کتاب «هانا آرنت؛ آخرین مصاحبه و دیگر گفت‌وگوها» [Hannah Arendt : the last interview and other conversations] با ترجمه هوشنگ جیرانی دوباره منتشر شد.

هانا آرنت؛ آخرین مصاحبه و دیگر گفت‌وگوها» [Hannah Arendt : the last interview and other conversations]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایلنا، کتاب «؛ آخرین مصاحبه و دیگر گفت‌وگوها» ترجمه هوشنگ جیرانی از سوی نشر خزه منتشر شد. این کتاب، مجموعه‌ای است از چهار گفت‌وگو با این نویسنده و نظریه‌پرداز برجسته آلمانیِ قرن بیستم که در سال‌های ۱۹۶۴.۱۹۷۰ و آخرین آن پیش از مرگ او در سال ۱۹۷۳ انجام شده‌اند.

هانا آرنت در این مصاحبه‌ها، درباره موضوعات مختلفی دیدگاه‌ها و عقاید خود را بازتاب می‌دهد؛ از زندگی خانوادگی‌اش، فرار از آلمان نازی، مسئله یهودیت، اروپای پیش از جنگ جهانی دوم و وضعیت در اروپای شرقی گرفته تا تفاوت بین فلسفه و نظریه سیاسی، جنبش دانشجویی در امریکا، رهایی زنان، هولوکاست، زبان، محاکمه آیشمن در اورشلیم، چپ نو است. وسعت دانش و عمق بینش هانا آرنت، همراه با لحن صادقانه و صمیمی او، این کتاب را به سندی ماندگار و جذاب تبدیل کرده است.

این کتاب در ۱۰۴ صفحه و با بهای ۳۵ هزار تومان به چاپ رسیده است.

در بخشی از کتاب آمده است:

اندیشیدن همواره به معنای تفکر انتقادی است. و تفکر انتقادی هم همیشه یعنی خصومت داشتن. هر نوع اندیشیدن عملاً هر آنچه را که در دایره‌ی قوانین سختگیرانه می‌گنجد به زیر می‌کشد، اعتقادات عمومی و غیره. هرآنچه در حوزه‌ی اندیشیدن رخ می‌دهد منوط به سنجش انتقادی هر چیزی است که وجود دارد. لذا اندیشه‌های خطرناک وجود ندارند، به این دلیل ساده که خود اندیشیدن عملی خطرناک است.

[این کتاب پیش از این توسط نشر ققنوس منتشر شده بود.]

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...