نگاهی به کتاب سفر نظریهها | انسان شناسی و فرهنگ
موضوع مواجهه اصحاب علوم اجتماعی ایران با نظریهها یکی از مهمترین و شاید کلیدیترین مباحث برای شناخت وضعیت علوم انسانی و اجتماعی مدرن در ایران است. آنچه در کلاسهای درس و در رسالههای دانشجویی میگذرد، نشان میدهد که موقعیت نظریه و روش در دانشگاه ایرانی هنوز پرمناقشه و چالش برانگیز است. دانشجوی تحصیلات تکمیلی وقتی رسالهاش را مینویسد، مهمترین مساله مبنایی برایش، تعیین نسبت خودش با نظریات است.
کابوس رساله نویسی، انتخاب نظریه یا نوشتن بخش نظری است؛ بخشی که معمولا بسیار پرطمطراق و گاه مفصل نوشته میشود و معمولا بیشترین ارجاعات درون متنی را دارد و حتی گاهی بیشتر بخش کمی و کیفی رساله را نیز به خودش اختصاص میدهد. هرچند این فربگی مفصل بخشهای نظری کتابها و رساله ها، لزوما به معنای فهم درست همان نظریهها هم نیست و گاه بسیاری از ظرایف نظریهها نیز در این مسیر قربانی بدفهمیها و فهم ناقص میشود.
از سوی دیگر این نکته در میان دانشجویان علوم اجتمای وجود دارد که باید نظریههای بسیاری را بدانند و بسیار عمیق نظریهها و تبار آنها را بخوانند تا بتوانند خودشان را به عنوان کسی که نظریه را میفهمد، معرفی کنند. یکبار در کلاس درس روش از دانشجویی پرسیدم که در نظریههای علوم اجتماعی به کدام نظریه پرداز علاقه مندی و چقدر از کارهایش را خواندهای. گفت که من علاقه به وبر دارم، ولی میدانم باید برای فهم او کانت و منتسکیو و هگل را هم دقیق بخوانم تا شاید بتوانم به درستی وبر را بفهمم. این نوع نگاه به نظریهها به عنوان اموری انتزاعی و بسیار عمیق و چندلایه و فلسفی نهایتا به موقعیتی در دانشجویان ایرانی منجر میشود که از یکسو نظریه را به مثابه یک امر انتزاعی متصلب و بسیار جدی و البته به صورت مکانیکی برای فهم جامعه ایرانی به کار برند و از سوی دیگر بجای بازاندیشی در نظریات بر حسب بستر جامعه مورد مطالعه شان، جامعه را به هر نحوی که شده در قالبهای از پیش موجود نظریهها تنظیم و تعدیل و دستکاری کنند.
در نهایت این فرایند، ما با موقعیتی از وضعیت علوم اجتماعی برای جامعه دانشگاهی ایرانی مواجه هستیم که نظریه و همراه با آن، روش بصورت بسیار مکانیکی برای فهم جامعه ایرانی بر واقعیت پیش روی محقق قالب زده میشود. نوعی حسرت یا شاید نوعی سندرم میل به نظریه دانی هم برای همیشه در ذهن این دانشجویان و محققان شکل میگیرد. خلق نظریه نیز یک کار صرفا نظری فارغ از بستر و میدان محسوب میشود. به همین سبب در سطح فردی آدمها به سمت مطالعه بیشتر نظریهها میروند و در سطح نهادی هم این میل و شهوت نظریهها، منجر به تاسیس کرسیهای نظریههای پردازی شده است. گویی نظربازی نظری، راهی برای تولید علم و … است.
این وضعیت بغرنج چندین دهه است موجب رنجوری و ضعف بنیادی علوم اجتماعی برای مواجهه باواقعیت شده است. به همین دلیل نوعی اختلال سیستماتیک در ذهنیت علوم اجتماعی دانشجویان ایرانی ایجاد کرده و امروز در قالب استادان علوم اجتماعی نیز خودش را نهادینه کرده است.
استادان بسیاری سعی کردهاند این مساله را مورد مناقشه قرار دهند و همیشه به شیوهای انتقادی از عقیم بودن یا سترون بودن گفتمانهای علوم اجتماعی در ایران صحبت کردهاند. در این مناقشه دو طیف اصلی شکل گرفتهاند: آنها که دانش عمیق نظریه (نظریه دانی عمیق) را راه حل دانستهاند و آنهایی که به استناد نظریات پست مدرن اصولا منکر قابلیت نظریههای غربی در ایران شدهاند. این دو راه در عمل دو روی سکه واحد هستند: شیدایی و نفرت نسبت به نظریه غربی. راه حل گروه اول، مطالعه بسیار گسترده نظریهها و عمری را در نظریه دانی صرف کردن است و راه حل گروه دوم نفی قابلیت فهم جامعه ایرانی از لنز نظریههای غربی و طرح ایده بومی سازی یا بومی شدن یا نظریه بومی، گاه نظریههای اسلامی است. این وضعیت دو قطبی در عمل منجر به کژتابیهای گستردهای در ذهن علوم اجتماعی ما ایرانیان شده است.
شاید یکی از بهترین و مهمترین کارها برای فهم و تحلیل این وضعیت موجود، کتاب جدید عباس کاظمی با عنوان «سفر نظریهها»ست. این کتاب که در تابستان ۱۴۰۱ منتشد شده است سعی کرده این پدیده را از چشم اندازی نوین و جدید و فراتر از دوگانه نظریه زدگی و نظریه بومی و اسلامی مورد بحث قرار بدهد.
این کتاب کوچک و بسیار خواندنی (سفر نظریه ها) تلاش دارد چشم اندازی نوین فارغ از این دو قطبیها برای فهم نسبت ما با علوم اجتماعی مدرن ارائه کند و البته بسیار خوب هم توانسته این کار را انجام بدهد. کاظمی که شاید بتوان گفت خودش روزگاری در همین دوگانه نظریه بازی عمیق و بومی سازی علوم انسانی درگیر بوده، سعی کرده از این وضعیت بغرنج خارج شود به همین سبب کتاب گویی سفر درونی مولف در سیر زمان و در میان سرزمین نظریه هاست. کاظمی تلاش دارد با طرح مفهوم سفر نظریهها به سیالیت و پیچیدگی مواجهه ما با نظریههای بپردازد و نشان بدهد که نظریهها هم سفر خودشان و حیات اجتماعی خودشان را دارند. سفر نظریهها را میتوان یک فرانظریه یا نظریهای درباره نظریهها دانست. هرچند به تعبیر مولف این کتاب را بیشتر باید درآمدی بر ایده سفر نظریهها و وابستگی آنها به زمینههای اجتماعی و فرهنگی دانست. زیرا از این منظر، هر نظریههای در مسیر انتقال خودش، تحولاتی را از سر میگذراند و حیات اجتماعیای پیدا میکند که منجر به دلالتهای بسیار متنوع و مختلف آن نظریه در بسترهای اجتماعی و برای مخاطبان مختلف میشود.
کتاب در صد و پنجاه صفحه منتشر شده که شامل یک مقدمه، پنج فصل و یک موخره و منابع است. در مقدمه مولف به شیوهای روایی و بسیار جالب تجربه زیسته خودش را در بستر مناقشه نظریه در علوم اجمتاعی ایران قرار میدهد. مسالهای که او پیشتر در سایر نوشتههای خودش به عنوان نظریه زدگی آن را مورد نقد قرار داده بود. در فصل اول نیز به اهمیت ایده سفر برای فهم پدیده نظریهها میپردازد. زیرا از نظر کاظمی به کمک این استعاره، از فهم ایستا، انتزاعی، و غیرزمینه مند از نظریه فاصله خواهیم گرفت و ذهن خواننده را به پویاییهای بیشتر در دل نظریات معطوف خواهیم کرد (ص ۲۳). هرچند این فصل را میتوانست به روایتی عمیقتر از مفهوم سفر در حیات انسانی اختصاص دهد. این فصل علی رغم روایتی کوتاه و برانگیزاننده از مفهوم سفر، میتوانست به کمک برخی مباحث تکمیلی درباب سفر بهتر و شاید عمیقتر هم باشد. قلم روان مولف تلاش داشته از خلال متون مختلف غربی و ایرانی به مساله سفر و جابجایی ایده ها، آدمها ، پدیدهها بپردازد. البته کتاب نیز همچنان در دوگانه ایرانی و غربی در رفت و آمد است کهای خودش به نوبه خودش قابل بحث و مناقشه است که چگونه حتی وقتی رویکردی بینامتنی به یک پدیده هم داریم باز در چارچوبهای تنگ “ما و غرب” درگیر هستیم. شاید برای این فصل محقق بهتر بود از ایده سفر قهرمان جوزف کمبل برای توضیح اهمیت این مفهوم سفر در ذهن و روان انسانی و قابلیت استعاره سفر برای فهم ساختارهای اندیشه انسانی استفاده میکرد. هرچند در همین مختصر هم مولف به خوبی توانسته است ذهن مخاطب را متوجه اهمیت مفهوم سفر کند.
در فصل دوم کتاب به آثار ادوارد سعید و ایده نظریههای مسافر پرداخته شده است. از نظر او سفر نظریه ها، چهار جنبه کلیدی دارد: ۱- خاستگاه و منشا نظریه، ۲- مسیرهایی که یک نظریه یا ایده از مبدا طی میکند، ۳- شرایطی که یک نظریه در فرهنگ جدید و در مواجهه با نظریات دیگران با آنها روبرو میشود ، ۴- مرحله انطباق کامل یا نسبی نظریه با زمان و مکان و مرحله دگرگون شدن در موقعیتها و مکان جدید. نکته کلیدی در نظریه سعید آنست که نظریهها همیشه سرنوشت یکسانی در این سفرها ندارند و گاه حتی ممکن است به یک سازه ایدولوژیک هم بدل شوند. به عبارت دیگر ما با خوانش خنثی و معصومانه نظریهها مواجه نیستیم و همیشه خوانش نظریهها یک امر زمینه مند و اجتماعی و سیاسی است، این به معنای تنوع سرنوشتهای نظریههای مسافر در زمان و مکان است.
در فصل سوم با تاکید بر ایدههای جیمزکلیفورد به تحول در معنای سفر در عصر جهانی شدن و زمانه بی قراریهای مستمر پرداخته است. کاظمی، دیدگاههای کلیفورد را در امتداد نظریه سعید و برای تکمیل ان مطرح کرده است. در فصل چهارم نیز مقوله سفر مفاهیم یا مفاهیم کوچنده را مطرح کرده است. نوعی تحلیل جدید از سفر نظریههای مسافر ارائه شده است. اصولا از این منظر این سفر اصولا امری سیاسی است که با قدرت و سازمانها و نهادهای علمی و سیاسی مرتبط است.در فصل پنجم ذیل نظریات جنوب از ریون کونل، از دوگانه نظریات شمال و جنوب بحث کرده است . اینکه نظریه پردازان شمال، امکان شنیدن صدای نظریههای جنوب را ندارند و مسیر یک طرفه سفر نظریهها از شمال به جنوب را بحث کرده است.
کتاب در نهایت به یک جمع بندی برای این بحث در بستر جامعه ایرانی میخواهد برسد. مساله سفر نظریه ها، به مخاطب کمک میکند که با نظریه نه به مثابه یک سازه انتزاعی متصلب بلکه به مثابه یک پدیده سیال و زمینه مند مواجه شود. زمینه زدایی از نظریهها آنها را به سازههایی بدل میکند که به جای شرح واقعیت، منجر به دستکاری واقعیت خواهند شد. نکته کلیدی در جمع بندی آنست که مولف سعی میکند تفکیکهایی میان انواع مواجهه با نظریه ایجاد کند.
از نظر کاظمی سفر نظریهها با خوانش و قرائت یک نظریه متفاوت است. اینکه ما مفسر خوبی برای نظریهها باشیم به معنای سفر نظریهها نیست، بلکه میتوان آن را شکلی از نظریه زدگی خفیف دانست. حتی نظریه آزمایی هم به معنای سفر نظریهها نیست. مواجهه قیاسی با نظریه برای آزمون ساده آنها در یک میدان جدید، لزوما به معنای سفر نظریه نیست. حتی کاربرد درست یک نظریه در یک تحقیق هم سفر نظریه نیست. ایده سفر نظریهها وقتی به جد به کار میآید که پای نظریه سازی به میان آید. شاید بهتر بود این تفکیکهای مفهومی را مولف در مقدمه بیان میکرد. زیرا ابهام سفر نظریهها عملا منجر به خوانشی ازاد برای هر مخاطب میتواند بشود. سفر نظریهها به چگونگی مواجهه با نظریههای دیگران در بستر جامعه خودمان برای ارائه یک نظریه جدید و صورت بندی خلاقانه از آن اشاره دارد.
هرچند تفکیک افراد و کارها در دسته بندیهای مختلف از اینکه سفر نظریهها چه هست و چه نیست، در عمل بسیار دشوار است و شاید بهتر بود مولف کتاب مصداقهای این ایده خودش را به عینه برای مخاطب مورد تحلیل قرار میداد، به همین دلیل در بحث سفر نظریهها و مساله نظریه زدگی همچنان مساله نظریههای مسافر و مقوله نظریه زدگی تا حدی مبهم و باز باقی میماند و امکان تفسیرهای مختلفی را از خودش فراهم کند. البته تا وقتی این باز بودن برای تفسیر ناشی از منطق درونی موضوع سفر نظریه هاست، مشکلی نیست؛ اما بخشی از این ابهام ناشی از ابهام در توضیحات کتاب و ارائه شاخصهای دقیق و حتی مصداقهای دقیق برای این کار است.
میتوان در نگاهی کلان به کتاب به چند مساله دیگر هم اشاره کرد. به نظرم مولف در این کتاب مفهوم سفر را بیش از همه در ذیل ایده مکان صورتبندی کرده است. به همین دلیل در بطن کار ما با سیطره نوعی جغرافیاگرایی در فهم مقوله سفر مواجه هستیم. میتوان این مفهوم سفر را علاوه بر مکان، در زمان هم دنبال کرد. سفر میتواند در زمان و در مکان باشد. سفر میتواند حسب استعارههای ادبیات فارسی، در آفاق باشد یا انفس. گویی نظریه فقط در بین آدمهای مختلف و در سرزمینها نیست که سفر میکند بلکه میتواند در درون یک آدم و در طی زمان هم سفر کند. نظریه میتواند در همه این مسیرهای زمانی و مکانی، افاقی و انفسی سفر کند که در این صورت میتوان فهم بهتری از تحولات و زمینه مندی نظریهها حسب شخص، مکان، زمان و بستر انتقال نظریه بدست اورد.
در کنار اینها به نظر میرسد که میشود برای فهم بهتر علوم اجتماعی در ایران در کنار طرح ایده سفر نظریهها و مفاهیم، مساله سفر روشها و تکنیکها را هم مطرح کرد. کتاب کاظمی میتواند فتح بابی در این بازاندیشی انتقادی در سفر روشها باشد. زیرا در ایران ما صرفا از نظریه زدگی رنج نمیبریم، بلکه از روش زدگی (سیطره پیمایشهای صوری یا کیفی گراییهای نظریه مبنایی…) هم رنج میبریم. به همین دلیل کتاب حاضر که درآمدی نظری بر این بحث است .
اما یک نکته کلیدی هم در زمینه و بستر این کتاب در ایران هست. اینکه اصولا به الگوها و نمونههای ناموفق سفر نظریهها در ایران بطور ضمنی تاکید شده است. آنچه که در نقل قول از صاحب نظران ایرانی آورده شده در راستای شاهد مثال برای ناکامی سفر نظریهها به روایت مولف کتاب است. همچنین ایده نظریه زدگی هم به گونهای مطرح شده که گویی وجه غالب در ایران است، هرچند مولف در ابتدای موخره به این نکته اشاره کرده است که : “به هیچ وجه قصد سرپوش گذاشتن بر توفیقات و نقاط درخشان فعالیتهای اصحاب علوم انسانی در ایران را ندارم”، اما در عمل نشانهای یا مصداقی از این توفیقات نیست. و البته مولف به صراحت هم گفته است که در پی برجسته کردن نقاط ضعف میان اهل نظر بوده است. اما این نوع رویههای مواجهه با زمینه جامعه ایرانی، عملا موجب سردرگمی مخاطب این کتاب خواهند شد که در نهایت چه کسی توانسته در مواجهه با نظریههای سفر کرده، نظریه پردازی خاص خودش را داشته باشد.
به نظرم من، در ایران کسانی که توانسته باشند نظریهای درباب جامعه و فرهنگ با تاکید بر مقولات کلیدی مطرح کنند و در نهایت این نظریه را در بستر جامعه ایرانی بطور خاص و همچنین در بستر مطالعات تطبیقی بطور عام به محک آزمون بگذارند، بسیار معدود و انگشت شمار هستند. یکی از اشخاصی که توانسته چنین سطحی از نظریه پردازی را مطرح کند، مرتضی فرهادی است. او در کتاب یاریگری توانسته با ایده تعاون و یاریگری صورت بندی نظری از مفهوم جامعه را همسو با نظریه پردازان بسیاری در آنسوی جهان، مطرح کند. همچنین این ایده را در بخشها و ساحتهای مختلف جامعه ایرانی، از “واره” به مثابه فعالیتی اشتراکی میان زنان طبقات پایین جامعه ایرانی تا شیوههای سنتی کشتکاری و فرهنگ کشاورزی و حتی در فعالیتهای علمی دانشگاهیان به محک آزمون بگذارد. به همین دلیل در مفهومی که مولف این کتاب مدنظر دارد، مهمترین و برجسته ترین مصداق آن، مرتضی فرهادی است. لذا همانطور که کتاب نشان داده، بحث سفر نظریهها اتفاقا با تحلیل نمونههای موفق مثلا در نظریه آگاهی طبقاتی لوکاچ مطرح شده است، در حالیکه که مولف این کتاب آن را در ساحت فقدان و ناکامیها و ضعفها در علوم اجتماعی ایران مطرح کرده است. اما از خلال همین نمونه باید به سطوح ناگفته سفر نظریهها که کمتر در این کتاب مطرح شده، نیز توجه کرد. مقصودم سطوح نهادی و سازمانی است. هرچند کاظمی به این مسالهها اشاره کرده است، اما در کل میتوان گفت مساله سفر نظریهها در این کتاب یک مساله معرفت شناختی است تا مسالهای در زمین جامعه ایرانی. مرتضی فرهادی به عنوان یک مصداق موفق نظریه پردازی، در جامعه دانشگاهی ایران در حاشیه و گاه ناشناخته و حتی طرد شده است. به عبارت دیگر مساله نظریه زدگی نه یک مساله معرفت شناختی فردی بلکه مسالهای است که ساز و کارهای نهادی و سازمانی خودش را در نهادهای رسمی و حتی نهادها و اجتماعات علمی نهادینه کرده است. البته کاظمی در اینکتاب میتوانست به مقاله مفصل فرهادی در باب سفر نظریه نوسازی به ایران و تاثیرات ضمنی و آشکار آن در علم ورزی کنشگران دانشگاهی در تبعیت شان از نظریه، در طرح مساله و در روش و حتی در نتایج از پیش مشخص کارهایشان هم میتوانست به عنوان یک نمونه خلاقانه از مطالعات سفرنظریهها در ایران ارجاع بدهد.
اما در نهایت به نظرم توسعه مباحث و ایدههای این کتاب همانگونه که مولف وعده آن را در مجلدات بعدی میدهد، میتواند سبب روشن تر شدن هرچه بیشتر موضوع و مساله شود و هرچه بیشتر به محققان علوم اجتماعی فارغ از دوگانههای بومی گرایی ایدئولوژیک و نظریه زدگی افراطی کمک کند تا با نظریههای سفر کرده خلاقانه و بسترمند مواجه شوند تا امکانهای بیشتری برای علوم اجتماعی هم در فهم جامعه ایرانی هم در مشارکت در بسترهای جهانی علم فراهم کند. به همین سبب باید قدردان مولف خلاق و خوشفکر این کتاب برای طرح راهی منطقی و خلاقانه به دانشجویان و محققان علوم اجتماعی در مواجهه با نظریهها و ایجاد زمینههای بهتر و بیشتری برای طرح مباحث نظری و فکری بود و همچنین باید منتظر مجلدات بعدی این کتاب هم بود.
پی نوشت:
کاظمی، عباس(۱۴۰۱) سفر نظریه ها؛ تهران: نشر اگر (۱۵۰ صفحه و ۸۸۰۰۰ تومان)