رمان ایرانی «سینما مایاک» اثر سعید تشکری روانه بازار کتاب شد.

سینما مایاک سعید تشکری

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر
، سینما مایاک رمانی است عاشقانه که تشکری آن را از دل داستانی که از دل تاریخ معاصر ایران بیرون کشیده و بازگو کرده است. این رمان در شهر مشهد و در سال‌های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد و داستانی عاشقانه و در عین حال سیاسی را روایت می‌کند.

سینما مایاک در این رمان سینمایی است با مدیریت یک تبعه روس که دخترش کاتیا، برای کنسولگری روسیه در شهر مشهد جاسوسی می‌کند. کاتیا در این مسیر سعی دارد تا دل پسر عکاسی به نام بروا را نیز برای خود به دست بیاورد. داستانی عاشقانه که برای هر دوی آنها تبعات زیادی به همراه دارد.

در بخشی از این رمان می‌خوانیم:

چرا از من دوری می‌کنی؟
کاتیا دستش را روی شانۀ بروا گذاشت و این را گفت.
بروا دست کاتیا را از روی شانه‌اش برداشت. او را نگاه کرد و گفت:
می‌خواهم کارم را انجام بدهم.
بگذار کنارت باشم، هم‌قدمِ هم، با هم.
نفسِ داغِ کاتیا به صورت بروا نشست. بروا داد کشید: نمی‌خواهم.
بی‌آنکه منتظر جواب کاتیا بماند، دوربینش را برداشت و از تاریک‌خانه بیرون زد. کاتیا فهمید تند تاخته و جلو رفته است. آرام ماند تا وقتی دیگر بیاید. در دل گفت: «وقتش می‌آید بروا. تو به من فکر خواهی کرد. می‌دانم!»
بروا از سینما مایاک بیرون آمد. به‌سمت ارگ حکومتی رفت. نرمه‌های برف و سوز و سرما در هوا رها شده بود. قدم کُند کرد. ایستاد. پشت سرش را نگاه کرد. خبری از کاتیا نبود. دوربینش را تنظیم کرد. می‌خواست چند تا عکس از نمای بیرونی ارگ بگیرد. آن‌قدر برای گرفتن عکس از والی خراسان و مهمانانش به ارگ رفته و آمده بود که دیگر نگهبان‌ها او را به‌خوبی می‌شناختند. دستی برای قزاق‌های نگهبان تکان داد. بی‌سروصدا عکسش را گرفت و دوربینش را جمع کرد.
نمی‌دانست با هوسی که توی سر این دختر روس چرخ می‌خورد، چه کند. هر بار، از گرایل خواسته بود وقتی برای چاپ عکس‌هایش به سینما می‌رود، تنها باشد و هر بار هم، کاتیا موقع ظهور آنجا بود. حالا فکر می‌کرد همه‌جا تعقیبش می‌کند.
صورتش از سرما سرخ شده بود و دلش هوس چای داغ کرده بود. راهش را به‌سمت قهوه‌خانه کج کرد.

این رمان را انتشارات کتاب کوچه [در 128 صفحه و با قیمت 26هزار تومان] به تازگی منتشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...
طنز مردمی، ابزاری برای مقاومت است. در جهانی که هر لبخند واقعی تهدید به شمار می‌رود، کنایه‌های پچ‌پچه‌وار در صف نانوایی، تمسخر لقب‌ها و شعارها، به شکلی از اعتراض درمی‌آید. این طنز، از جنس خنده‌ و شادی نیست، بلکه از درد زاده شده، از ضرورت بقا در فضایی که حقیقت تاب‌آوردنی نیست. برخلاف شادی مصنوعی دیکتاتورها که نمایش اطاعت است، طنز مردم گفت‌وگویی است در سایه‌ ترس، شکلی از بقا که گرچه قدرت را سرنگون نمی‌کند اما آن را به سخره می‌گیرد. ...
هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...
در طبقه متوسط، زندگی عاطفی افراد تحت تأثیر منطق بازار و بده‌بستان شکل می‌گیرد، و سرمایه‌گذاری عاطفی به یکی از ابزارهای هدایت فرد در مسیر موفقیت و خودسازی تبدیل می‌شود... تکنیک‌های روانشناسی، برخلاف ادعای آزادی‌بخشی، در بسیاری از موارد، افراد را در قالب‌های رفتاری، احساسی و شناختی خاصی جای می‌دهند که با منطق بازار، رقابت، و نظم سازمانی سرمایه‌دارانه سازگار است ...