زمان برای هایدگر یک چیز نیست بلکه هویتی شخص‌وار است. او در جایی در مورد زمان می‌گوید: رواست به جای اینکه پرسیده شود زمان چیست، پرسیده شود زمان کیست.

زمان و وجود» [Sein und zeit یا Being and Time]  اثر مارتین هایدگر

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «زمان و وجود» [Sein und zeit یا Being and Time]  اثر مارتین هایدگر توسط شهاب الدین امیرخانی ترجمه و به همت بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه در ۱۲۰ صفحه و با شمارگان ۱۱۰۰ نسخه به قیمت ۲۸۰۰۰ تومان منتشر شد.

مترجم کتاب در مقدمه‌ای که بر این کتاب نوشته با اشاره به مفهوم زمان در آثار و اندیشه هایدگر می‌نویسد: «زمان در کتاب‌های مارتین هایدگر مقامی والا دارد. هر آنچه در خلقت آید، با عبور از مجرای زمان حضور یافته است. زمان برای هایدگر یک چیز نیست بلکه هویتی شخص‌وار است. او در جایی در مورد زمان می‌گوید: رواست به جای اینکه پرسیده شود زمان چیست، پرسیده شود زمان کیست.»

مترجم در جایی دیگر از مقدمه درباره نقش زمان در فلسفه قدمای ما ایرانی‌ها می‌نویسد: «بحث از زمان برای حکمای ما نیز نقش تعیین کننده داشته است. تعیین اقسام و انواع زمان در فلسفه میرداماد نشان می‌دهد که او به عنوان گوناگونی مرجع انتظار مفهوم زمان توجه داشته و در یک توپولوژی یا مرزبندی دقیق هستی، به جدایی زمان جهان برین از زمان جهان عنصری متوجه بوده است. رفان، سرمد، زمان باقی و متباقی و سنت فلسفه اسلامی از هم متمایز شده‌اند و این نشان می‌دهد میرداماد در گام برداشت ارسطویی از زمان نیفتاده و با نگاهی دقیق و هوشمندانه، مرتبه بسیار بالایی از حکمت را پیموده است. پژوهش درباره زمان امروزه تنها در بین متخصصان فلسفه یافت می‌شود و همانند بسیاری از مباحث فلسفه در کنج انزوا نشسته است. نگارنده امیدوار است این خوشه از خرمن دانش در میان همه اهالی تفکر، حرمت و عزت بیش از پیش بیابد.»

در مقدمه‌ای که مترجم انگلیسی نوشته نیز درباره زمان و وجود آمده است: «از یک نگاه بیرونی، روشن است که زمان وجود وارونه نخستین اثر سترگ هایدگر یعنی وجود و زمان است. ولی مسیر از وجود و زمان به زمان و وجود چنان ظریف و پیچیده است که نمی شود خام‌اندیشانه از وارونگی این دو سخن بگوییم. زیرا در گفتارهای سپسین، این مفاهیم تغییرات ژرفی پذیرفته بی آن ‌که فتوری در معنای اولیه و بنیادین آنها پدید آمده باشد.‌

هایدگر در وجود و زمان، از هرمنوتیک پدیدارشناسانه هستی آدمی، به سوی هستی شناسی بنیادین می‌رود، او لایه‌های تجربه را وامی‌چیند و با تحلیل اشیای طبیعی تحت عنوان فرادست، و اشیای مصنوعی تحت عنوان دستواره و باطن وجود آدمی در ساختار اساسی پروا، این لایه‌ها را برمی‌گیرد. این ساحت‌های سه‌ گانه، برسازنده وحدت هستی- در- عالم سرآغاز این و تجزیه‌ناپذیر هستی‌اند. این وحدت، وام گرفته از میراث هوسرلی مفهوم آگاهی بسان امری التفاتی است. هر آگاهی‌ای، آگاهی از چیزی است. بنابراین چیزی که شبیه سوژه بی عالم بشود فرض کرد وجود ندارد (نمونه آن بوده اندیشنده دکارتی است)، به همین ترتیب هیچ معنایی از لحاظ پدیدارشناختی برای عالم بدون آدمی وجود ندارد. می‌توان طبیعت اصلی آدمی را آگاهی دانست؛ آن‌گونه آگاهی، که متوجه به هستی- در- عالم خویش است. آدمی براساس این توجه به هستی- در- عالمی که دارد می‌تواند مراقب و متوجه سایر موجودات شود. وقتی هایدگر می‌گوید زمان شرط امکان پرواست و به بیان دیگر ساختار مقوم آن است، او هنوز از پایه، درون چارچوب کانتی است که اصل پرسش آن چنین است: چه چیزی الف را امکان‌پذیر کرده است؟ این وحدت سه برون خویشی( اکستازی، جذبه یا برون ایستی) زمان یعنی گذشته، حال و آینده است که برسازنده برون‌شدگی بنیادین است، شفافیتی مرموز و گشودگی‌ای‌ که ویژگی آگاهی آدمی در مقابل ابهام همان اندازه مربوط به سایر اشیا مشخص می‌کند. می‌توان گفت که، برای مثال، نبود خودآگاهی در حیوانات به همان اندازه برای‌مان غریب است که خودآگاهی خودمان عجیب است اما به گونه‌ای دیگرسان.»

در پشت جلد کتاب هم می‌خوانیم: «چه چیز ما را وا داشته است از زمان و وجود در کنار هم نام ببریم؟ از زمان طلوع اندیشه باختری - اروپایی تاکنون، وجود به معنای حاضر کردن بوده است. حضور، از امر حاضر( یا امر اکنون حاضر) حکایت دارد. نظر به امور حاضر و جاری، امر حاضر به همراه گذشته و آینده، ویژگی زمان را شکل می‌دهند. وجود بسان حاضر شده به وسیله زمان معلوم می‌شود. این‌که چنین است، به خودی خود می‌تواند کافی باشد که اندیشه سرگشته و بی‌قرار شود. به محض اینکه فکر کنیم از چه جهت به واسطه زمان چنین تعینی در وجود پدید می‌آید، این بی قراری افزون‌تر می‌شود.»

کتاب علاوه بر هفت فصل دو ضمیمه با عنوان گفتاری در باب پایان فلسفه و وظیفه تفکر را شامل می‌شود.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...