فغان ز جغد جنگ | اعتنماد


بعضی درون‌‌مایه‌های داستانی وابسته به تجربه‌‌ زیسته‌‌ نویسنده‌‌اند. بعضی‌‌های دیگر اما فراگیر‌‌ترند و وابسته به تجربه‌های مشترک و تکرارشونده انسانی. پرداختن به جنگ درون‌‌مایه‌‌ای است از همین نوع دوم که فارغ از مکان و زمان موجب برانگیختن دردها و حس‌‌های مشترکی می‌‌شود.

نقد داستان از این مکان قاضی ربیحاوی

از مجموع ده داستان کتاب «از این مکان» جز داستان‌های «چهل طوطی» و «شب بدری» که تاریخ نوشتن‌شان به پیش‌ از دوران جنگ برمی‌گردد، باقی همه حال‌‌وهوای جنگ دارند و آدم‌‌هایی را روایت می‌کنند که هرکدام به طریقی در بلاتکلیفی و استیصال دوران جنگ گرفتار شده‌‌اند. قاضی ربیحاوی با بهره‌ بردن از تجربه زیسته خودش در جنگ ایران و عراق، داستان‌هایی درباره جنگ نوشته که می‌‌توان آنها را به هر جنگ دیگری نسبت داد؛ از حال‌‌وهوای سربازی که درست نمی‌‌داند در این جنگ چه می‌کند (داستان «مواجهه»)، تا شهیدی که گورش هم مانند خودش و زندگی‌‌اش بی‌‌نام‌و‌نشان گم می‌‌شود (داستان «حفره»)، تا خانواده‌‌ای که زیر آتش‌‌باران دشمن با پای پیاده، بدون ذره‌‌ای امید و با غم رها کردن تمام داشته‌های‌شان درحال گریختنند (داستان «دشت بین‌‌راه») .

داستان‌های این مجموعه همگی روایت‌‌گر اندوهند؛ اندوهی که در تمامی مجموعه بازنمایی شده و می‌‌توان هیئت سیاه و هولناکش را در پس هزاران آسیب دوران جنگ دید.تمرکز ربیحاوی روی همین آسیب‌‌ها است؛ آسیب‌‌هایی که در لایه‌های سطحی خودشان را نشان نمی‌دهند. آسیب زندگی پدر و دختری که در داستان زخم به خوابگاهی در تهران مهاجرت اجباری کرده‌‌‌‌اند و حالا پدر به دخترش که برای خرج زندگی کار می‌کند شک کرده و قصد کشتنش را دارد. یا زندگی درحال فروپاشی زیبا -شخصیت محوری داستان «گلدان»- که شاید در اتاق دیگری از همین خوابگاه است و می‌‌خواهد شوهرش را ترک کند؛ چون تحمل ندارد مادر پیر و ازکارافتاده شوهرش با آنها زندگی کند. ربیحاوی نگاهی آسیب‌‌شناسانه و انتقادی به جنگ دارد. زنان در اغلب داستان‌های این مجموعه شخصیت‌های ‌‌محوری‌ هستند؛ زیبای داستان «گلدان»، فرخنده داستان «زخم»، شیرینِ داستان «سرسره»، یا دختر بی‌‌نام پیرمرد داستان «مسجد»، همه زنانی‌‌اند که به‌شکلی در این گردباد گرفتار شده‌‌‌‌اند. حتی در دو داستان «چهل ‌‌طوطی» و «شب بدری» هم که جنگ درون‌‌مایه اصلی نیست، زنان شخصیت اصلی و آسیب‌‌پذیر ماجرا هستند؛ زنانی که گویی مانند مادر داستان «مادرانه» تمام عمر دنبال زندگی دویده‌‌‌‌اند و زندگی همیشه برای‌شان میان کابوس و واقعیت معلق مانده است.

قاضی ربیحاوی با استفاده از فرم‌‌هایی خلاقانه و بیانی تمثیلی معنایی ماندگار و لایه‌‌ای عمیق‌‌تر را در داستان‌هایش می‌‌سازد. به همین دلیل است که با گذشت چند دهه از چاپ اولش، مجموعه‌داستان «از این مکان» هنوز هم داستان‌هایی خواندنی‌‌ و لایه‌هایی برای کشف دارد. این بیان روایی گیرا زاییده نگاهی از درون به مقوله جنگ و ایستادن در کنار مردمانی است که بیشترین آسیب را از جنگ می‌‌بینند؛ مردمانی که مانند قاسم در داستان «حفره» برای همیشه از یاد می‌‌روند، بی ‌‌اینکه بودن‌شان در یک طرف جبهه فرقی با طرف دیگر داشته باشد؛ قربانیانی که گویی روی ریلی ایستاده‌‌‌‌اند که از هیچ‌سو به جایی نمی‌‌رسند. استفاده از فرم دایره‌‌وار روایت در داستان‌های «حفره» و «گلدان» تاثیر این مضمون را بیشتر کرده؛ فرمی که زندگی بسته مردمانی را نشان می‌دهد که راه فراری ندارند، مردمانی بی‌‌نام‌ونشان که هیچ یادی از آنها در یادها نمی‌‌ماند و نام‌‌شان هم مانند جان‌‌شان در غبار تاریخ گم می‌‌شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...