او در بخش مجموعه خدایان از تثلیث طبقاتی جامعه هندوایرانی یاد می‌کند. جامعه‌ای که از فرمانروایان، ارتشتاران و کشاورزان تشکیل می‌شود و با ثنویتی که بر دین هندوایرانی تسلط داشته است پوشیده می‌شود: تضاد میان دیوها و اسوراها. گروه نخستین شامل خدایان فرمانرواست. ورونا، میترا و مصاحبان ایشان... دیوها همگی ایزدان گروه دیگر هستند... فرمانروای خوب مدافع کشاورزان و درویشان است... شاه زندگی ‌دهنده است و فقط حیات می‌بخشد

ایران باستان
ایران باستان.
(L’Iran ancien) تاکنون چند کتاب با عنوان ایران باستان در زمینه تاریخ ایران پیش از اسلام منتشر شده است. یکی از این کتاب‌ها "ایران باستان" تألیف ماریژان موله Marijan Mole ایران‌شناس فرانسوی است. موله در محضر استادنی چون بنونیست Benveniste و دومناش de Menasce شاگردی کرد و در زمینه تاریخ و فرهنگ شرق باستان به ویژه ایران نکته‌ها آموخت. عمر وی کوتاه بود و در 38 سالگی دیده از جهان فروبست. رساله دکتری موله با عنوان آیین، اسطوره و جهان‌شناسی در ایران باستان در 600 صفحه به چاپ رسیده است و در بردارنده مطلب بسیار مهمی است. یکی دیگر از آثار این پژوهشگر فرانسوی کتاب "افسانه زندگی زردشت بنا بر متن‌های پهلوی" است که پس از درگذشت وی به همت دومناش منتشر شد.

هدف موله از تألیف ایران باستان ارائه طرحی کلی از آیین پیش از اسلام ایرانیان است. وی در این اثر فقط درباره دین زردشتی سخن می‌گوید و از آیین‌های دیگری همچون مانوی و مزدکی که روزگاری در ایران پیروانی داشته‌اند به اختصار می‌نویسد. او در مقدمه اثرش می‌نویسد: «نشان دادن چند اصل کلی [از] یک دین می‌تواند بیشتر باعث شناسایی آن گردد تا گردآوری جزئیاتی از هم جدا، هرچند که این جزئیات در حد خود بسیار جالب توجه باشند.»

کتاب موله را دکتر ژاله آموزگار یگانه با نثری روان به فارسی برگردانده است. وی در کار ترجمه امانت‌داری کرده و به قول خودش: «در این ترجمه اصل، حفظ اصالت گفته‌های نویسنده بوده است. حتی اگر در برخی موارد موضوع مورد قبول خود مترجم نیست.» لازم به ذکر است که علت اصلی پراکندگی‌های متن کتاب نه کم کاری مترجم؛ که مرگ ناگهانی و زودرس مؤلف بوده است. عاملی که باعث شد موله جوان فرصت کافی برای بازبینی و تکمیل مجموعه تصاویر خود نیابد.

ایران باستان تحت پنج عنوان اصلی مطالبی را در زمینه تاریخ باستانی ایران مطرح می‌سازد. برخی از آن‌ها عبارتند از: حدود جغرافیایی و تاریخی، منابع‌، مجموعه خدایان، یزش و تاریخ جهان.

حدود جغرافیایی و تاریخی ایران موله ایران را کشور آریا می‌داند و می‌افزاید: «ایران در فارسی میانه Eran از ایران باستان Aryanam می‌آید که حالت وابستگی جمع Arya است... قومی که به یک زبان هند و اروپایی صحبت می‌کنند و زبان‌شان به زبان‌های اصلی اروپا وابسته است.» این مستشرق پس از اشاره به گستردگی اقوام ایرانی در روزگار باستان از مادها و پارس‌ها سخن می‌گوید. مادها را نخستین حکومت ایرانی در فلات ایران می‌داند که جای خود را به هخامنشیان می‌دهند. هخامنشیانی که روزگاری جزء غلامان و کارگران مادها بودند در زمان کوروش شورش کرده و فرمانروای ایران شدند و به سبب این امر قلمرو دولت ایرانی هخامنشی تا زمان خشایارشاه توسعه یافت. پس از وی «شاهزادگان نالایق سریر شاهان بزرگ را اشغال می‌کنند.» و زمینه‌های زوال هخامنشیان و سقوط نهایی آنان به دست اسکندر مقدونی آغاز می‌شود. به تعبیر موله دولت اسکندر عمرش کوتاه و به اندازه یک آذرخش بود.

مؤلف پس از آن اشاره‌ای کوتاه به تاریخ سلوکیان نموده و دوران ششصد ساله اشکانی را در دو صفحه توضیح داده و از شاهنشاهی ساسانی سخن به میان می‌آورد. شاهنشاهی ساسانیان متمرکزتر و قوی‌تر از حکومت پارت بود، اما به وسعت دوره داریوش نرسید. در این دوره ایرانیان با رومیان، ترکان و تازیان رابطه داشتند و با جنگ و صلح ارتباط خود را با آنان تنظیم می‌کردند.  به نظر موله دوره ساسانی «دورانی با تمدن درخشان است. ویرانه‌های کاخ تیسفون و همچنین فراورده‌هایی از هنرهای ظریف مجسمه‌های برنزی، طلاکاری و نقره‌کاری گواه آن هستند.» دوره ساسانی با حمله مسلمانان به ایران پایان یافته و از این پس ایرانیان رفته رفته به اسلام می‌گروند و "نبوغ ایرانی" خود را در "چهارچوب اسلام" نشان داد و دین زردشتی دیگر در سرنوشت ایران «هیچ نقشی بازی نکرد».

در بحث منابع تاریخ ایران باستان موله به سنگ‌نوشته‌های شاهان هخامنشی، سنگ‌نوشته‌های عصر ساسانی، نوشته‌های مورخان یونانی مانند هردوت، پلوتارخ (Plutarque) و استرابون اشاره می‌کند و به معرفی منابعی همچون گاهان، یشت‌ها، وندیداد، دینکرت، داتستان دینیک،‌ ماتکدان و ایاتکار جاماسبیک می‌پردازد.

او در بخش مجموعه خدایان از تثلیث طبقاتی جامعه هندوایرانی یاد می‌کند. جامعه‌ای که از فرمانروایان، ارتشتاران و کشاورزان تشکیل می‌شود و با ثنویتی که بر دین هندوایرانی تسلط داشته است پوشیده می‌شود: تضاد میان دیوها و اسوراها. گروه نخستین شامل خدایان فرمانرواست. ورونا، میترا و مصاحبان ایشان... دیوها همگی ایزدان گروه دیگر هستند... در دورنمای نخستین ایزدان طبقه ارتشتارند که ایندرا در رأس آن قرار دارد... در برهمن‌ها و اوپانیشادهای قدیم... دیوها از خدایانند و اسوراها از دیوان.

وی در ادامه به تفاوت‌های اندیشه‌ها و ادیان ایران و هند باستان اشاره می‌کند و می‌گوید: تفکر اساسی در ادیان ایرانی «بزرگداشت زندگی در صورت‌های مختلف آن و محکومیت بی‌چون و چرای تخریب،‌ حمایت از باروری و ارزشیابی مناسب دارایی است» ... در [این ادیان] هرچیزی مطابق با وضعی که در برابر زندگی دارد و نسبت به حمایتی که از آن می‌کند مورد داوری قرار می‌گیرد» و «فرمانروای خوب مدافع کشاورزان و درویشان است... شاه زندگی ‌دهنده است و فقط حیات می‌بخشد. زیرا زندگی و مرگ نه می‌تواند از یک شخصیت ناشی شود و نه یک منبع داشته باشد» مؤلف در ادامه به بررسی تأثیرات آب و هوای کم‌باران فلات ایران بر روی اندیشه‌ها و باورهای دینی ایرانیان پرداخته و از آیین‌هایی سخن می‌گوید که برای مقابله با خشکسالی و تخریب محصولات به وجود آمده است. «آیین دینی، وقتی آن چنان که باید به جای آورده شود، شرایط رشد و باروری را مناسب می‌سازد و نه‌تنها ایزدان بلکه عناصری چون آتش، آب و گیاهان را نیز خشنود می‌کند.»

به گفته موله ثنویت بر چهره آیین ایران باستان تسلط دارد، چرا که از یک سوی ما خدای برتر اهورامزدا را با همراهانش که با دو نام مشخص‌اند: بغ (بخش‌کننده ثروت) یا ایزد (سزاوار ستایش) داریم و از سوی دیگر اهریمن را که دیوان او را احاطه کرده‌اند.

در راس نیروهای نیکی، اهورامزدا قرار دارد که خدای متعال و آفریننده همه چیزهاست و هومنه، اشه و هیشت، خشثروریه، سپنتا آرمئیتی، هوروتات و امرتات در مقامی پایین‌تر از او قرار دارند. میترا، سروش و رشنو که هر سه داوران مردگان در پل چینوت هستند، در مقامی پایین‌تر امشاپسندان قرار گرفته‌اند. در برابر این وجودهای مقدس نیز البته دیوان قرار دارند.

این پژوهشگر می‌نویسد: «آیین یسنا به دنبال بی‌مرگی است و می‌خواهد مردگان را زنده کند. ایرانیان در نخستین روز سال بعد از خشکی تابستان و سردی زمستان جشن می‌گیرند. این جشن تجدید حیات رستاخیز است. در تقویم مزدیسنایی جشن سالانه به دنبال یک دوره ده روزه قرار دارد که فروردیگان نامیده می‌شود. آخرین جشن از شش جشن فصلی سال که آفرینش آفریده‌های مختلف را به یاد می‌آورد و آخرین آن مربوط به خلقت انسان است.

در ذیل بخش یزش آمده است:« یزش عبارت از قربانی به سوی خدایان نیست بلکه عبارت از عملی مستقل و آزاد است که ضمن آن که ارزش مخصوص به خود را حفظ می‌کند، مفهومی جهانی هم دارد. یزش جهان را به وجود می‌آورد و آن را نگه می‌دارد و آن را تجدید حیات می‌کند. اوهرمزد برای آفرینش جهان یزش به جای می‌آورد. یزشی برای زندگی بخشیدن به نخستین انسان و یزشی برای قبولاندن دین به زردشت. در پایان جهان نجات بخش  آینده با شرکت اوهرمزد آخرین یزش را به جای خواهد آورد که رستاخیز مردگان خواهد بود.  آئین یسنا به دنبال بی‌مرگی است و می‌خواهد مردگان را زنده کند. او در ادامه می‌نویسد ایرانیان در نخستین روز سال جشن می‌گیرند. این جشن تجدید حیات و رستاخیز است. در تقویم مزدینسایی جشن سالانه به دنبال یک دوره ده روزه قرار دارد که "فروردیگان" نامیده می‌شود. آخرین جشن از شش جشن سال که آفرینش آفریده‌های مختلف را به یاد می‌آورد و آخرین آن مربوط به خلقت انسان است.

موله از فدیه هوم می‌نویسد، هوم از شیره گیاه افدرا L’ephedra به دست می‌آید. هوم توشه‌ای است که به مردگان اجازه خواهد داد که بی‌مرگی را به دست بیاورند و از نفر زنده شوند.

این پژوهشگر به اهمیت آتش در باور و آیین‌های ایرانیان اشاره می‌کند و می‌افزاید: در مدت برگزاری آیین یسنا موبد اصلی زوتر Zaotar مرتب به سوی آتش که مظهر اشا (نیکی) است، ‌برمی‌گشت. آتش برای دور کردن دیوان و جلب ایزدان به کار می‌رفت، با عصاره چوب‌های معطر خوشبو می‌شد و آتشکده محور اصلی زندگی دینی بود. اهمیت همه آتش‌ها یکسان نبود، در منابع از سه آتش که با سه طبقه جامعه ایرانی مطابقت داشته سخن به میان آمده است: آتوروز نبع (آتش موبدان)، آتورگشنسب (آتش اتشتاران) و آتور برزین مهر (آتش کشاورزان).

ماریژان موله در ادامه از جشن‌های ایران باستان و گاه‌شماری ایرانیان در روزگار باستان سخن می‌گوید: «سال ایرانی که با آغاز تعادل شب و روز در بهار آغاز می‌شود، از سده پنجم پیش از میلاد به بعد سال خورشیدی است که دوازده ماه دارد و هر ماه سی روز است. سال مزدیسنایی در بردارنده تعدادی جشن است که نوروز و مهرگان مهم‌ترین آنان هستند. روز اول فروردین روز سالگرد آفرینش است و روزی است که تجدید حیات در آن انجام شده است.

تاریخ جهان آخرین عنوان و بخش پایانی ایران باستان موله را تشکیل می‌دهد. در اینجا مؤلف از اصول تکوین عالم از نگاه ایرانیان باستان یاد می‌کند. اصولی که شامل سه دوره اساسی است:‌ دوره بنیادها (بندهشن)، دوره آمیختگی (گومیچشن) و دوره جدایی دو اصل (ویچارشن).

آفرینش اوهرمزد هم صورت گیتی‌ای دارد و هم صورت مینوی؛ ولی آفرینش هماورد او فقط صورت سینوی دارد و با دستاویزهای مینوی است که روح ویرانگر قصد نابودن گیتی را که آفریده اهورمزداست، خواهد داشت. گاه‌شماری اساطیری ـ تاریخی سال مینوی 12000 ساله است. اولین سه هزاره این 12000 سال پیش از یورش اهریمن قرار دارد، در سه هزاره دوم اهریمن مدتی بی‌هوش می‌شود و اوهرمزد آفرینش خود را به گیتی منتقل می‌کند. در مدت 3000 سال فاصله بین نخستین یورش اهریمن و یورش نهایی، نخستین انسان؛ یعنی گیومرت در گیتی آفریده شده و حیات آدمی‌ در زمین آغاز می‌گردد.

ماژیران موله. ایران باستان. ژاله آموزگار. توس.

لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...