کتاب «هایدگر و سرگذشت بودن» شامل دو مقاله به قلم پرویز عماد و فردریش ویلهلم فون هرمن منتشر شد. این کتاب یکی از مجلدات مجموعه «نقدهای بهنگام» نشر وراست.

هایدگر و سرگذشت بودن: دو مقاله در باب ارآیگنیس

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «هایدگر و سرگذشت بودن: دو مقاله در باب اِرآیگنیس» با شمارگان ۲۰۰ نسخه، ۱۰۵ صفحه و بهای ۲۳ هزار تومان توسط نشر ورا منتشر شد. مقاله نخست کتاب با عنوان «در بدو اندیشیدنِ بودن – سرگذشتیک و مشخصه کنش‌گرِ آن، شهود» نوشته پرویز عماد است و مقاله دوم با عنوان «دازاین و دا – زاین در بودن و زمان» و در افاداتی به فلسفه (از اِرآیگنیس)» نوشته فردریش ویلهلم فون هرمن. جاوید موسوی و علی زندیه‌وکیلی مترجمان این مقالات هستند.

«هایدگر و سرگذشت بودن: دو مقاله در باب اِرآیگنیس» یکی از مجلدات مجموعه «نقدهای بهنگام» نشر وراست که با دبیری محمد میلانی در دسترس مخاطبان قرار می‌گیرد. از این مجموعه پیشتر کتاب‌هایی چون «پدیدارشناسی تجربه زیبایی شناختی» نوشته میکل دوفرن و ترجمه فاطمه بنویدی، «نیروی شاعرانه: شعر پس از کانت» نوشته کوین مک لاگلین و ترجمه فردین توسلیان و… منتشر شده‌اند.

منظور از «ارایگنیس» یعنی نسبتی که هستی و انسان به‌طور متقابل با یکدیگر دارند. با پیدایش اندیشیدنِ ارآیگنیسی در تفکر هایدگر، فلسفه گامی استوار در راهی گذاشته است که در آن دگرگونی فهم ما از انسان، هنر، تاریخ، مفهوم راستی و سایر مفاهیم اساسی پیش آمد. هرچند از آغاز فلسفه تا به امروز استخوانبندی این مفاهیم با فهم متافیزیکی شکل گرفته و قوام پیدا کرده است ولی دیگر متافیزیک توان پرسش‌های عمیق فلسفی و متعاقب آن توان بنیاد چالش‌های نشات‌گر در حوزه‌های ادبی و هنری را از دست داده است.

متافیزیک به پایان خود رسیده است. بنابراین فلسفه اینک وظیفه سنگین و خطیری را در بازاندیشی و باز – اندیشی این مفاهیم پیش روی خود قرار داده است. این بازاندیشی و باز – اندیشی که از رابطه بی‌همتای «اندیشمندی» و «بودن» یعنی از «ارآیگنیس» حاصل می‌شود، در کتاب «افاداتی به فلسفه» هایدگر تجربه شده است.

تازه‌ترین کتاب نشر ورا تلاشی است که از پیدایش یا «بدو اندیشیدنِ بودن – سرگذشتیک و مشخصه کنش‌گرِ آن، شهود» به قلم پرویز عماد و الزام در تفاوت آن با «اندیشیدنِ فرارونده – افقیک» آنتولوژی بنیادی که در مقاله‌ای با عنوان «دازاین و دا – زاین در بودن و زمان» و در «افاداتی به فلسفه (از ارآیگنیس)» به قلم فردریش ویلهلم فون هرمن به رشته تحریر درآمده‌اند، سخن به میان می‌آورد.

مترجمان در مقدمه اشاره کرده‌اند که این کتاب در جهت و با هدف ایجاد زمینه‌ای برای ترجمه اثر سترگ مارتین هایدگر با نام «افاداتی به فلسفه (از ارآیگنیس)» و آماده سازی فارسی خوانان برای رویارویی با آن ترجمه و منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...