نمایشنامه «رد ترس» [A particle of dread] اثری از سم شپرد [Sam Shepard]، نویسنده و بازیگر آوانگارد آمریکایی است که با ترجمه نفیسه کریمی در 105 صفحه و با قیمت 46 هزار تومان در دسترس علاقه‌مندان به نمایش و نمایشنامه‌خوانی قرار گرفته است. «رد ترس» نمایشنامه‌ای پلیسی-جنایی است که نویسنده در آن از جهان اساطیری گذشته به جهان مدرن پل می‌زند تا این دو جهان را به هم وصل کند؛ از قتل پادشاهی در اعصار گذشته تا جنایتی در بزرگراهی در کالیفرنیای امروز. در ادامه گفت‌وگویی با نفیسه کریمی، مترجم «رد ترس» درباره این نمایشنامه معمایی داشته‌ایم که می‌خوانید:

رد ترس» [A particle of dread] سم شپرد [Sam Shepard

در ابتدا به سراغ مجموعه «جهانِ نمایش» برویم؛ کمی از این مجموعه بگویید و اینکه «رد ترس» جلد چندم این مجموعه است؟
در واقع نمایشی که من ترجمه کرده‌ام بیست‌وهفتمین جلد از این مجموعه بزرگ است که واقعا حاوی نمایشنامه‌های بسیار خواندنی از نویسنده‌های تواناست، و برخی نیز نمایشنامه‌هایی‌اند که از آثار ادبی کلاسیک اقتباس شده‌اند. نمایشنامه «رد ترس» اثری از سم شپرد است که یکی از پرکارترین نمایشنامه‌نویس‌های آمریکایی معاصر بوده؛ حدود 55 نمایشنامه نوشته است که بسیاری از این نمایشنامه‌ها در تئاترهای مشهور دنیا روی صحنه رفته‌اند و سم شپرد اصولا یکی از نابغه‌هایی است که در ایران هنوز به خوبی شناخته نشده و امیدوارم که آثار بیشتری از او در کشورمان ترجمه شود.

نمایش معماگونه در جهان طرفداران بسیاری دارد؛ آیا در ایران نیز نسبت‌ به چنین فضایی، استقبال و علاقه‌مندی وجود دارد؟
در سال‌های اخیر، کم و بیش تألیف‌هایی در این سبک داشته‌ایم که نشانگر رواج این نوع نمایشنامه در داخل ایران است و به نظرم این جریان، گام‌های ابتدایی در جذب مخاطب را برداشته است؛ اما هنوز هم جای کار بیشتری وجود دارد و با ترجمه و تألیف‌های بیشتر، این نوع نمایش علاقه‌مندان بیشتری هم پیدا خواهد کرد. در واقع این سبک، مطلوب مخاطبی است که علاقه‌مند به چالش فکری باشد؛ چون نمایش معماگونه و انتزاعی، ذهن تماشاگر را به چالش می‌کشد و وادارش می‌کند رابطه پنهان بین صحنه‌ها و شخصیت‌های گوناگون را کشف کند. در چنین فضای وهم‌آلودی، مخاطب به شخصه درگیر فراز و فرود داستان می‌شود و تلاش می‌کند تکه‌های پراکنده را کنار هم بگذارد تا نه تنها به عمق و کنه آنچه مطلوب نویسنده بوده است راه پیدا کند؛ بلکه قدمی فراتر نهاده و برداشت شخصی‌ خودش را داشته باشد، یعنی در مرتبه‌ای عالی‌تر، نمایش تجلی اندیشه فردی مخاطب خواهد بود. امروزه انسان مدرن - ایرانی و غیرایرانی - پذیرش بیشتری نسبت به رویکردهای پیچیده و نو دارد و به دلیل نوع استقلال فکری‌اش، مخاطب بالقوه این گونه آثار است.

همان‌طور که در یادداشت ابتدای کتاب بیان کردید سم شپرد دوست دارد اساطیر را به جهانِ امروز وصل کند و گذشته‌ای را که آمیخته به حال است یا حالی را که هنوز وصل به گذشته است به نمایش بکشد. آیا این را نیاز انسان معاصر می‌داند که هم از اساطیر بداند و هم امروز را دریابد؟
سم شپرد که روایت‌گر تصویری تاریک از زندگی معاصر آمریکایی است، در نمایشنامه «رد ترس» با اقتباس از یکی از معروف‌ترین نمایشنامه‌های تاریخ جهان «اویدیپوس شهریار» و با شکل و فرم هنر مدرن آمریکایی، داستان جذاب و پیچیده‌ای خلق کرده است. این اثر مدرن با درون‌مایه‌ای اساطیری، در قالب داستان پلیسی-جنایی و گاه با حس و حالی شاعرانه، مخاطب را با خود به سفری درونی، پرکشش و فلسفی می‌برد. جایی که نوع بشر مقابل تقدیر خود می‌ایستد و سعی می‌کند بر آن چیره شود؛ اما بعد از تقلای فراوان به یک‌باره درمی‌یابد که آگاهی، آغاز رنج است و بس.

«اویدیپوس شهریار» مانند بسیاری از تراژدی‌های یونان باستان، جایگاه ویژه‌ای در ادبیات جهان دارد و مملو از اشارات و درون‌مایه‌های آشنا برای اهالی ادبیات است، و شپرد با تکیه بر این اسطوره، در صحنه‌هایی کلید این روایت قدیمی را به دست مخاطب می‌دهد و در صحنه‌هایی دیگر او را به زمان حال برمی‌گرداند و با همان کلید کهنِ اعصارِ گذشته، دری به رویش می‌گشاید. فلسفه، بار اول، از سؤال آغاز شد و هنوز که هنوز است آدمی به پاسخ تمام و کمال دغدغه‌ها و درمان بسیاری از دردهای وجودی‌اش دست نیافته و گذشت زمان نیز گره‌ای از آن نگشوده است. نویسنده با علم به این موضوع، پرسش‌های اساسی انسان را، که نقطه شروع پیدایش اساطیر بوده است، فرازمانی و فرامکانی می‌داند. او با رشته‌ای نادیدنی از جنس اساطیر به درد مشترک انسان‌ها می‌پردازد و تمامی انسان‌ها را از تمامی دوران‌ها به هم پیوند می‌دهد. این اثر با اسطوره‌ای که در دل دارد به یاری انسان می‌شتابد تا تقدیر را بپذیرد و بر دردهای وجودی‌اش مرهم بگذارد.

آیا شما هم مثل شپرد معتقدید آگاهی، آغاز رنج است؟
بله من هم مانند سوفوکلس و شپرد اين‌طور فكر مى‌كنم؛ اما اين تمام داستان نيست؛ زيرا با درک خودمان و هستى، به رنجى مى‌رسيم كه مى‌توان با آن به گنج رسيد. يعنى با پذيرش آنچه نمى‌توانيم تغييرش بدهيم و محدوديت‌هاى بشرى و با شناخت حيطه اثر خودمان و آنچه مى‌توانيم خلق كنيم دنيايى بهتر براى خودمان و ديگران بسازيم.

شخصیت‌پردازی در یک نمایشنامه چه تفاوتی با انواع دیگر ادبی دارد؟
شما وقتی داستانی را می‌خوانید نویسنده درباره شخصیت‌های داستان توضیحات مفصلی می‌دهد که از طریق آن، برداشت شخصی خود را از شخصیت‌ها دارید؛ اما در یک نمایش، این توضیحات وجود ندارد و هویت شخصیت‌ها و آشکارکردن آن‌ها به عهده بازیگر است، که آن هم از طریق زندگی‌بخشیدن عاطفی و فیزیکی به نقشش به تماشاچی‌ها معرفی‌اش می‌کند؛ البته این محیط اطراف هر شخصیت در نمایشنامه و کنش و واکنش‌های او با محیط، خیلی تأثیر دارد که ما بتوانیم تمام زوایا و پیچیدگی‌هایش را درک کنیم؛ صداها، رنگ‌ها، بوها، لباس و ابزار صحنه و تمام جنبه‌های واقعی در صحنه و نمایش در این شناخت به ما کمک می‌کند. نکته مهم دیگر این است که بازه زمانی گذشته، حال و آینده در درک ما از شخصیت‌ها تأثیر دارد. همچنین، بازیگر نقش را باید در خود درونی، و با هویت آن انسان زندگی کند تا در زمان اجرای آن در صحنه، بتواند حالات، هویت و تمام جنبه‌های شخصیت را به‌طور مستقیم به تماشاچی انتقال دهد؛ بدون‌واسطه یا با واسطه‌های موجود در صحنه مثل حالت صورت، نگاه، لحن کلام و کوچک‌ترین حرکات، بیان و ظرافت‌های مخصوص به خود.

رد ترس در گفت‌وگو با نفیسه کریمی

در این اثر، آیا نویسنده قصد داشت ویژگی بارزی در شخصیت‌ها بگذارد یا انسان‌های معمولی در عصر مدرن را به مخاطب نشان دهد؟
شخصیت‌های این کتاب دو دسته‌اند؛ یک‌دسته مربوط به گذشته و اسطوره‌ی اویدیپوس شهریار هستند و دسته دیگر در آمریکای امروزی می‌گذرد و داستانی پلیسی-جنایی دارد. شاید از دور این شخصیت‌ها معمولی باشند؛ اما وقتی نزدیک می‌شویم و با دغدغه‌هایشان آشنا، می‌بینیم که مشکلاتی دارند یا از چیزی فرار می‌کنند یا سوالی دارند و در پی آن می‌گردند و می‌خواهند به سرنخ‌هایی برای تمام سوال‌های خود برسند. همان‌طور که در اسطوره اویدیپوس آمده است فردی که به دنبال سوال خودش می‌گردد یا فردی که به دنبال خاطی و گناه‌کار می‌گردد و انگشت اشاره‌اش به سمت بقیه است ناگهان متوجه می‌شود که آن انگشت اشاره و اتهام به طرف خودش برگشته است و در یک‌لحظه تمام معادلات را بهم می‌ریزد و این‌جاست که سوفوکلِس تأکید دارد و شپرد هم بر آن صحه می‌گذارد که آگاهی سرآغاز رنج است.
در این نمایشنامه شخصیت‌هایی به چشم می‌خورند که به هر ترتیبی شده است می‌خواهند از سرنوشت خود فرار کنند و شاید واقعا قهرمان‌هایی‌اند که دارای توانایی‌های فراوان و پتانسیل‌های اخلاقی‌اند؛ ولی درنهایت چیزی که تقدیر برای‌شان خواب دیده است به واقعیت می‌پیوندد و در روز روشن آشکار می‌شود. سوفوکلِس و شپرد به خوبی این تراژدی را نمایش می‌دهند.

ترجمه نمایشنامه با دیگر قالب‌های ادبی چه تفاوتی دارد؟ و به چه تکنیک‌هایی نیاز است؟
ترجمه نمایشنامه، پیچیدگی‌ها و ظرافت خاص خودش را دارد؛ زیرا علاوه‌بر زبان گفتار، زبان بدن و اصول و قواعد اجرای نمایش نیز در آن اهمیت دارد. مترجم باید با دنیای نمایش و چارچوب تألیف نمایشنامه آشنایی داشته باشد و اصول کلی آن را بداند. گذشته از این، ترجمه نه تنها تبدیل زبان و گفتار به زبان دیگر، بلکه انتقال زبان بدن و لحن کلام و اصول و قواعد اجرای نمایش نیز است. همین‌طور از آنجا که نمایشنامه برای تماشاچی و اجرای زنده نوشته می‌شود، ارتباط تنگاتنگی با زمان و مختصات فرهنگی دوران تألیف خود دارد و مترجم باید از گرایش‌های فکری نویسنده آگاه باشد تا ترجمه‌اش وفادار به متن و دقیق باشد. با توجه به این نکات، ترجمه نمایشنامه یکی از دشوارترین انواع ترجمه است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...