زنی بیوطن است که در دوران نازیسم به آمریکا پناهنده میشود، تلاش میکند تکهپارههای روحش را جمع کند و کتاب ریشههای تامگرایی را بنویسد. زنی که فلسفه خوانده بود و در گروه کوچک مهاجران نیویورک ناشناخته بود... در سراسر زندگیاش تندمزاح بود، خیلی زود شرمنده میشد و در داوریهایش سختگیر و بیصبر بود... روی میز کارش عکسهایی از مارتا کوهن آرنت، هاینریش بلوکر و مارتین هایدگر وجود داشت
...
شوراهای یهودی و یهودیانی که فرآیند اخراج و غارت یهودیان را فراهم میکردند... فرآیند کشتار، زمینه را برای تشکیل کشوری یهودی و ایجاد این فکر در اذهان یهودیان که تنها در کشوری یهودی یک یهودی میتواند زندگی خوبی داشته باشد، فراهم میکردند... این توهینی نابخشودنی به کانت است و سوءاستفاده آیشمن از امر مطلق کانتی چیزی جز از همان جنس سوءاستفادههای سیاستمداران از والاترین ارزشهای انسانی است برای توجیه اعمال پلیدشان.
...
از یکسو با شیوع حیرتانگیز دروغگویی سیاستمداران در سطح جهانی روبهروییم، دروغگوییهایی که حتی افشا شدنشان هم در رویه سیاستمداران دروغگو تغییری بهوجود نمیآورد و از سوی دیگر با انواع جنبشهای نافرمانی مواجهیم و نیز با شکلهای مختلف مواجهه دولتها با آنها... آرنت خشونت را عامل اصلاح میداند ولی نه عامل انقلاب... مورد حمله بسیار شدید طرفداران اسرائیل و دستراستیها قرار گرفت و حتی شغلش را از دست داد
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی میپردازد که در آنها قضاوتها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیتهای قبل از فرآیند تصمیمگیری حتی اگر کاملاً بیربط باشند، میتوانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیرگذار باشند... یکی از راهحلهای اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوتهای انسانی با قوانین یا همان الگوریتمهاست
...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوههای مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماقکشی و کلاهبرداری امرار معاش میکند... لمپن امروزی میتواند فرزند یک سرمایهدار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپنها را ذخایر انقلاب» نامید
...
نقدی است بیپرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بیمعنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسندهی کتاب میتازد و او را کاملاً بیاطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف میکند... او در این کتاب بیاعتنا به روایتهای رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است
...
بهعنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده والمارت کار کرد. او بهزودی متوجه شد که حتی «پستترین» مشاغل نیز نیازمند تلاشهای ذهنی و جسمی طاقتفرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل میشوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانههای نامرغوب زندگی میکنند تا خانههای دیگران بینظیر باشند
...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالیاش اخراج و خانههایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانوادهاش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت میکند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی میرود... شخصیت کوچدادهشده یکی از ویژگیهای بارز جهان ما به شمار میآید
...