فرانسیس ژانسون، فیلسوف فرانسوی و از دوستان نزدیک ژان پل سارتر ، در سن 87 سالگی فوت شد.

به گزارش ایبنا به نقل از خبرگزاری فرانسه، فرانسیس ژانسون، فیلسوف و همکار سارتر در مجله Les Temps modernes بود. وی آثار زیادی خصوصاً در مورد سارتر نوشته است.

«فرانسیس ژانسون» به نام دفاع از عدالت در جریان نبرد الجزایر در کنار مبارزان استقلال الجزایر ایستاد و شبکه‌ای برای حمایت از آنان به نام FLN بوجود آورد که به جمع‌آوری و انتقال مدارک جعلی برای مبارزان FLN که در فرانسه فعالیت داشتند، می‌پرداخت.


او در سال 1960 کتابی تحت عنوان «جنگ ما» نوشت که فوراً توقیف شد. «ژانسون» در این کتاب به آنهایی پاسخ داد که به او و همراهانش چون سارتر، تهمت حمایت از دشمن (مبارزان الجزایری) می‌زدند. پاسخ او به آنها حمایت از ارزش‌های فرانسه بود که مورد تهدید بودند.

«ژانسون» در سال 1960 به جرم به راه انداختن شبک? حمایت از مبارزان الجزایری، در دادگاهی غیابی به 10 سال زندان محکوم شد اما در سال 1966 مورد عفو قرار گرفت.

در سال 1962 الجزایر پس از 132 سال استعمار فرانسه، استقلال خود را با همه‌پرسی پیشنهادی ژنرال دوگل به دست آورد. پس از 6 سال حبس و پایان کار شبک? FLN، ژانسون به فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی خود بازگشت و در سال‌های 1967 تا 1971 توسط آندره مالرو، وزیر فرهنگ وقت فرانسه، به مدیریت خان? فرهنگ Châlon-sur-Saôn انتخاب شد.


از آثار این فیلسوف می‌توان سارتر به زبان سارتر (1955)، مساله اخلاقی و تفکر سارتر (1965)، ایمان یک ملحد (1976)، در ستایش روانکاوی (1979)، الجزایری‌ها (1991)، گفتگوهای خصوصی 1999-1974 (2000) را نام برد.

داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...