‌ قـزوینی‌ از پاریـس به تهران‌ آمد به کمک او دیوان‌ حافظ‌ را تصحیح و چاپ کرد. بزرگ‌ترین خدمت و فعالیت ادبی غنی همان تحقیق‌ جـامع و کـاملی محسوب می‌شود که‌ راجع به حافظ تدوین کرده است. غنی‌ در مطالعه‌ آثار، افکار و احوال‌ حافظ همه‌ جریان‌های‌ سـیاسی و تـاریخی روزگار حافظ را که خواه‌ناخواه شاعر بزرگ‌ شیراز را متأثر می‌ساخته، آگاهانه تـشریح‌ کـرده‌ اسـت. در جلد دوم که خواسته تاریخ‌ اوضاع‌ و احوال‌ علمی‌، ادبی‌ و اجتماعی‌ عصر حافظ در فارس را بررسی کـند، تـنها به بـیان و تشریح افکار صوفیانه که بزرگ‌ترین موج اجتماعی و جریان فکری در آن روزگار بوده، پرداخته که خـود یک کتاب جداگانه تاریخ تصوف شده است. سومین جلد حافظ شناسی‌ به‌علت مشغله بالای غنی نیمه کاره ماند.

غنی

ورود دکتر قاسم غنی به عرصه سیاست
با وقایع شهریور ۱۳۲۰، وضـع ایران و غنی که از مهره‌های مهم سیاست‌ مملکت بـود بـه کلی دگرگون شد. غنی در سال ۱۳۲۲ در انتخابات دوره چهاردهم مجلس شورای ملی نامزد نمایندگی شد اما رأی نیاورد. در همان سال به وزارت بهداری در دولت علی سهیلی منصوب و در ۱۳۲۳ به وزارت فرهنگ در دولت محمدعلی ساعد مراغه‌ای منصوب شد، سپس او را در هشتم فروردین به‌عنوان وزیر بهداری و 9 روز بعد به‌عنوان وزیر فرهنگ به مجلس معرفی کرد و در ۱۳۲۴ بنا به اصرار و تقاضای خود از وزارت برکنار شد. در همین سال به‌عنوان نماینده ایران در کنفرانس سانفرانسیسکو حاضر شد.

اشتغال‌ به‌ سیاست مقدار زیادی از سـاعات فـراغت او را که می‌بایست به خدمت عـلم و ادب مـی‌پرداخت،‌ گرفت امـا شوق و عشقی که به تحقیق و نویسندگی‌ داشت،‌ مـوجب شـد که ادب فارسی‌ در این‌ دوره زندگی هم از آثار قلم سحرکننده او بی‌نصیب نماند. در ۱۳۲۳ یکی دیـگر از آثـار آناتول‌ فرانس با نام «بریان‌پزی ملکه‌ سب» کـه‌ از فرانسه ترجمه کرده بـود بـه‌ چاپ رسانید. دو بخش‌ مهم از مـطالعات حـافظ شناسی او نیز در همین سال‌ها به چاپ رسید.

غنی در ۱۳۲۳ وزیر فرهنگ شد. اگـرچه روش دیـپلماسی‌ او بسیار محافظه‌کارانه بود اما نـویسندگان و اسـتادان مـورد اعتماد، بر پاکـی وی گواهی داده‌اند. عـلی اکبر فیاض مصحح، استاد ادبیات فارسی و بنیانگذار دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران درباره او چنین‌ نوشته است: «دکتر غنی در هر حال و در هر مقامی که‌ بود، آدمـی بـسیار نجیب و شرافتمندی بود، در زندگی فردی و اجـتماعی درست، پاک و پرهـیزکار بـود، از سـعایت‌، تفتین، جاسوسی‌ و وقاحت کـه سرمایه غالب رجال سیاسی این کشور است‌، به‌کلی‌ دور بود و حتی از مشاهده این‌ مناظر زشت بـرآشفته مـی‌شد و البته تحمل می‌کرد....»
محمدعلی جمال‌زاده نیز نوشته است که «دکـتر قـاسم غـنی وجودی نیک بود، علم‌دوست، باذوق‌، باشور، بـافهم و بـاوفا بـود...مـرد درسـت، وطـن‌دوست و کوچک‌نوازی بود...وجودش‌ برای کشور ما مفید و در خارجه در نزد بیگانگان مایه افتخار و آبرومندی بود.»

غنی پس از آنکه از وزارت فرهنگ‌ استعفا کرد به سفارت به مصر رفت. در سال ۱۳۲۴ به‌همراه هیاتی از ایران به سازمان ملل متحد رفت. غنی که دست از فـعالیت‌های علمی و لذت‌های معنوی‌ بـرنداشته‌ بـود در ۱۳۲۴ «تاریخ بیهقی» تألیف خواجه ابوالفضل بیهقی را به کمک علی‌اکبر فیاض تصحیح و طبع کرد و سپس انجمن ادبی تأسیس‌ کرد که فضلایی مانند عـلامه دهخدا، علامه‌ قزوینی، حاج سیدنصراللّه تقوی و...عضو آن‌ بودند. به‌گفته اکبر فیاض،‌ اصل «زندگانی در نظر غنی همین‌ لذت‌های‌ روحی‌ و معنوی‌ بود و اگر به دیگر جهات زنـدگی اهـتمامی‌ و علاقه‌ ای نشان می‌داد، مسلما برای وصول به این هدف‌ روحانی بود.»
قاسم غنی در ۱۳۲۶ به سفارت کبرای ایران در مصر منصوب شد.

نقش قاسم غنی در طلاق فوزیه و محمدرضا پهلوی
باستانی پاریزی نقش قاسم غنی در مذاکرات با فوزیه و ماجرای طلاق از شاه را چنین توضیح می‌دهد: «قاسم غنی زمانی که سفیر ایران در مصر (آذر 1327 الی اردیبهشت 1330) بود از جانب شخص محمدرضا مامور شده بود که کاری بکند که فوزیه زن شاه در آن سال‌ها و خواهر ملک فاروق که تقریبا قهر کرده بود و از ایران به مصر رفته بود و قصد بازگشت نداشت و مراجعه سفرا و مقامات دولتی فایده‌ای نداشت، راضی شود که به ایران برگردد. چون دکتر غنی خیلی به شاه نزدیک بود، شاه این ماموریت را به او داده بود و گفته بود که یا کاری بکند که فوزیه راضی شود و به ایران برگردد و یا اگر دید که راضی نمی‌شود، کاری بکند که طلاق واقع شود تا شاه بتواند ازدواج کند و تکلیف خودش را بداند.»

پاریزی معتقد است: «دکتر غنی سعی خودش را کرد و بارها با ملک فاروق هم صحب کرد، ولی آن‌ها با بازگشت فوزیه به ایران موافقت نکردند. فوزیه دیگر حاضر نبود به ایران برگردد. معلوم شد که در آنجا با یک افسر مصری آشنا شده است. او قول داده بود که اگر از شاه طلاق بگیرد، زن او بشود. در نتیجه دیگر به ایران نیامد. قاسم غنی گزارش‌های مفصلی از کارهای خودش در همین یادداشت‌ها نوشته است. در این واقعه، دولت مصر طلاق فوزیه را می‌خواست و آن را منوط کردند به بازگشت جنازه رضاشاه به ایران. وقتی می‌خواستند جنازه را بیاورند، هواپیما ناچار بود در مصر بنشیند و پس از سوخت‌گیری به ایران بیاید. وقتی هواپیما در مصر می‌نشیند، اول با عنوان احترام، جسد رضاشاه را نگه می‌دارند و به مسجد می‌برند. اعلام کردند ما بعدها جنازه را خواهیم فرستاد، ولی نفرستادند. هر اندازه از طرف دربار تقاضا می‌شد که مصری‌ها جسد را باز گردانند، افاقه نکرد. گفتند: تا طلاق فوزیه صادر نشود، جسد رضاشاه را به ایران نمی‌دهیم. وقتی چنین می‌شود، دربار به دکتر غنی ماموریت می‌دهد تا صیغه طلاق جاری شود و این کار انجام می‌شود. بعد هم فوزیه از شاه جدا شد.» (باستانی پاریزی و هزاران سال انسان، ص 628 و 629)

در سال 1327 به‌عنوان سفیر ایران در ترکیه منصوب شد. در مهر ۱۳۲۸ محمدرضا پهلوی بنا به‌دعوت ترومن، رئیس جمهور، به آمریکا دعوت شد و از قاسم غنی نیز خواسته شد تا در هیأت همراه او قرار گیرد. او که چون بسیاری از رجال کهنه کار اوضاع ایران نگرانش می‌کرد در یادداشت‌های خود در مورد این سفر می‌نویسد: «امیدوارم این مسافرت واقع شود و فواید کلی بر آن مترتب گردد. بعد از قضایای سوم شهریور ۱۳۲۰ و اشغال ایران تا پایان جنگ که هیچ کاری پیش نرفت و وضع بر آشفتگی دولت و مردم و تحریک اجانب و زیان و ضرر مجلس و جراید و عدم ثبات دولت‌ها نگذاشت سیاست خارجی دولت ایران وجهه روشنی پیدا کند.»

نکته مهم در رابطه با دکتر غنی، تعلق خاطر به تاریخ و جمع‌آوری اسناد و مدارک بوده است اما در یادداشت‌های او، غیر از چند جا، اشاره صریحی به تعلق خاطر غنی در جمع آوری اسناد نشده است. نکته مهم دیگر اینکه مسئله انتقال اسناد دولتی به مجموعه خصوصی دکتر غنی است و اینکه چرا این اسناد به کتابخانه ملی ایران، کتابخانه دانشگاه تهران و یا کتابخانه مجلس اهدا و یا فروخته نشد.

مجموعه غنی در مرکز اسناد و دست نوشته‌های کتابخانه استرلینگ ( Sterling Memorial Library) در دانشگاه یِیل، اسنادی ارزشمنداز دوران قاجار به زبان فارسی است. بیشتر این اسناد در باب عملکرد حکومت در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی است؛ اما بخشی نیز در باب روابط ایران با سایر کشورهای خاورمیانه و اروپا است. او این مجموعه را بین سال‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰ از منابعی مختلف، ازجمله نوادگان خاندان قاجار گردآوری کرده است. اوایل دهه ۱۹۶۰ دانشگاه پیل آن را از دکتر سیروس غنی، فرزند دکتر قاسم غنی، به واسطه دکتر فیروز کاظم‌زاده استاد بازنشسته تاریخ در دانشگاه پیل (1924-2017) خریداری کرد.

آثار و مکتوبات قاسم غنی
غنی در سال‌ها مطالعه و تحقیق‌، گذشته‌ از تألیفات سودمند مستقل خـود، تـعدادی‌ مـقالات علمی‌ و ادبی‌ در مجلات‌ آن‌ روزگار مانند ماهنامه‌های مهر، یادگار، یـغما، دواسـازی عصر حاضر،...و سالنامه دنیا نوشته است. یادگار ایام اقامت غنی در آمریکا دو رساله به نام‌های «اتوبیوگرافی دقـیقی» کـه بـه‌ چاپ نرسید و نسخه‌ای ماشین شده‌ای از آن‌ موجود اسـت و دیـگر رسـاله‌ «بحثی در تصوف» که آخرین اثر اوست و در ۱۳۳۱ یعنی همزمان با ایام بیماری و مرگ‌ او به چـاپ رسید.

مهم‌ترین اثر فرهنگی غنی، یادداشت‌های او به‌ویژه گزارش‌های مشاهده‌ای وی از تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران از انقلاب مشروطیت تا نهضت ملی کردن صنعت نفت است. در این یادداشت‌ها، وی داستان حمله دزدان سرگردنه را در میان‌دشت به‌چشم می‌بیند و سپس خود در عصر رضاخان و پسرش در کانون حوادث تاریخ ساز کشور قرار می‌گیرد. با این همه در میان یادداشت این سیاستمدار نیز افراط و تفریط دیده می‌شود و پژوهشگر تاریخ معاصر باید مضامین یادداشت‌های غنی را با منابع دیگر مقایسه کند تا بتواند بی حب و بغض به حقیقت امر برسد. همدلی و همراهی دکتر قاسم غنی با سیاست‌های فرهنگی حکومت رضاشاه و شعار باستانگرایی او باعث شد تا وی برای تنها فرزند پسر خود ابتدا نام هوشنگ را برگزیند ولی پس از آنکه متوجه شد واژه «هوشنگ» جنبه افسانه‌ای و اساطیری دارد، او را «سیروس» نامید. (کارنامه غنی، ص 194)

قاسم غنی از دوستان نزدیک علامه قزوینی و عباس اقبال بود. با قزوینی در تصحیح حافظ و با اقبال در انتشار مجله «یادگار» همکاری کرد. با بسیاری از مشاهیر ایرانی و بین‌المللی از جمله آلبرت اینشتین دوست یا آشنا بود. از آثار به جا مانده از وی می‌توان «تصحیح تاریخ بیهقی» به مشارکت فیاض، تاریخ تصوف در ایران، ابن سینا و تاریخ عصر حافظ نام برد.

یادداشت‌های او در دوازده جلد شامل خاطرات روزانه و دیدگاه‌های اوست که پس از مرگش منتشر شد. این یادداشت‌ها طی سال‌های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ در لندن و در ۸ جلد، دو بار طی سال‌های ۱۳۶۷ و ۱۳۷۷ در ایران و به سرمایه انتشار زوار انتشار یافت. در این یادداشت‌ها، خواننده هم با روحیات شخصی و دیدگاه‌های سیاسی و فرهنگی غنی و هم با نظریات او درخصوص خطی مشی سیاسی کشور و مصالح ایران از نظر او آشنا می‌شود.

خاطرات غنی

ارزش یادداشت‌های دکتر غنی در این است که او درست در متن دو دربار مهم و معروف خاورمیانه قرار گرفته بود؛ دربارهایی که سابقۀ حکومت دوهزار و پانصد ساله و شش‌ هزار ساله داشتند و اهرام برافراشتۀ مصر و ستون‌های سر به فلک کشیده را پشتوانۀ تداوم خود می‌دانستند. از مجموع یادداشت‌های دکتر غنی نکتۀ مهمی می‌شود استنباط کرد و آن اینکه او با اینکه با هزار آدم مختلف در همه جا می‌جوشد، هیچ جا با اهل سیاست یا رجال فرهنگی کشورهای بلوک شرق و به‌ویژه روسیۀ شوروی میانه‌ای ندارد.

اهمیت خاطرات غنی تنها به‌دلیل ارتباط او با دو دربار مهم آسیایی و آفریقایی در آستانه سقوط منحصر نمی‌شود. او در همان یک سالی که در قاهره بود، با بسیاری از رجال و بزرگانی آشنا می‌شود که هرکدام به‌صورتی در سطور تاریخ برای خود جای پایی باز کرده‌اند.

اولین ترجمه‌های غنی به برگردان‌های کتب ادبی از زبان فرانسوی به فارسی برمی‌گردد، هرچند که پیشه اصلی وی پزشکی بوده‌است. از همین رو ادیبانی چون احمد کسروی به وی در این رابطه خرده گرفته‌اند و حتی بعضی مثل منوچهر فرمانفرماییان ترجمه‌های وی از فرانسوی به فارسی را از کسی غیر او برشمرده‌اند.
وی هم‌چنین در ترجمه‌ی آثار حقوقی نیز فعالیت‌هایی داشته‌است. از جمله تالیفات مهم او، «تاریخ تصوف» است که منبع اصلی تفکری وی در این تألیف، کتاب «عرفای مسلمان» به قلم رینولد نیکلسون و هم‌چنین آثار هانری وینفیلد آثار ادبی پارسی از جمله حافظ و مولوی و رباعیات خیام است.

سرانجام قاسم غـنی در 10 فروردین ۱۳۳۱ در ایالت کالیفرنیا درگذشت و در همان شهر به خاک سپرده شد.


منابع:
- امین، سیدحسن دکتر قاسم غنی: چهره آشنای فرهنگ و سیاست، مجله یغما، سال 24، ش 280، دی 1350، ص 599-605.
- مصاحب، غلامحسین، دایره المعارف فارسی، امیرکبیر، چاپ دوم.
- دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، چاپ دوم.
- درباره قاسم غنی، خبرگزاری ایرنا، 6 فروردین 1399.
- زندگی نامه دکتر قاسم غنی، سبزوار نیوز.
- دکتر قاسم غنی، سایت پژوهشکده تاریخ معاصر.
- سیدحسن امین، کارنامه غنی، تحولات عصر پهلوی، دایره المعارف ایران شناسی، 1381، ص 194.
- معرفی مجموعه اسناد مربوط به دکتر قاسم غنی در دانشگاه ییل در بخش ایران‌شناسی کتابخانه ملی، روزنامه اطلاعات، 14 شهریور 1397.
- کریم فیضی، باستانی پاریزی و هزاران سال انسان، اطلاعات، 1390، ص 628 و 629.
- سیاستگزاران و رجال سیاسی در روابط خارجی ایران، وزارت امور خارجه، 1365، ص 77.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...