خلاقیت انگیزه‌ی اکتشاف است | الف


آرتور کستلر در پنجم دسامبر ۱۹۰۵ در بوداپست مجارستان متولد شد پدرش مجار و مادرش اتریشی بود در چهارده سالگی به وین رفت و در دانشگاه وین به تحصیل روانشناسی پرداخت. از سال ۱۹۲۷ کار نویسندگی را در انتشارات اولشتاین در برلین شروع کرد و تنها خبرنگاری بود که اجازه یافت در سفر علمی گراف زیپلین به قطب شمال شرکت کند. در سال ۱۹۳۱ به حزب کمونیست پیوست و پس از شروع جنگ داخلی اسپانیا او هم مانند بسیاری دیگر از نویسندگان بزرگ مانند جورج اورول و آندره مالرو به اسپانیا رفت.

 آرتور کستلر قانون‌های خلاقیت در شوخی، هنر و علم  [The act of creation; with a new preface by the author]

او به عنوان خبرنگار روزنامه نیوزکرونیکل لندن عازم مالاگا شد و در همان جا بود که پس از سقوط مالاگا به دست ارتش فرانکو و به دلیل طرفداری از جمهوری خواهان دستگیر شد و به زندان افتاد. در ماه مه سال ۱۹۳۷ با وساطت وزارت امور خارجه انگلستان با یک زندانی دیگر که اسیر جمهوری خواهان بود مبادله شد و به انگلستان برگشت او پس از آزادی از زندان کتاب گفتگو با مرگ را که شرحی روانکاوانه و قابل تامل از شرایط و اوضاع و احوال هم بندی‌های خود را که به اعدام محکوم شده بودند به نگارش درآورد.

کستلر پس از بازگشت از اسپانیا در سال ۱۹۳۸ از حزب کمونیست کناره گرفت، او در آغاز جنگ جهانی دوم در فرانسه سردبیری هفته نامه‌ی را در اختیار داشت که هم ضد هیتلر و هم ضد استالین بود. در سال ۱۹۳۹ نیز توسط فرانسوی‌ها زندانی شد و پس از آزاد شدن به انگلستان گریخت و به تابعیت آنجا درآمد.
در اوایل دهه ۴۰ میلادی با انتشار کتاب ظلمت در نیمروز که در مورد محاکمات مسکو و همچنین افشاء جنایت‌های استالین بود شهرت جهانی پیدا کرد او پس از پایان جنگ جهانی در کشورهای مختلف مانند هند،ژاپن و آمریکا مدتی را اقامت کرد اما مجدد به انگلستان برگشت و تا آخر عمر در لندن به سر برد. او در۱ مارچ ۱۹۸۳ در سن ۷۷ سالگی به اتفاق همسرش و به پیروی از مرام انجمن exit که عضو آن بود به زندگی پرماجرای خود پایان داد زیرا به موجب آیین این انجمن: «هر کس حق دارد که هر وقت لازم بداند آبرومندانه از این جهان برود.»

«پیوند دوگانه‌ی ناگهانی اندیشه یا رویدادی با دو ماتریس عادتاً ناسازگار اثری خنده‌آور پدید می‌آورد به شرط آنکه این داستان، این مجرای معنایی، حامل تنش هیجانی درستی باشد وقتی این مجرا سوراخ می‌شود و انتظارات ما درست از آب در نمی‌آید، تنش باقی مانده به صورت خنده فوران می‌کند، یا به شکل آرام‌تر لبخند جریان می‌یابد.»

متن بالا بخشی از فصل اول کتاب «قانون‌های خلاقیت در شوخی، هنر و علم» [The act of creation; with a new preface by the author] است. کستلر در این کتاب به نحوی تامل برانگیز عواملی را که باعث وقوع ابتکار و خلاقیت و همچنین عوامل موثر در بروز پیداش طنز، شوخی، هنر و کشف علمی را بیان می‌کند. او در این کتاب از بعد روان شناختی، فیزیولوژیک و فلسفی به بررسی پدیده ایجاد خلاقیت در آثار مختلف می‌پردازد.

در مواجهه با آثار هنری عکس‌العمل‌های مختلفی در مخاطب پدید می‌آید. و این سوال مطرح می‌شود که چه چیزی یک اثر هنری را بدیع یا شگفت آور می‌کند ساختار ذهن هنرمند و یا تاثیر اثر بر ذهن مخاطب؟ جهت پاسخ به این سوال از دو منظر به بررسی یک پدیده خلاقانه (هنری) می‌پردازیم اول از منظر ذهن هنرمند و دوم از منظر ذهن مخاطب.

ابتدا به این پرسش پاسخ می‌دهیم که اثر هنری خلاق چگونه پدید می‌آید آیا یک عمل خلاق یا یک اثر هنری به طور ناگهانی از هیچ اتفاق می‌افتد یا یک فرایند مرحله‌ای و سیستماتیک را طی می‌کند؟
کستلر این گونه پاسخ می‌دهد که یکی از اصلی‌ترین راه های ایجاد خلاقیت مطالعه و دقت در آثار گذشتگان است. به این ترتیب که با مطالعه و بررسی دریافته‌های گذشتگان می‌توان جزئی را یافت که تا قبل از آن به آن توجه نشده است. او معتقد است انتقال ناگهانی تاکید یا جابجایی توجه به جنبه‌ی ظاهراً نامرتبط یک مفهوم با پیوندی دوگانه در بیشتر شوخی ها دیده می‌شود در هنر و کشف به جای تاکید بر توجه از کل به جزء توجه روی جزئیات بیشتر صورت می‌گیرد و از جنبه های غالب به جنبه های قبلاً نادیده گرفته شده‌ای از کل تغییر یافته و آن را در پرتوی جدیدی نشان می‌دهد.

کستلر در بخشی از کتابش این گونه می‌نویسد: «عمل خلاق چیزی از هیچ نمی‌آفریند، بلکه شواهد، اندیشه ها، استعدادها و مهارت های از پیش موجود را کشف می‌کند، انتخاب می‌کند، تغییر می‌دهد و ترکیب می‌کند، هرچه این اجزا آشناتر باشند کل جدید شگفت‌اورتر خواهد بود.»

بنابراین این موضوع در تاریخ هنر و علم به وضوح تکرار شده است و این تکامل همچنان ادامه دارد. هنگام مواجهه با یک اثر خلاق امروزه باید به این موضوع توجه کنیم که هنرمند یا دانشمند به کدام قسمت از هنجارها یا ساختارهای پذیرفته شده در گذشته حمله کرده است و آنرا نقض کرده است، این نقض ساختار یا هنجار ابتدا با مخالفت سایرین ممکن است روبرو شود و حتی برای مدت طولانی فراموش شود اما در طی زمان مجدداً مورد توجه قرار گرفته و در صورت پذیرش مورد تقلید، استفاده و یا الهام قرار بگیرد. تا زمانی که به صورت یک هنجار یا ساختار یا فرمول هنری یا علمی خلاقانه مورد پذیرش قرار گیرد. و تا زمانی که مجدداً این ساختار مورد نقض قرار گیرد یا جزئی از آن بیشتر مورد توجه و تاکید قرار گیرد ادامه پیدا می‌کند و ساختار تز،آنتی تز و سنتز در همه جا دیده می‌شود.

شاید آوردن یک نمونه هنری در این جا خالی از لطف نباشد: در سالهای اولیه ظهور سینما بزرگان سینما با ابداعات و خلاقیت‌های بدیع خود مخاطبان این هنر نوظهور را بر صندلیهای خود میخکوب می‌کردند و تقریبا در هر فیلم اتفاق جدیدی رخ میداد و جا برای بروز هرگونه خلاقیتی به نظر باز بود یکی از شاخص ترین هنرمندان آن دوران چاپلین بود که با خلاقیت‌های اعجاب آور خود ابتدا با سرسختی تهیه کنندگان سینما مواجهه شد اما بعد از گذشت زمان کوتاهی ساختارشکنی و هنجارشکنی او مورد پذیرش و توجه همگان قرار گرفت و با استقبال و تقلیدهای بسیاری روبرو شد و عملاً تبدیل به یک هنجار مورد قبول جدید شد اما بعد از گذشت چند سال و با ورود صدا به سینما، چاپلین که اینک از بزرگان سینمای صامت بود به شدت با ورود صدا به سینما مخالفت کرد و تا مدتها از صدا در فیلم های خود استفاده نکرد و حتی در بعضی از فیلم های خود ورود صدا به سینما را به سخره گرفت اما بعدها آن را پذیرفت.

در مورد مخاطبان نیز تقریباً اتفاق مشابهی رخ می‌دهد مخاطبان عام معمولاً در مواجهه با آثار خلاق آنها را نمی‌پذیرند و مورد سخره قرار می‌دهند زیرا با کدهای پذیرفته شده در ضمیر ناخودآگاه آنها در تناقض است و هر قدر گروه اجتماعی چه کودک چه بزرگسال عقب مانده تر باشد برداشت آنها از هنجار محدودتر است و بیشتر آماده‌ی آن است که دوری از این هنجار را مسخره کند. در ضمیر ناخودآگاه این گونه افراد افکار مورد قبول به صورت کدهای انعطاف ناپذیر و غیرقابل تغییر وجود دارد که هرگونه تغییر و تفسیری از آنها با واکنش شدید ذهنی و ضمیر ناخودآگاه روبرو می‌شود در مورد این افراد معمولاً آثاری، آثار شاخص هنری یا فکری قلمداد می‌شوند که بیشترین تقلید و مشابهت را با آثار گذشتگان داشته باشد و به راحتی بتواند احساسی آشنا را در مخاطب به وجود آورد.

اما در مورد مخاطب آگاه که تا حدودی تغییر در ساختار و هنجار را تجربه کرده است و از لحاظ حسی بیشتر به دنبال حس همذات پنداری است، نوع نگاه به اثر خلاقانه متفاوت است این مخاطب می‌کوشد در مواجهه با اثر هنری به نوعی کشف برسد و لذت حاصل از این کشف را که قبلاً تجربه کرده است مجدداً تجربه کند. مانند احساسی که از حل کردن کامل یک جدول به انسان دست می‌دهد، احساسی توام با خودخواهی و لذت. این نوع مخاطب ممکن است در برخورد با یک اثر خلاق به رویاپردازی و تجسم خلاق نیز دست زند و در این امر راه را برای تفسیرهای متعدد ذهنی و بعضاً دور از باور نیز باز گذارد.

قانون‌های خلاقیت در شوخی، هنر و علم» [The act of creation; with a new preface by the author

یکی دیگر از مسائل مهم در مورد پدید آوردنده‌ی خلاقیت انگیزه‌ی اکتشاف است این مطلب که چه عاملی باعث بروز زمینه‌ی خلاقیت می‌شود. انگیزه ‌ی اکتشاف بار احساسی زیادی را به همراه دارد نمایان ساختن و روشن کردن تاریکی احساس لذت و خودخواهی و تکبر قابل توجهی را به انسان می‌دهد و زمانی که مکتشف در مسیر کشف قدم برمی‌دارد ممکن است از الهام یا منطق یا هر دو برای پیشبرد مسیر خود استفاده کند اما آنچه به نظر می‌رسد این الهام برای ذهنی بیشتر اتفاق می‌افتد که آمادگی لازم را برای کسب آن قبلاً فراهم کرده باشد در مورد مسیر منطق و استدلال هم که راه روشن است و ساختار مشخصی وجود دارد طبق گفته فیلسوفان برای رسیدن به حکمت دانستن مقدمات حکمت لازم است.

کستلر بر این باور است که هنگامی که فرصت جدید برای کشف معنی فرا رسیده باشد هنوز به قدرت الهام یک مغز استثنایی و گاهی یک واقعه تصادفی نیاز است تا از قوه به فعل درآید. به نظر او از یک طرف با کشفیاتی روبرو هستیم که ناشی از آگاهی و استنتاج منطقی اند و از یک طرف روشن بینی های ناگهانی که از اعمال ناخودآگاه پدیدار می‌شوند، این دو طیف در روشها و فنون خلاقیت هنری نیز وجود دارد.

کستلر در این کتاب می‌کوشد از رمزها و کدهای موجود در ذهن رمزگشایی کند و ارتباط بین آنها و یا احساس موجود و عناصر ناخودآگاهی را که ممکن است وجود داشته باشد را پیدا کند و مورد تحلیل قرار دهد. او در این کتاب از بسیاری از علوم صحبت می‌کند از ادبیات و نجوم و مطالعات ادیان تا نقاشی و هنرهای بصری، او در مورد هرکدام از آنها دقیق و سنجیده مطالب را بیان می‌کند و اطلاعات و مثال های فراوانی را در مورد هر کدام از این پدیده‌ها مطرح می‌کند و مخاطب را به نوعی بمباران اطلاعاتی می‌کند. اما آنچه بسیار در مورد این کتاب و کستلر مورد توجه است استفاده بجا و هوشمندانه از این حجم اطلاعات، و تفسیر و نقد زیرکانه‌ی آنهاست که خواننده را به خوبی و تا انتها با خود همراه می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...