«کاترین آنیانگو» کار تصویرگری رمان «قلب تاریکی» (دل تاریکیها) را که داستانی از دوره استعمار را باز می‌گوید، برعهده داشته است.

به گزارش ایبنا به نقل از گاردین، «قلب تاریکی» اثر جوزف کنراد نویسنده مشهور لهستانی که 108 سال پیش منتشر شده، الهام‌بخش نویسندگانی چون تی.اس الیوت و چینوآ آچه‌بی نویسنده نیجریه‌ای برای بیان داستان‌هایی درباره  استعمار و نیز الهام بخش فرانسیس فوردکاپولا برای ساختن فیلمی درباره ویتنام با اقتباس آزاد از آن بوده است.

این کتاب اکنون در قالب یک رمان گرافیکی منتشر شده و سعی دارد تا در هر صفحه مفاهیمی چون قدرت، حرص و آز و دیوانگی بشر را نشان دهد.

کاترین آنیانگو که این اثر نویسنده لهستانی تبار را برای کار گرافیکی‌اش انتخاب کرده می‌گوید ابتدا مطمئن نبود که این رمان برای انجام یک کار گرافیکی مناسب باشد.

این هنرمند کنیایی – سوئدی می‌گوید با دیدن فیلم «اینک آخرالزمان» فرانسیس فورد کاپولا که در سال 1979 با الهام از این اثر ساخته شده بسیار تحت تاثیر قرار گرفت و دچار وحشت شد.

«کنراد» اولین رمانش یعنی «دیوانگی آلمایر» را در 38 سالگی منتشر کرد. وی که شیفته دریا و دریانوردی بود ، در 16 سالگی از لهستان خارج و در مارسی به نیروی دریایی فرانسه پیوست و بعد از مدتی در ناوگان تجاری انگلستان مشغول خدمت شد و به این ترتیب تا 30 سالگی همه دریاها را زیر پا گذاشت ، تا اینکه در سفری بر روی رودخانه کنگو دچار بیماری حادی شد که او را از سفرهای دریایی بازداشت . همین امر باعث شد تا با اقامت در لندن ناچار دست از حرفه مورد علاقه‌اش بردارد و پس از چندی به نویسندگی روی آورد.

کنراد به عنوان نویسنده ای اکسپرسیونیست ، مانند سایر هم سبک‌های خود به دور از احساسات و عواطف و نیز باورهایش می‌نویسد.

«قلب تاریکی» یکی از آثار برجسته کنراد در سال 1902 منتشر شد. این رمان شرح سفری است بر روی رودخانه کنگو و بسیار همخوان با زندگی خود نویسنده و به نوبه خود نزول شخصیت اصلی داستان به قعر دوزخ های درونی خویش است.

در فاصله بین سال‌های 1906 تا 1885 که کنگو مستعمره بلژیک بود، پنج تا هشت میلیون نفر ، یعنی نزدیک به نیمی از ساکنین بومی این سرزمین آفریقایی به دست عمال پادشاه بلژیک کشته و نابود شدند.
جوزف کنراد در سال 1889 از این کشور دیدن کرد و از وحشیگری و ستم بی‌اندازه‌ای که با نام تمدن بر بومیان کنگو اعمال می‌شد، سخت متأثر شد.

به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...