کتاب «طریق العبودیه (راه اطاعت و بندگی)» اثر محمدرضا کلباسی اشتری منتشر شد.

طریق العبودیه (راه اطاعت و بندگی) محمدرضا کلباسی اشتری

به گزارش کتاب نیوز به نقل از تسنیم،‌ کتاب «طریق العبودیه (راه اطاعت و بندگی)» اثر محمدرضا کلباسی اشتری و تصحیح و تحقیق آیت الله احمد کلباسی اشتری و به همت مؤسسه بوستان کتاب در 152 صفحه منتشر شد.

اثر حاضر، گذری بر اخلاق اسلامی و سلوک دینی است که مؤلف محترم آن را در حقیقت سلوک و صفات سالکین و مقدمات و شرایط آن و مقامات واصله بعد از آن تدوین کرده است. محقق در تصحیح و تحقیق این کتاب تمام آیات، روایات و شواهد را اعراب‌گذاری، مأخذیابی و ترجمه کرده است.

این اثر در 6 باب و 29 فصل تهیه و تدوین شده است: باب اول این اثر درباره آغاز سیر و سلوک است و در 6 فصل تبیین شده است عناوین فصول این باب عبارتند از تحقیق، ثابت قدم بودن در ایمان، نیت خالص، توضیح صدق، انابه و مراتب آن، اخلاص. باب دوم، در تشریح موانع سیر و سلوک است؛ در این باب، گناه، محبت به دنیا، دلبستگی به دنیا، پیروی از هوای نفس، ترک مراقبه و محاسبه، و گناهان در شش فصل به عنوان موانع سیر و سلوک مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در مقصد سیر و سلوک عنوان سومین باب از این اثر است که فرار الی الله، دقت در آیات آفاقی و انفسی، حال رجا در سلوک سالک، حال شکر در سلوک و حال صبر در سلوک عناوین این فصول را تشکیل دادند. در باب چهارم که با عنوان «اصول سلوک» تدوین شده است، ارادت و هجرت یا اراده هجرت، شوق، محبت، معرفت، حال یقین و اطمینان قلبی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است؛ در پنجمین باب کتاب «طریق العبودیه» که حالات سالک را تشریح کرده است، در شش فصل بررسی حال توکل، حال رضا، حال تسلیم، حال توحید و مراتب آن، و حال اتحاد بررسی شده است. «در حال فنا و مراتب آن» عنوان ششمین و آخرین باب از این اثر می باشد که مقام فنای عمار یاسر را بررسی کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...