علیه آرمان‌ها | سازندگی


شاید با شنیدن نام رمان «جنگ خصوصی چریک‌های سال‌خورده» دومین رمان سعیده امین‌زاده که از سوی نشر برج منتشر شده، ابتدا به ذهنتان خطور کند که با داستانی متعلق به سال‌های دهه شصت روبه‌رو هستیم، نوعی خاطره‌گویی و حس نوستالژیک؛ اما صرفا اینط‌ور نیست.

خلاصه کتاب معرفی جنگ‌ خصوصی چریک‌های سال‌خورده سعیده امین‌زاده

داستان درمورد شخصیت‌هایی است که زمانی آرمانی داشته‌اند یا گمان می‌کردند آرمانی دارند و درست‌وغلط برای آن جنگیده‌اند. حالا زندگیِ به‌ظاهر آرام خود را دارند و نشانی از آدم‌های گذشته در آن نیست. اما در یک‌روزِ کاملا عادی وسط یک بانک معمولی یک نفر مانند مأموری از جهنم، از ناکجاآباد وسط بانک پیدا می‌شود و یقه یکی از قهرمان‌ها را می‌گیرد. از همان ابتدا دروغ و دوروییِ آدم‌هایی که رمان قرار است داستان‌شان را برای ما بگوید، نمایان می‌شود. مرد غریبه ادعا می‌کند رئیس بانک شبیه دوست قدیمی او، مردی به‌نام رضا، است. اما هم او خوب می‌داند رضا کس دیگری است، هم مرد متقلبی که خودش را جای رضا به همه معرفی کرده و عمری را با نام او زیسته است.

ورود مرد مزاحم در ابتدای داستان همراه با تهدید و تنشی آزاردهنده است که از همان ابتدا زنگ خطر را به صدا درمی‌آورد و داستان خیلی زود، بدون مقدمه شروع می‌شود. تهدیدی که به ما و رضایِ قلابی گوشزد می‌کند به‌راحتی و با انکار نمی‌شود از شر او خلاص شد. پس او را به خانه‌اش می‌برد تا به‌ظاهر شر ماجرا را بخواباند، اما غافل از این است که انبار باروت نیمه‌مشتعلی را سوغات برای اهل خانه‌اش می‌برد.

شخصیت‌های رمان آدم‌هایی هستند که آن‌ها را بارها در فیلم‌ها، کتاب‌های تاریخ و مستندها دیده‌ایم، اما هیچ‌وقت نفس‌به‌نفسشان در زندگی‌ خصوصیشان حضور نداشته‌ایم. نویسنده در رمانش این فرصت را برای ما ایجاد کرده است تا قدم در دنیای خاکستری و پوشالی آن‌ها بگذاریم. آد‌م‌هایی که از بیرون پرمدعا و پرنخوت هستند، خودشان را تافته جدابافته و مغبون انقلاب و تاریخ می‌دانند. ظاهرا هنوز به آرمان‌های پوسیده‌یشان چنگ زده‌اند، اما در این داستان، در این حضور نزدیک ما آدم‌هایی را می‌بینم خسته و بریده. آدم‌هایی که پا در هوا دارند و بدون ریشه، بدون گذشته و بدون آینده هستند. آدم‌هایی با زخم‌ها و عقده‌هایی عمیق که نمی‌دانند برای ترمیم زخم‌هایشان و انتقام باید یقه چه کسی را بگیرند و تازه بعد از انتقام چطور و چگونه به زندگی ادامه بدهند.

آدم‌هایی که توفان سهمگینی هست‌ونیستشان را بر باده داده است و حالا تنها و افسرده هستند با بیماری‌های پیداوپنهان، حفره‌های عمیقی بر بدن. اکنون دیگر نمی‌دانند باید زیر علم چه کسی سینه بزنند و برای چه کسی بجنگنند. گرچه آن زمان‌ها هم برای خودشان نمی‌جنگیدند. خشم و نفرت در لایه‌به‌لایه وجودشان لانه کرده است. خشونت در وجود هرکدام‌شان نمود عجیبی دارد؛ در رضا به شکل خونسردی، بی‌احساسی و فرورفتن در زندگی تجارت‌گونه و شب‌های ترسناک و بی‌خوابی، در پروانه به شکل زنی خودخواه و خونسرد، اما شکننده. دست‌های همگی‌شان آلوده به خون است. خونِ هم‌خون، همرزم و رفیقشان. کلمات، آرمان‌ها و اعتقادات برای آن‌ها دیگر معنایی ندارد. انسانی که نه آرمانی دارد، نه به بند اعتقادی وصل است، آزاد نیست. اسیر دنیای تهی و وحشتناکی است که از او گرگِ پیر و گرسنه‌ای ساخته است. گرگی که می‌دَرد و دوست دارد دَریده شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...