پنج رساله . مجموعه پنج رساله کوتاه در لغت و تفسیر و مبحثی فلسفی از ابن‌سینا (370 – 428)، دانشمند، فیلسوف، طبیب، ریاضی‌دان و منجم ایرانی که به مناسبت جشن هزاره این فیلسوف بزرگ به تصحیح احسان یارشاطر و به همت انجمن ملی در 1332ش، منتشر شده است. پنج رساله‌ی این مجموعه به رغم تعداد موضوع آن ها از حیث نگرش و نگارش دارای نوعی وحدت درونی و ناپیدا جلوه می‌کند و در عین آن که هر یک متضمن فوایدی است، منبعی تکمیلی برای تحقیق در آثار ابن‌سینا شمرده می‌شوند. رساله‌ها به ترتیبی که در مجموعه درج شده اند به شرح زیرند:

رساله اول "رسالة فی لغة" ابی علی سینا به زبان عربی. گزیده‌ای است از کتابی نا تمام به نام لسان العرب که ابن‌سینا در اصفهان دست به تدوین آن زد. ابن ابی اصیبعه پاره‌هایی از آن را دیده و به شگفت آمده است. همچنین شخصی که نام خود را ذکر نکرده قطعاتی از آن را به ذوق و سلیقه خود برگزیده و به کتابت در آورده که هم اکنون در دسترس است. وی در مقدمه‌های کوتاه آورده که فقط قسمتی از تألیف بزرگ را در صد و سی ورق به خط خود شیخ دیده که نتوانسته از همه آن‌ها نسخه بردارد و تنها به نقل فصل‌ها و نکته‌های عجیب آن بسنده کرده است. با توجه به این گزارش و قول ابن ابی اصیبعه، این گزیده احتمالاً همان پاره‌هایی است که به نظر ابن ابی اصیبعه رسیده است.

در این رساله از برخورد میان ابن‌سینا و ابو منصور ادیب اصفهانی، دانشمند لغوی درباره علاء الدوله، داستانی نقل شده است که اگر واقعیت داشته باشد، می‌توان آن را انگیزه ابن‌سینا در نگارش لسان العرب دانست. ابن‌سینا در این رساله طریقه خاصی برای تنظیم واژگان اختیار و از شیوه اهل لغت تجاوز کرده است. وی در تدوین این اثر موضوع‌های گوناگونی در نظر گرفت و به هر یک فصلی  اختصاص داد و واژه‌های مربوط به هر موضوع را ذیل آن آورد و به معنی و توصیف و تفسیر و مقایسه معنی و کاربرد آن‌ها با واژه‌های مشابه و نزدیک پرداخت. این شیوه ترتیب و تنظیم در واقع همان است که متعاقباً دانشنامه نویسانی چون طاش‌کبری زاده و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون از آن پیروی کرده‌اند. مؤلف با این شیوه قیاسی، معنا و مفهوم اصطلاحات را روشن ساخته و اثر او از این حیث نیز ممتاز گشته است. نمونه زیر تصوری اجمالی از طریقه مختار مؤلف را میسر می‌سازد: مشابهه: هماهنگی (اتفاق) در کیفیت و آنچه همراه با کیفیت پیش می‌آید؛ مساوات: هماهنگی در کمیت، محاذات و موازات: هماهنگی در وضع؛ مماثله و مشاکله: هماهنگی در ذات؛ مواطاه: هماهنگی در عزم.

مؤلف بعضی از قطعات کتاب را به مقتضای اهمیت جداگانه نیز عرضه داشته که از جمله آن‌هاست فصل قضا و قدر.

رساله دوم و سوم و چهارم تفسیر سوره های اخلاص و فلق و ناس که به قلم فخرالدین بن احمد رودباری از عربی به فارسی در آمده است. این سه ترجمه به دست حسین بن شیخ احمد کانیش‌ماکانی در 1268ق. استنساخ شده است. متن عربی هر سه تفسیر مکرر به چاپ رسیده و مصحح پنج رساله از اصل عربی آن‌ها مندرج در جامع البدایع (قاهره، 1917) در تصحیح و ویرایش ترجمه بهره برده است.

زبان ترجمه‌ها شباهتی به نثر قدیم و قویم پارسی ندارد. از این رو مصحح تاریخ ترجمه‌ها را نزدیک به زمان کتابت آن‌ها حدس زده است. نشانه‌هایی از ضعف زبانی در ترجمه دیده می‌شود و چه بسا که به قول مصحح متن ترجمه از طریق تقریر تحریر شده باشد. با این همه عمق معانی هر سه تفسیر و صبغه فلسفی آن‌ها محفوظ مانده است و متن به حیث یکی از سرچشمه‌های شناخت اندیشه ابن‌سینا در خود، اعتنای اهل تحقیق است.

رساله پنجم رساله "بعض الافاضل الی علماء مدینة السلام فی مقولات الشیخ الرئیس" که از آن نسخه‌های متعددی وجود دارد. هر چند در این نسخه‌ها مستقیما به نام ابن‌سینا اشاره نشده است، با چندین قرینه و شاهد از جمله گزارش ابن ابی اصیبعه و ابو عبید جوزجانی در شرح حال شیخ به اثبات رسیده که رساله از اوست. موضوع رساله اختلاف شیخ الرئیس است با دانشمندی در همدان که ادعای فلسفه داشته درباره وجود کلی طبیعی و اینکه آیا موجودیت و تحقق آن عینی است یا ذهنی، صاحب رساله از خود به عنوان مردی از اهل بخارا و دوستدار فلسفه یاد می‌کند که چون گذارش به همدان می‌افتد به شخصی بر می‌خورد صاحب آرای عجیب و غریب با این دعوی که از عالمان بغداد کسب علم کرده است. از این رو صاحب رساله (ابن‌سینا) آن را که حاوی طرح موضوع و استدلال‌های او و حریف است برای داوری به نزد دانشمندان بغداد می‌فرستد.

متن این رساله پیش‌تر در فرهنگ ایران زمین (شماره سوم) به چاپ رسیده بود. موضوع رساله یعنی وجود و طور وجودی کلی طبیعی و اصولاً کلیات، به مقتضای طبیعت خود از موضوع‌های بحث‌انگیز فلسفه به شمار می‌رود که نه تنها در حکومت اسلامی بلکه همچنین در فلسفه اروپایی قرون وسطا جایگاه قابل ملاحظه‌ای داشته است. ابن‌سینا در این رساله کوتاه برای کلی طبیعی تنها وجود ذهنی قایل است که به روش انتزاعی از مصادیق حاصل می‌گردد. این نظر مطابقت دارد با حکمت منشاء یعنی فلسفه منتسب به آموزش‌های ارسطویی که عالم عینی و خارج از ذهن را اصل می‌داند. اما مدعی است که کلی طبیعی وجود عینی و خارجی مستقل از افراد دارد و صحت این مدعا مستلزم قایل بودن به وجود عالمی مستقل از عالم واقع مثلا عالم مثل افلاطونی است.

منوچهر پزشک. فرهنگ آثار ایرانی اسلامی. سروش

تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...