هنر
|
همه جنبشهای تودهوار در طرفدارانشان نوعی جانبرکفی و گرایش به عمل و اقدام مشترک برمیانگیزند؛ همه آنها فارغ از آموزههایی که میپراکنند و برنامهای که ارائه میدهند تعصب، شور، امید، نفرت و نابردباری تبآلود را میپرورند... ایمان کور و پایبندی و وفاداری همهجانبه و با تمام وجود را طلب میکنند... میزان قدرت بالقوه یک ملت در حکم گنجینه آرزوهای دستنیافتنی آن است
...
چنان جزئیات حرفهای یک جیببر را باز کرده که اگر نگوييم خود ناکامورا یک جیببر واقعی است، دستکم میتوانیم مطمئن باشیم ساعتها کار یک جیببر واقعی را تماشا کرده است... جهان به سه دسته خدایان، بردگان و انسانها تقسیم شده و متاسفانه بردگان از همه بیشترند... جیببرها و دلهدزدها که تنها انسانهای عادی این جهاناند و درنهایت اینها شاید بتوانند کاری خلاف اراده خدایان انجام دهند
...
در نقش پدر دوقلوها ... فیلمنامهی این اثر اقتباسی بومی شده از رمان اریش کستنر است... هنرنمایی مرحوم ناصر چشم آذر در مقام نویسندهی ترانههای متن... دغدغههای ذهنی خانوادهها و روش حل مساله به سبک ایرانی؛ مخصوصا حضور پررنگ مادربزرگ بچهها در داستان، از تفاوتهای مثبت فیلمنامه با رمان مبدا است... استفادهی بهجا و جذاب کارگردان از ترانههای کودکانه در پرورش شخصیت آهنگساز ایرانی از دیگر نقاط قوت اقتباس پوراحمد است
...
حتی اندکی نظرمان را در مورد پسر ولنگار داستان که روابطی نامتعارف و از سر منفعت با زنان اطرافش دارد، تغییر نمیدهد... دورانی که دانشجویان در پی یافتن اتوپیا روانه شهرهای مختلف میشدند و «دانشجو بودن» را فضیلتی بزرگ میشمردند. دورانی که تخطی از ابرساختارهای فرهنگی مسلط بر روابط بین جنس مخالف تقبیح میشد و زیرپوست شهر نوعی دیگر از زیستن جاری بود... در مواجهه با این رمان با پدیدهی تمامعیار اجتماعی روبهرو هستیم
...
حتی ناسزاهایی که بر زبان او جاری میشود از کتابهایی میآید که خواندنشان برای کودکی هفتساله دشوار است... معلم سرخانهی او، نویسندهای است که از فعالیتهای روشنفکری سرخورده شده و در کلام او میتوان رگههایی از تفکر یک اصلاح طلبِ ناامید از بهبود اوضاع را مشاهده کرد... توی کتابها هیچچیزی دربارهی امروز نیست، فقط گذشته است و آینده. یکی از بزرگترین نواقص کتابها همین است. یکی باید کتابی اختراع کند که همان موقع خواندن، به آدم بگوید در همین لحظه چه اتفاقی دارد میافتد
...