درباره‌ ارامنه، در ستایش انسان | اعتماد


کتاب «ساکن دو فرهنگ» با زیرتیتر دیاسپورای ارمنی در ایران، کتاب خوش‌خوان و اندیشمندانه‌ای است به قلم شیرین روبرت صافاریان درباره زندگی ارامنه ایران که همچون آن کتاب خوب و خواندنی «خانه دوطبقه خیابان سنایی» که صافاریان زندگی خود را به عنوان یک ارمنی در ایران در آن کتاب به تصویر کشیده است، نثری شیوا دارد و روایتی است تاریخمند و چه ارزشمندند این قبیل تاریخ‌نگاری‌ها که تاریخ را از بسترها و محیط‌های آکادمیک و متونی با نثرهای خشک و ملال‌آور، تلطیف می‌کنند و به طیف گسترده‌تری از مخاطبان می‌سپارندش.

خلاصه کتاب ساکن دو فرهنگ روبرت صافاریان

از فصل مبسوط تاریخ با همه جزییات و بازشکافی‌های درست و دقیقش که بگذریم دیگر فصول کتاب هم کاملا ناظر بر تاریخ است، تاریخ اجتماعی، تاریخ مردم با روایتی کاملا رسا و تاثیرگذار، از مسائل و مباحث مربوط به تابوی ازدواج با غیر در گفتمان‌های فرهنگی خانواده ارمنی بگیرید تا چندفرهنگ‌گرایی ناگزیر ارامنه، تا اهمیت زبان‌محور بودن ارمنی‌ها و تلاش‌شان برای نگهداشت آن زبان، تا خرده‌رفتارهای جزیی روزمره‌ای مثل فرهنگ کفش و فرش یا مثلا مراسم و اعیاد و آیین‌ها، مهم‌ترینش جشن سال نو که برای ارامنه، همان روزهای ژانویه است و در عین حال نوروز که می‌شود به‌‌رغم اینکه ارامنه آن را جشن نمی‌گیرند، اما در حس و حال جشنی عمومی در وطن دوم خود، شادمانه سهیم می‌شوند و همه این توضیح و تشریح‌ها با چاشنی طنازانه نویسنده همراه است و چنین رویکردی بی‌تردید بر خوش‌خوان بودن کتاب افزوده است مثلا آنجا که نویسنده دارد از جشن سال نو می‌گوید: «ارمنی‌ها سال نو مسیحی را در اول ژانویه (یازدهم دی) جشن می‌گیرند و حق بدهید که در یک‌سال نمی‌شود دوبار سال نو داشت. هم منطقی نیست و هم اگر شدنی باشد، به ضرر آدم است. این طوری هرسال به اندازه دو سال پیر می‌شود!»

اما یک فصل جذاب دیگر کتاب که آن فصل هم باز تاریخمند است، فصل هنر و ادبیات است که نویسنده با درک و اشراف درستی که بر ساحت‌های فرهنگی و ادبی معاصر دارد، با شاهد مثال‌هایی ملموس مخاطب را با روایت خود همراه می‌کند. مثلا در جایی به نقد برخی اظهارنظرهای جلال آل‌احمد می‌پردازد آنجا که درباره ارامنه حرف زده و به‌‌رغم اینکه لحن جلال همچنانکه از قلم او انتظار می‌رود در این زمینه نیز تند و تیز است، اما نویسنده، صافاریان، با سعه صدر به تحلیل و نقد آن می‌پردازد، رهیافتی بسیار آموزنده برای هر کسی که می‌خواهد بر آنچه نویسندگان تاثیرگذار پیشین نوشته‌اند، نگاهی نقادانه بیفکند. نویسنده در همین فصل نقبی هم می‌زند به کتاب‌ها و روایت‌های زویا پیرزاد که شاید موفق‌ترین نویسنده ارمنی است که به زبان فارسی قصه نوشته و قصه‌هایش طیف گسترده‌ای از مخاطبان را جذب کرده است. سپس نویسنده به تفصیل از دیاسپورا می‌گوید که اشاره‌ای است به همان جوامع دور از وطن، پراکندگی و مهاجرت‌شان، جهان‌وطنی‌شان و در نهایت اشاراتی تاریخی به نژادکشی ارامنه و واکنش‌ها در برابر آن.

اما درخشان‌ترین بخش کتاب بدون تردید پایان‌بندی تامل‌برانگیز آن است یعنی اشاره نویسنده به فیلم «هانا آرنت» مارگارت فون تروتا، یک پایان‌بندی تاثیرگذار که تنها از یک تحلیلگر بی‌طرف و خوشفکر برمی‌آید که شجاعت ستودنی و دل‌انگیزی است، اشاره به فردگرایی هانا آرنت یهودی در کتابی که به هدف حمایت یا توصیف دغدغه‌ها و کوشندگی‌های جمعیتی از اقلیت‌ها نوشته شده است، نویسنده با انتخاب این پایان می‌خواهد تاکید کند که آنچه به هر انسانی هویت یا موقعیتی برای حمایت و تحسین و همدلی و همراهی می‌بخشاید نه تعلق به یک گروه فکری و اقلیتی و غیره که کنش‌های انسانی خود اوست به عنوان یک فرد مستقل:

«یکی از دوستان و بستگان هانا آرنت در بستر مرگ او را متهم می‌کند که مردم یهود را دوست ندارد. هانا می‌گوید: من هیچ «مردم»ی را دوست ندارم. من فقط دوستانم را دوست دارم. من تو را دوست دارم. من از دوست داشتن هر «مردم»ی ناتوانم و به این ترتیب مفهوم جمعی مانند «مردم» یا «خلق» یا «ملت» را به چالش می‌کشد، خصلت انتزاعی آن را نشان می‌دهد و ملاک خود را به جای آن، روابط انضمامی انسانی می‌داند.»

«ساکن دو فرهنگ» را نشر مرکز و در سال نود و هشت منتشر کرده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...