محمود هادی‌پور دهشال، فارغ‌التحصیل رشته داروسازی ست. او پس از ابتلا به تالاسمی، با صنف‌ها و سازمان‌های مردم‌نهاد و مدنی ایران آشنا شد و از همین مسیر، به دنیای سیاست و به‌ویژه جامعه‌شناسی سیاسی علاقه‌مند شد و در اولین تلاشش در این وادی کتاب «فرایند: نظریه‌ای برای انقلاب اسلامی ایران» را تألیف کرد. آنچه در ادامه می‌خوانید، گفت‌وگویی پیرامون کتاب «فرایند» است.

فرایند: نظریه‌ای برای انقلاب اسلامی ایران  محمود هادی‌پور دهشال

«فرایند: نظریه‌ای برای انقلاب اسلامی ایران» عنوانی تحقیقی، تحلیلی، پژوهشی و حتی روانکاوی از شماست که اخیرا از سوی نشر لوگوس به چاپ رسیده است. ابتدا از لزوم تبیین نظریه جامع برای انقلاب اسلامی ایران و دغدغه‌های شخصی‌تان در جهت بررسی همه ابعاد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی انقلاب در یک اثر بگویید.

ضمن تشکر از شما برای دقت نظر در طرح این سوال. مسافری را در نظر بگیرید که مایل بود از نقطه A به نقطه B برسد ولی سر از نقطه C درآورده است. این مسافر دو راه در پیش‌رو دارد: راه اول نفرین و ناله از اشتباه انجام شده و راه دوم آسیب‌شناسی مساله و یافتن راهی مطمئن برای رسیدن به نقطه B از نقطه C است. منطق علمی حکم می‌کند که این مسافر راه دوم را انتخاب کند و راهی درست برای رسیدن به مقصد از طریق آسیب‌شناسی مسیر و برنامه حرکت گذشته خویش پیدا کند. حال می‌توان این مثال را به انقلاب ایران تعمیم داد. جامعه ایران برای رسیدن به توسعه پایدار باید به آسیب‌شناسی جریان شبه‌مدرن کشور پرداخت و فرآیندی را که به انقلاب اسلامی سال ۵۷ و عقیم ماندن مسیر توسعه در کشور منتج شده، بررسی کند. ناخرسندانه باید اعتراف کنیم که نه تنها افراد غیرحرفه‌ای در جامعه؛ بلکه بسیاری از نخبگان چنین کندوکاوی را برنمی‌تابند. کندوکاوی درباره فرآیند انقلاب به ما کمک خواهد کرد که سیاست را به بستر حرفه‌ای آن بازگردانیم و از خطر اشتراک سیاسی بدون نهادمندی (سیاست‌زدگی) جلوگیری کنیم. همچنین با بررسی فرآیند انقلاب می‌توانیم گذشته را چراغ راه آینده سازیم و مسیر توسعه پایدار را با اجتناب از اشتباهات گذشته تبیین کنیم. از این رو نمی‌توان به انقلاب ایران، به‌‌صورت تک‌بعدی نگریست و باید عوامل گوناگون در ایجاد بستر مناسب برای یک انقلاب شرقی- اسلامی را مورد بررسی قرار داد. به همین دلیل در این اثر تلاش کرده‌ام به همه این جنبه‌ها توجه کنم و نظریه‌ای با توجه به همه عوامل برای انقلاب اسلامی ایران تبیین کنم.

درباره سرفصل‌های کتاب و آنچه مخاطبان در خوانش اثر با آن مواجه می‌شوند، توضیح دهید.

کتاب 6 فصل دارد که از داستان نفت، یکی از مهم‌ترین عوامل تعیین کننده مسیر اقتصاد سیاسی در ایران، آغاز می‌شود. در فصل دوم به موضوع اقتصاد می‌پردازیم. در این فصل تلاش شده که برخلاف لیبرالیسم فضای مجازی که مایل است چپ‌ها را منحصر به جریان مخالف سلسله پهلوی کند، به قرابت جریان چپ با تفکر دولتی‌ساز در داخل حکومت پهلوی و فاصله دولت‌محوری با توسعه پایدار پرداخته شود. فصل سوم به مسیر اندیشه سیاسی در ایران اختصاص دارد و فراز و فرودهای اندیشه سیاسی در ایران - از دوره طلایی اندیشه تا غرب‌ستیزی- بررسی شده است. در این فصل جوانان می‌توانند کلیتی از جریان اندیشه و زوال آن را دریابند و خلأ اندیشه اصلاح‌گر در ایران را متوجه شوند. فصل چهارم اما به موضوع بسیار مهم تکنوکراسی در دوران پهلوی و بازیگران این عرصه توفیق‌ها و ناکامی‌های تکنوکرات‌ها پرداخته شده است. این فصل از آن‌رو اهمیت دارد که در نقد دوران نوسازی ایران به فصل مهم منبع انسانی نوسازی و چگونگی به‌کارگیری این منبع ارزشمند کمتر پرداخته شده است. فصل پنج و شش به جمع بندی نظریه انقلاب اختصاص دارد. در فصل پنجم ایجاد پتانسیل انقلاب و در فصل ششم به نحوه تجمیع این پتانسیل زیر چتر شیعه سیاسی پرداخته شده است.

در فصل سوم کتاب با عنوان «سیر اندیشه سیاسی در ایران»، تشریح گفتمان‌سازی را از یونان و سقراط آغاز کرده‌اید. کمی درباره این فصل و نظریه ارائه شده در آن بگویید.

اندیشه سیاسی چه در دوره طلایی اندیشه در ایران و چه در دوران طلایی اندیشه در اروپا که در نهایت منجر به دین‌پیرایی شد، از اندیشه برآمده از یونان تاثیر پذیرفته است. لذا برای بررسی مسیر اندیشه سیاسی در ایران و مکاتب مدرسی و اومانیسم در مسیحیت باید از اندیشه یونان سخن را آغاز کرد. در این فصل با این مقدمه به عصر طلایی اندیشه در ایران، افول اندیشه در کنار ملت جرقه‌نوزایی اندیشه، باستانی‌گرایی و در نهایت منشاء و تاثیرات غرب‌ستیزی پرداخته شده است.

با توجه به گستره پژوهش‌های ارائه شده در کتاب «فرایند: نظریه‌ای برای انقلاب اسلامی ایران» درباره منابعی که برای نگارش این اثر سراغ آن‌ها رفته‌اید، توضیح دهید.

از منابع گوناگون در نگارش کتاب بهره گرفته شد. با توجه به ریشه یابی انقلاب از جنبه‌های مختلف ناگزیر منابع متنوع استفاده شد. مثلا در زمینه اندیشه سیاسی، منبع اصلی تحقیقات جواد طباطبایی بود یا در زمینه تکنوکراسی تحقیق تاریخ شفاهی هاروارد بسیار منبع خوبی بود. کتاب هانتینگتون با عنوان سامان سیاسی برای تحلیل نظریه انقلاب بسیار راهگشا بود. همچنین کتاب نبرد قدرت در ایران نوشته محمد سمیعی به دلیل انتخاب مسیر درست تحلیل انقلاب منبع ارزشمندی محسوب می‌شد.

آیا می‌توان از این اثر در پژوهش‌ها و تحقیق‌های دانشگاهی بهره برد؟

بله این کتاب می‌تواند در زمینه جامعه‌شناسی سیاسی و اقتصاد سیاسی در ایران مورد استفاده قرار گیرد. بخشی از مباحث مطرح شده در کتاب مانند شبکه انعطاف‌پذیر مساجد، نظریه‌ای نو هستند که می‌توانند توسط اهل تحقیق بیشتر مورد توجه قرار گیرند. در هیچ اثری قبل از این کار به نقش «فقدان نهادهای اقتصادی و سیاسی» در ایجاد انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ پرداخته نشده بود که این مساله مهم باید توسط اهل علم در رشته‌های اقتصاد و سیاسی بیشتر مورد بحث قرار گیرد.

آیا در حوزه نظریه انقلاب، خلأهایی وجود دارد و نوشتن این کتاب، با رویکرد پر کردن این خلأها انجام شده؟

متأسفانه در نگارش نظریه انقلاب عموماً به یک جنبه پرداخته شده است و به جنبه‌های مختلف توجه نشده است. از سوی دیگر اهمیت نهادهای اقتصادی در توسعه پایدار و فقدان نهادهای اقتصادی در شکست نوسازی آمرانه و رانتیر نفتی کمتر توسط محققین بررسی شده است. این کتاب اما قصد دارد از یک جانبه نگری اجتناب کند و به اهمیت نهادهای اقتصادی و سیاسی تاکید کند.

به نظر شما کتاب‌های مشابه در این زمینه، عموما دچار چه نوع آسیب‌هایی هستند؟

قصد ندارم به نقد کتب مشابه بپردازم. هر کدام از کتاب‌هایی که درباره نظریه انقلاب نگاشته شده‌اند، دارای جنبه‌های مثبت و آموزنده‌ای هستند، اما خلأ یک نظریه جامع درباره انقلاب اسلامی ایران را پر نمی‌کنند. در کمتر اثری می‌توان به مساله جهت‌گیری گروه‌های مختلف نسبت به جریان انقلاب به‌صورت مبسوط برخورد. حتی زمانی که در برخی آثار به جایگاه برخی طبقات اجتماعی در انقلاب برمی‌خوریم، نظرات گمراه‌کننده‌ای مانند «دوقلوهای بازار و مسجد» یا تلاش سطحی مانند به تصویر کشیدن رفاه در دوران پهلوی دیدگاه درستی به خواننده انتقال نمی‌دهد. به نظرم جریان لیبرالیسم در ایران که بهتر از هر جریانی می‌تواند به بحث فرآیند انقلاب بپردازد، در بررسی‌های خود دچار بیماری «شاخ مجازی شدن» شده است و از نقد دولت رانتیر نفتی و توسعه با حفظ اقتدار و مبتنی بر نهادهای استثماری فاصله گرفته است. از سوی دیگر مبحث منبع انسانی در توسعه کمتر توسط محققین مورد ارزیابی قرار گرفته است.

با توجه به جایگاه پژوهش در تاریخ انقلاب اسلامی، آیا نگارش آثاری در این حوزه را ادامه خواهید داد؟

اگر عمری باقی بماند قصد دارم در آینده به آسیب شناسی جریان لیبرالیسم در ایران بپردازم و کتابی در این باره منتشر کنم. قطعا علاقه‌مند هستم درباره نظریه انقلاب مباحث بیشتری از منظر آسیب شناسی لیبرالیسم ایرانی مطرح نمایم.

از چگونگی و مراحل تحقیق، پژوهش و نگارش این کتاب بگویید.

رشته تحصیلی و شغل من به موضوع این تحقیق ارتباطی نداشت. بنابراین دسترسی به منابع و نگارش این کتاب در اوقات فراغت از کار، آسان نبود. هیچ منبع مالی برای این پژوهش وجود نداشت و با توجه به اینکه بنده موقعیت دانشگاهی و تحقیقاتی نداشتم، در این تحقیق دستیار یا همکاری در کنار من نبود. تنها حمایت تعدادی از دوستان خوب مرا دلگرم می‌نمود که از برخی از آنان در کتاب تشکر کردم. برای همین کار به سختی و در زمان طولانی به ثمر رسید. حدود ۵ سال بر روی این تحقیق کار شد. برخی از منابع از طریق جست‌وجو در فضای مجازی و برخی از کتابخانه‌ها دریافت شد. چارچوب کلی تحقیق پس از مطالعه نظرات مختلف درباره انقلاب تبیین شد و سپس کتاب چند بار مورد بازبینی قرار گرفت.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...