47شیوه روایت داستانی... شیوه آشنایی‌زدایی، شیوه بازگشت به گذشته، شیوه پروستی، شیوه تكه‌گذاری (كولاژ)، شیوه حقیقی و مجازی، شیوه داستان خطی و غیرخطی، شیوه خودگویی، شیوه داستان در داستان، شیوه رمزی، شیوه ضدداستان، شیوه ضمنی، شیوه طنزآمیز... رمان‌های فارسی نیز چون شوهر آهوخانم، سووشون، كلیدر، همسایه‌ها و درازنای شب به شیوه خطی روایت شده‌اند...

پارسا ریاحی | شرق


«فرهنگ داستان‌نویسان» با عنوان فرعی شیوه‌های روایت تشریحی داستان‌نویسی عنوان كتابی است از جمال میرصادقی كه مدتی پیش در ۷۶۸صفحه توسط نشر فرهنگ‌ معاصر به چاپ رسید. میرصادقی در پیشگفتارش این كتاب را حاصل تجربه شصت‌سال داستان‌نویسی‌اش می‌داند و آن را فرهنگ‌نامه داستان‌نویسی می‌نامد و می‌نویسد: «فكر نمی‌كنم هیچ داستان‌نویسی از آن بی‌نیاز باشد. به این معنا كه اگر داستان‌نویس شیوه روایت درست داستانش را از آغاز بداند، بی‌تردید نیمی از راه موفقیت خود را پیموده است چون با شناخت و آگاهی بیشتر داستانش را شروع كرده است».

فرهنگ داستان نویسی جمال میرصادقی
«فرهنگ داستان‌نویسان» کتابی است كه در آن شیوه‌های مختلف روایت تشریح شده و میرصادقی برای هر شیوه نمونه‌ای از داستان‌های خود یا نویسنده‌های دیگر را آورده است. او در پیشگفتار كتاب درباره اهمیت روایت در داستان‌نویسی می نویسد: «تردیدی نیست كه روایت یكی از بنیادی‌ترین و اساسی‌ترین عناصر داستان‌نویسی است. می‌خواهم بگویم می‌توان شناخت كامل و دست‌اولی از عناصر دیگر داستان داشت، اما اگر داستان‌نویس شناختی از چه و چگونگی شیوه روایت آن‌ها نداشته باشد، به موفقیتی كه می‌خواهد، دست نمی‌یابد. هرچقدر این شناخت بیشتر باشد، نویسنده در ارائه عناصر داستان موفقتر است. امروز داستان‌نویسی حیطه جنبه‌های رنگارنگ و متنوع فنی و تكنیكی است و به ضرس قاطع می‌توان گفت كه نویسنده‌ای در كار خود بیشتر موفق خواهد شد كه بتواند برای موضوع‌های گوناگون خود، در انواع (ژانر) داستان، شیوه‌های روایت مناسب و درخوری به كار ببرد و تسلط به نسبت كامل‌تر و موثرتری نسبت به شیوه روایت موضوع داستان‌ها داشته باشد». میرصادقی روایت را خونی می‌داند كه به ایده و معنای داستان غذا می‌رساند و امكانات، درستی و صحت بیان حقیقی و مجازی، قوه تخیل،‌ گردآمدن تناوبی جمله‌ها، ضرباهنگ پنهان و آشكار نثر و موسیقی آن را فراهم می‌آورد. او روایت را در حكم «فرهنگی» برای داستان‌نویسان می‌داند. «هر نوع داستان شیوه روایت خاص خود را می‌طلبد و غفلت از این مهم، موجب ناكامی و شكست نویسنده می‌شود و قناسی و ناهماهنگی ساختاری داستان را به بار می‌آورد».

میرصادقی عناصر داستان را از نظر فنی وابسته به شیوه روایت كه امروز گستره وسیعی دارد می‌داند. وی پیش از آنكه به شرح و بررسی شیوه‌های مختلف روایت بپردازد، توضیحاتی درباره روایت و خصلت‌های آن و همچنین اختلاف شیوه روایت داستان با گزارش و طرح آورده است. میرصادقی درباره اختلاف داستان با طرح نوشته است: «اختلاف اساسی طرح با داستان این است كه طرح، روایت اوضاع و احوال است و داستان، روایت وقوع حادثه‌ها و وضعیت و موقعیت‌ها. طرح تاكیدش بر چگونگی و كیفیت چیزی، مكانی، زمانی و شخصی است و حادثه، صحنه، فضا و رنگ یا شخصیتی را وصف می‌كند. داستان بر آنچه وقوع یافته یا وقوع خواهد یافت تاكید می‌كند و بر ویژگی‌های روان‌شناختی و جزییات توجیهی تاكید می‌كند. ازاین‌رو، طرح به طور مشخصی جنبه توصیفی دارد و داستان رشته حوادث را روایت می‌كند. طرح غالبا گرد محور صحنه مجرد یا شخصیت مجردی می‌گردد و مشخصات و خصوصیت‌های او را ترسیم و توصیف می‌كند اما داستان بر گرد حادثه‌ها می‌گردد».

پس از این توضیحات، كتاب به شیوه‌های مختلف روایت پرداخته است. چهل‌وهفت شیوه روایت متفاوت در كتاب مورد بررسی قرار گرفته كه عبارتند از: شیوه آشنایی‌زدایی، شیوه اسطوره‌ای، شیوه بازگشت به گذشته، شیوه باستان‌گرایی، شیوه برجسته‌سازی،‌ شیوه بینامتنی، شیوه پروستی، شیوه پیرنگ‌ باز، شیوه پیرنگ پیوسته، شیوه پیرنگ روشنگر، شیوه پیرنگ موازی، شیوه تاثیرگذار، شیوه تبلیغی، شیوه تقلید طنزآمیز، شیوه تكه‌گذاری (كولاژ)، شیوه جویسی، شیوه حقیقی و مجازی، شیوه خردگرایی، شیوه خواننده‌وار نویسنده‌وار، شیوه چه و چگونه روایت، شیوه داستان برشی، شیوه داستان خطی و غیرخطی، شیوه خودگویی، شیوه داستان در داستان، شیوه رمزی، شیوه داستان‌مقاله، شیوه داستان‌نویس‌های ساده‌نگر و اندیشمند، شیوه دام روایتی، شیوه دوگانه روایت، شیوه راشومونی، شیوه راوی‌های چندگانه، شیوه روایتگری چندگانه، شیوه روایتگری زمان، شیوه ضدداستان، شیوه ضمنی، شیوه طنزآمیز، شیوه غنایی، شیوه فراخ‌منظر- نمایشی، شیوه كلبی‌مسلك (سنیك)، شیوه گروتسك، شیوه گوتیك، شیوه نقیضه‌وار، شیوه‌های روایت در انواع بنیادی داستان، چند مورد از شیوه‌های روایت زاویه‌دیدی، شیوه‌های روایت داستان‌های خیالی، داستان‌های غیرمكتبی، داستان‌های شگرف و شیوه‌های روایت جنبش‌های نوظهور داستان‌نویسی. همان‌طور كه پیش‌تر اشاره شد، برای هر شیوه روایت نمونه‌ای هم آورده شده تا خواننده به طور دقیق‌تری با شیوه‌های روایت و تفاوت‌های میان آنها آشنا شود.

در قسمتی از توضیحاتی كه درباره شیوه داستان خطی و غیرخطی آمده می‌خوانیم: «داستان خطی یا طولی، داستانی است كه وقایع آن به ترتب توالی زمانی روایت می‌شود و عمل داستانی (حادثه‌ها) بر طبق زمان تقویمی بیاید. تقریبا اغلب قصه‌های كوتاه و بلند سنتی با چنین شیوه‌ای روایت شده، قصه‌های بلندی چون سمك عیار، اسكندرنامه، امیرارسلان و نیز بسیاری از رمان‌های قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، شیوه روایت خطی دارند.
 بیشتر رمان‌های بالزاك، مثل باباگوریو،
سرخ و سیاه استاندال، دیوید كاپرفیلد دیكنز و جان شیفته رومن رولان داستان‌هایی خطی هستند. در رمان‌های فارسی نیز آثاری چون شوهر آهوخانم، سووشون، كلیدر، همسایه‌ها و درازنای شب به شیوه خطی روایت شده‌اند. اگر وقایع به ضرورت پیرنگ پس و پیش شوند و ترتیب توالی زمان تقویمی به‌هم بخورد، انواع داستان‌های غیرخطی (مدور یا دایره‌ای و عمودی یا مارپیچ) به وجود می‌آید؛ مثل رمان‌های عمودی یولسیز جیمز جویس و خانم دالووی ویرجینیا وولف و خشم و هیاهوی ویلیام فاكنر و در میان آثار فارسی هم سنگ صبور و شازده‌احتجاب و اضطراب ابراهیم، كه در آن‌ها از شیوه روایت غیرخطی عمودی جریان سیال ذهن، تك‌گویی درونی و خودگویی بهره گرفته شده است. رمان‌های در جست‌وجوی زمان از دست‌رفته و بوف‌ كور از شیوه غیرخطی دایره‌وار یا مدور استفاده می‌كنند».

در پایان كتاب نیز واژه‌نامه اصطلاحات ادبیات داستانی به چاپ رسیده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...