کتاب «ایده پدیدارشناسی؛ پنج درسگفتار» [Die Idee der Phänomenologie : fünf Vorlesungen] نوشته ادموند هوسرل [Edmund Husserl] با ترجمه طالب جابری توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.

ایده پدیدارشناسی؛ پنج درسگفتار» [Die Idee der Phänomenologie : fünf Vorlesungen]  ادموند هوسرل [Edmund Husserl]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نسخه اصلی این‌کتاب سال ۱۹۷۳ منتشر شده است.

کتاب پیش‌رو دربرگیرنده متن درسگفتارهایی است که ادموند هوسرل از ۲۶ آوریل تا ۲ مه ۱۹۰۷ در گوتینگن ارائه کرد و در قالب جلد دوم مجموعه‌آثار این‌اندیشمند و فیلسوف آلمانی‌اتریشی که به‌عنوان بنیان‌گذار پدیدارشناسی شناخته می‌شود، چاپ شده است. مجموعه آثار هوسرل «هوسرلیانا» نام دارد و درسگفتارهایی که پیش رو داریم، درآمدی بر درسگفتارهای دیگر هوسرل هستند که «شی و مکان» نام دارند و جلد شانزدهم «هوسرلیانا» را می‌سازند.

در ابتدای «ایده پدیدارشناسی»، پس از درآمد مترجم فارسی و درآمد ویراستار آلمانی کتاب، «سیر فکری درسگفتارها»ی مندرج با سه‌عنوان اصلی «ملاحظه پدیدارشناختی: سطح اول و سطح دوم و سطح سوم» آمده است.

سپس درسگفتارهای کتاب به‌ترتیب از اول تا پنجم درج شده و سه‌ضمیمه پس از آن‌ها آمده است. در پایان کتاب هم، پیش از نمایه هم واژه‌نامه آلمانی-انگلیسی- فارسی اصطلاحات کتاب آمده است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

اگر امکان‌هایی وجود دارد برای این‌که چنین پدیدارهای محضی به اُبژه‌های [یا موضوعات] پژوهش تبدیل شوند، پس بدیهی است که ما اکنون دیگر در [دایره] روان‌شناسی، این علم طبیعی به نحو متعالی ابژکتیو، نایستاده‌ایم. پس ما هرگز نه پدیدارهای روان‌شناختی و رویدادهایی خاص از به‌اصطلاح واقعیت رئال (که البته وجود آن کاملا پرسش‌پذیر می‌ماند)، بلکه چیزی را می‌پژوهیم و از چیزی سخن می‌گوییم که هست و معتبر است، خواه چیزی همچون واقعیت ابژکتیو وجود داشته باشد خواه نه، خواه وضع کردن چنین امور متعالی‌ای موجه باشد خواه نه. پس ما دقیقا از چنین دادگی‌های مطلقی سخن می‌گوییم؛ حتی اگر این‌ها به صورت قصدی [یا خواستی] با واقعیت ابژکتیو نسبت داشته باشند، نسبت داشتن نوعی ویژگی در آن‌هاست، در حالی که هنوز هیچ پیش‌داوری‌ای پیرامون هستی و نیستی واقعیت صورت نگرفته است. و ما بدین‌سان بر کرانه پدیدارشناسی لنگر می‌اندازیم که اعیانش [یا برابرایستاهایش] به مثابه هست وضع شده‌اند، همان‌گونه که علم ابژه‌های پژوهش خود را وضع می‌کند، اما [اعیان پدیدارشناسی] هرگز به مثابه وجودهایی در یک من، در یک جهان زمانی، وضع نشده‌اند، بلکه به مثابه دادگی‌هایی مطلق دریافت‌شده در مشاهده حلولی محض [وضع شده‌اند]: در این‌جا امر حلولی محض نخست باید به واسطه بازآوری پدیدارشناختی توصیف شود؛ من دقیقا همین چیزی را که آن‌جاست افاده می‌کنم، نه چیزی که این [چیز در آن‌جا] به نحو تعالی‌یابنده آن را افاده می‌کند، بلکه چیزی که فی‌نفسه هست و به مثابه آن داده شده است.

این‌کتاب با ۱۱۸ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۴۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ................

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...