الهه شمس | ایبنا
مجموعه کتاب «فیلسوف فروتن» با سه گفتگو، یک رساله از پروفسور محمد لگنهاوزن و مجموعهای از مقالات علمی که برخی استادان و محققان به مناسبت نکوداشت پروفسور لگنهاوزن ارائه کردهاند، با موضوعاتی که در ادامه میآید، سامان یافته است. گفتگو با آیتالله مصباح یزدی درباره زندگی و شخصیت پروفسور لگنهاوزن، گفتگو با پروفسور لگنهاوزن درباره مشی علمی و تشرف وی به اسلام، زندگینامه پروفسور لگنهاوزن، گفتوگو با پروفسور لگنهاوزن درباره رساله «چارچوبی برای فلسفه دین شیعی»، چارچوبی برای فلسفه دین شیعی؛ درباره فلسفه دین؛ نقدی بر کثرتگرایی دینی، تعامل آموزههای نقلی و تجربی در روششناسی علوم اجتماعی، کثرتگرایی دینی جان هیک به مثابه واکنشی به مسأله تعارض علم و دین، سنجهها و ملاکهای ارزشیابی نظامهای معنوی، بررسی نقش دیدگاه غیر شخصوارگی خداوند و جایگاه آن در الهیات معاصر، ارزیابی نقدهای فریتیوف شوان بر تجددگرایی، مکانیسمهای زیستی و الگوی نفسشناسی فلسفی.
در ادامه گفتوگوی ایبنا با تهیه کننده کتاب حمید امیرچقماقی، دبیر قطب علمی فلسفه دین اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی را میخوانید:
این کتاب کوششی است از سوی شما برای معرفی آثار و فعالیتهای آموزشی و پژوهشی و ترویجی محمد لگنهاوزن در زمینه فلسفه دین با رویکرد اسلامی، چه ویژگی و فعالیت برجستهای از این فیلسوف شما را به جمعآوری این مجموعه وا داشت و درواقع اهمیت تالیف این کتاب در چیست؟
من از این جهت که در قطب علمی فلسفه دین همایشی با عنوان نکوداشت شخصیت علمی پروفسور لگنهاوزن برگزار شد و دبیری این نکوداشت را بر عهده داشتم تلاشی کردم که مجموعه مقالاتی که در نکوداشت او ارائه شد را گردآوری کنم. پروفسور لگنهاوزن نیز مقاله خود در زمینه فلسفه دین شیعی را ارسال کردند که در این مجموعه به چاپ برسد. اینکه چرا این نکوداشت در بزرگداشت پرفسور لگنهاوزن برگزار شده است به این دلیل است که قطب فلسفه دین یک رویکردی دارد و آن هم این است که توجهی به موسسات و اشخاص و صاحبنظرانی دارد که در این حوزه در ایران فعالیت چشمگیری داشتند. اینکه میگویم در ایران به این معنی است که موسسات، افراد و صاحبنظرانی تلاش کردند ادبیاتی در حوزه فلسفه دین و همچنین مباحث مربوط به فلسفه دین اسلامی را در کشور توسعه و گسترش دهند و در این تلاش سعی کردهاند در جنبههای مختلفی فعالیتهای گستردهای را به منصه ظهور برسانند؛ چه در حوزه آموزشی، چه در حوزه پژوهشی، چه در حوزه تبیین موضوعات در حوزه فلسفه دین در غالب نشستها و حضور در همایشها و سمینارها و چه در غالب ارتباط با فضای خارج از ایران و بسط اندیشههایی که در ایران شکل میگیرد و در فضای بینالملل گسترش مییابد.
مجموع این فعالیتها مورد توجه قطب فلسفه دین بوده است و پروفسور لگنهاوزن از چهرههای شاخص و برجسته این حوزه در کشور بهشمار میآیند. او دانشآموخته فلسفه در آمریکا است و بیش از سه دهه است که در ایران مشغول به کار و پژوهش است و بخش عمدهای از حضور خود در ایران را در موسسه آموزشی-تاریخی امام خمینی با فضای حوزوی از یکسو و با فضای دانشگاهی دانشگاههای ایران از سوی دیگر سپری کرد. او با فعالیتها و پژوهشهایی که در خارج از ایران در دانشگاههای اروپا و امریکا به طور خاص، صورت میگیرد، آشنایی دارد و در این فضاها فعالیت داشته است. لگنهاوزن طی این سه دهه حضور در ایران تلاش کرد آنچه به عنوان فعالیتهای فلسفی و فلسفه دینی در غرب شکل گرفته و توسعه یافته به نحو درست و صحیح به دانشجویان و اساتید علاقهمند به این حوزه معرفی کند و منابع متعددی را به ایران معرفی و در تهیه آنها کمک کرد و به این ترتیب زمینهساز ظهور و شکل گیری این ادبیات در ایران بود.
پرفسور لگنهاوزن علاوه بر اینکه در حوزه آموزش و در حوزه تبیین مسائل و معرفی منابع تلاش گستردهای در ایران داشت، صاحب قلم نیز است و آثار و مقالات متعددی را در حوزه فلسفه دین به نگارش درآورده است و آنها را در غالب بحثهای ترویجی و حضور فعالیتش در همایشهای اروپایی و امریکایی و محافل علمی پیگیری کرده و به شکلگیری موضوعها و گفتوگوهایی که در این حوزه در ایران شکل گرفته است کمک کرده و اینها را به نحو مطلوبی در فضای خارج از ایران منعکس کرده است. این ویژگی خاصی بود که موجب شد پروفسور لگنهاوزن مورد توجه قرار بگیرد و نکوداشتی برای او برگزار شود. اما علاوه بر اینها نکات و ویژگیهای دیگری هم وجود دارد. او با روحیه حقیقت طلبی که در فلسفه اسلامی و اندیشههای اسلامی دارد فلسفه دین را با رویکرد اسلامی مورد توجه قرار داد و به گسترش این دیدگاه بسیار کمک کرد. نحوه مواجهه او با مسایل و ویژگی حقیقتجویی او موجب شده الگوی مناسبی برای اساتید و دانشجویان باشد و بنابراین ویژگیهای شخصیتی او و ویژگی علمی و پژوهشی او موجب شد که مورد توجه قرار بگیرد و عامل بسیار مهمی بود که سبب شد او به عنوان یک شخصیت مهم در فلسفه دین مورد توجه قرار بگیرد.
با توجه به اینکه فلسفه دین در مغرب زمین دو معنا دارد کدام یک از معانی فلسفه دین در غرب با مفهوم فلسفه دین اسلامی قرابت بیشتری دارد؟ و وجه اشتراک تعریف این مفهوم در فلسفه دین غرب و فلسفه اسلامی در چیست؟
آنچه که به عنوان دو معنا از آن یاد میشود درباره سیر تحول فلسفه دین در غرب باید مورد توجه باشد. اینکه مباحث فلسفه دین در غرب در ابتدا با چه هدفی مورد توجه قرار گرفت و بعد در سیر تحولی که اتفاق افتاد به چه سمتی سوق پیدا کرد. آنچه که در پژوهشهای فلسفه غرب متوجه میشویم این است که صاحبنظران و اندیشمندان برای دفاع از مباحث دینی و توجیه عقلانی باورهای دینی به این مباحث روی آوردند و شاید به نحوی باید حوزه کلام جدید را مورد توجه قرار دهیم. یعنی نخست هدف، دفاع از آموزههای دینی و باورهای دینی بوده است. اما وقتی این مباحث مطرح شد به تدریج ملحدان هم به این مباحث ورود پیدا کردند و از منظری دیگر مباحث را مورد توجه قرار دادند و اندک اندک هدف فلسفه دین تغییر کرد و امروزه آنچه که در حوزه فلسفه دین در غرب بیشتر مورد توجه است این است که با رویکرد انتقادی نسبت به دین نگاه شود و حتی بیشتر تلاش بر این است که آموزش دینی مورد نقد و انکار قرار بگیرند.
از سوی دیگر هنوز رویکرد اثباتی و دفاعی در این مباحث به چشم میخورد و اینطور نیست که همه فلاسفه دین به دنبال نقد و انکار باورهای دینی باشند بلکه بسیاری از فلاسفه دین هدفشان دفاع از آموزهها و باورهای دینی و دفاع از دینداری است اما رویکرد غالب امروزه، رویکرد انتقادی نسبت به دین است. به این معنا اگر بخواهیم نگاه کنیم دو معنا از فلسفه دین در غرب شکل گرفت. یک معنا معنای مدافع است و یک معنا معنای منتقد و انکار کننده باورها و آموزههای دینی. اما اگر بخواهیم به طور عام نگاه کنیم در تعریف فلسفه دین با یک تعریف بیشتر مواجه نیستیم و آن بررسی و تحلیل عقلانی آموزهها و باورهای دینی است. به این معنا که نگاه فلسفی و عقلانی به آموزهها و باورهای دینی محور هر دو رویکرد است چه آنهایی که مدافع آموزههای دینی هستند و چه آنهایی که با نگاه انتقادی به این مساله نگاه میکنند، هردو رویکرد فلسفی و عرفانی نسبت به باورها و آموزههای دینی دارند. در حوزه فلسفه دین اسلامی هم رویکرد اصلی همین است. یعنی در این رویکرد هم نگاه غالب این است که آموزهها و باورهای دینی با نگاه فلسفی و عقلانی مورد توجه اندیشمندان قرار بگیرد.
اما این که فلسفه دین اسلامی به چه معنا خواهد بود باید گفت همانطور که ما در غرب نسبت به فلسفه دین رویکردهای متعدد داریم در اینجا هم رویکردهای متعددی متصور است و این رویکردهای متعدد مورد پذیرش صاحبنظران قرار گرفته است. تعاریف بسیار متنوعی از فلسفه دین اسلامی ارائه شده و افراد متعددی در این حوزه قلمفرسایی و دیدگاه خود را مطرح کردند که اساسا فلسفه دین اسلامی به چه معنایی میتواند مورد پذیرش قرار بگیرد یا اساسا ما اصلا فلسفه دین اسلامی داریم یا نه؟
فلسفه دین با رویکرد اسلامی تاکید خودش را بر چه تعاریف و مفاهیمی قرار داده و آیا این مفاهیم فلسفه دین در غرب را نقد میکند یا خیر؟
تعاریف متعددی از فلسفه دین اسلامی مورد توجه است. اما لازم به ذکر است که برخی معتقدند ما چیزی تحت عنوان فلسفه دین اسلامی نداریم و فلسفه دین یک مفهوم عام نسبت به تمام ادیان است و برای تمام ادیان شمولیت دارد و به این معنی نیست که ما فلسفه دین اسلامی، یا فلسفه دین مسیحی یا فلسفه دین بودایی، و ... را داشته باشیم. فلسفه دین یک مفهوم عام است که نسبت به همه ادیان بهکار برده میشود و توجهش این است که رویکرد فلسفی و عقلانی نسبت به دین و آموزههای دینی داشته باشد. در این تعریف ما فلسفه دین مسیحی یا اسلامی یا ... نداریم و بنابراین با یک مفهوم عام طرف هستیم که در اینجا فقط تاکید بر این قرار بگیرد که شما ممکن است به لحاظ فلسفی به رویکردهای متنوعی نسبت به دین و آموزههای دینی و باورهای دینی توجه کنید. مثلا با رویکرد فلسفه تحلیلی، یا با رویکرد اگزیستانسیالیستی، یا با رویکرد فلسفه هگل یا فلسفه کانت نسبت به باورهای دینی تعقل بورزید. از این حیث میتوانید بگویید من فیلسوف دین تحلیلی یا فیلسوف دین قارهای هستم. به تناسب این رویکرد فلسفی تغییری در مسایل و موضوعات دینی ممکن است بهوجود بیاید حتی ممکن است در روش تغییراتی بهوجود بیاید که به این ترتیب عقیده بر این است که تغییر در رویکرد فلسفی میتواند فلسفههای متنوع را به ما ارائه کند. اما برخی قایل به این هستند که همین تغییر رویکرد فلسفی میتواند فلسفه دین خاص بوجود بیاورد. به همین نسبت شما میتوانید فلسفه دین اسلامی، فلسفه دین مسیحی و بودایی و غیره هم داشته باشید.
اما عدهای که قایل به این هستند که ما میتوانیم فلسفه دین اسلامی یا فلسفه دین مسیحی یا ... داشته باشیم، تعریف خاصی از فلسفه دین اسلامی ارائه میدهند. برخی فلسفه دین اسلامی را فلسفهای میدانند که صرفا توسط مسلمانان ایجاد یا نگارش شده باشد، برخی هم آن را فلسفه دینی که در حوزه کشورهای اسلامی توسعه پیدا کرده میدانند. عدهای قائل به این هستند که فلسفه دینی، فلسفه دین اسلامی است که موضوعات و مسائل خود را از منابع دین اسلام اتخاذ کرده باشد یعنی رویکرد و توجهشان به مسائل و موضوعات این حوزه است. برخی نیز قایل به این هستند که فلسفه دینی فلسفه دین اسلامی است که مسائل دینی و آموزهها و باورهای دینی را با عطف نظر به منابع دین اسلام مورد توجه قرار دهند. یعنی همان مباحثی که در فلسفه دین غرب وجود دارد، همانها مورد نظر است اما از منظر منابع دین اسلام. عدهای نیز میگویند که در حوزه روشی ما تفاوتهای مهمتری داریم، برای بحث در حوزه فلسفه دین و موضوعات و مسائلی که وجود دارد ما صرفا از روشهایی که در دین اسلام مورد توجه قرار گرفته بهصورت عامتر میتوانیم استفاده کنیم. بنابراین فلسفه دین اسلامی را به این معنا قبول دارند.
برخی هم قائل به این هستند که فلسفه دین اسلامی به همان معنایی است که ما تمایز میان فلسفه دین تحلیلی و فلسفه دین قارهای قائل میشویم و در این دو حوزه با دو پاردایم و دو رویکرد کاملا متفاوت مواجه هستیم، کسانی که به فلسفه اگزیستانسیالیسم با رویکرد اگزیستانسیالیستی به مسائل انسان نگاه میکنند، در حوزه دین هم با همین رویکرد به فلسفه دین میپردازند، نحوه برخورد آنها با مسائل و تحلیل عقلانیای که بهکار میبرند، منابعی که مورد استفاده قرار میدهند و ... همه اینها متفاوت است با کسی که با رویکرد فلسفه تحلیلی به این مسائل ورود پیدا میکند. برخی که به فلسفه دین اسلامی قائل هستند، به همین نسبت به این موضوع نگاه میکنند و فلسفه دین اسلامی را یک رویکرد کاملا متفاوت تلقی میکنند و معتقد هستند که این رویکرد میتواند در منابع، نحوه برخورد، جهانبینی خاصی که برای مواجهه با مسائل برای ما بوجود میآورد و نسبت به شناختی که انسان برای مواجههاش با جهان و خدا و ... بدست میآورد در همه اینها تاثیر میگذارد و در همه اینها نگاه فلسفه دین اسلامی کاملا متفاوت میشود و به این معنا به فلسفه دین اسلامی قائل هستند. همانطور که فلسفه دین مسیحی را به معنای دیگری میدانند و فلسفه دین یهودی را به معنای دیگری تلقی میکنند.
این طیف از دیدگاههایی که درباره فلسفه دین اسلامی مطرح است نمیتواند ما را به یک تعریف واحد برساند. هریک از اندیشمندان تعریف خاص خودشان را دارند. همه اینها نگاههای متفاوتی است که درباره فلسفه دینی اسلامی وجود دارد. به نظر میرسد آنچه که میتواند مورد توجه بیشتر قرار بگیرد این است که ما با یک جهانبینی و رویکرد خاص مواجه هستیم که در همه حوزهها تاثیر خودش را میگذارد و اگر بخواهیم فلسفه دین را به معنای اسلامی، مسیحی یا یهودی و ... به کار ببریم به این معنا میتوانیم بهکار ببریم که با یک جهانبینی و رویکرد خاص یا به تعبیر امروزی با یک پارادایم خاص به حوزه فلسفه دین نگاه میکنیم. آیا این نگاه ناقد آن چیزی است که در فلسفه دین غرب مورد توجه قرار گرفته؟ در پاسخ به این پرسش باید به نکات متعددی توجه کرد. فلسفه دین در غرب نکات قابل توجه بسیاری دارد، دقت در مسائل، نوع تحلیلهایی که در انجا انجام شده و کنجکاویها و بسط مباحثی که در آنجا صورت گرفته همه اینها کمک می کند که نگاه دقیقتر و وسیعتری به موضوعات فلسفه دین اسلامی داشته باشیم. یعنی خود آن مباحث کمک میکند که وقتی ما در حوزه فلسفه دین اسلامی بخواهیم تفکر کنیم یک نوع جهتبخشی و نوعی استخراج از مباحث و موضوعات و مسائلی باشد که در حوزه فلسفه دین اسلامی مطرح است و بعضی از انتقادهایی که مطرح است جنبه عام دارد درباره برخی حوزههای فلسفه دین که قرار است مطرح شود.
بعضی از پرسشها اساسا پرسشهای عام هستند که باید مورد توجه قرار بگیرند اما در مواردی هم قطعا رویکرد فلسفه دینی اسلامی، نگاه انتقادی نسبت به موضوعات و مسایلی که در فلسفه غرب حاکم است خواهد داشت. اگر ما در فضا و جهان بینی نگاه اسلامی به فضای فلسفه دین نگاه میکنیم و بخواهیم به فلسفه دینی اسلامی توجه کنیم در این فضا با تعریفی از عقل مواجه هستیم که این تعریف در فلسفه غرب به این شکل مطرح نیست. این تعریف کاملا رویکرد ما را نسبت به فلسفه دین میتواند تحت تاثیر قرار دهد.
فرض کنید ما با شرایطی در فلسفه دین اسلامی مواجه هستیم که جنبه دفاعی از دین در اینحا تقویت میشود اگرچه رویکرد انتقادی هم میتواند شکل بگیرد اما جنبه دفاعی از دین تقویت بیشتری را شاهد خواهد بود. بنابراین رویکردی که امروز در فلسفه دین در غرب با آن مواجه هستیم کاملا متفاوت است. از طرف دیگر آنچه که در فلسفه دین در غرب میگذرد عمدتا ناظر بر دین مسیحیت یا یهودیت یا بودیسم و اینهاست. این ادیان آموزههای خاصی دارند و آموزههایشان آموزههای خاصی است و عقلانیت در آن ادیان شرایط خاصی دارد و ما در اسلام با فضای دیگری رو به رو هستیم که میتواند در نحوه برخورد با مسایل رویکرد متفاوتی را در اختیار ما بگذارد و قطعا تفاوتهای مهم و عمدهای در فلسفه دین غرب با فلسفه دین اسلامی وجود دارد.