عمو شِلی با تمام مخلفات! | الف


همه چیز از یک تابلو شروع می‌شود. تابلویی که در اولین نگاه سعی دارد توجه شما را به خود جلب کند اما در عمل فقط وقت شما را بیشتر تلف می‌کند تا به حرافی‌های پوچ و بی سروته خود درباره چیزی که روی تابلو نوشته شده و یا شاید بهتر باشد بگوییم چیزی که روی تابلو نوشته نشده ادامه دهید و این بازی تنها از پسِ پیرمرد کچلِ ریشویی برمی‌آید که ترانه‌های کودکانه می‌خواند برای آدم‌بزرگ‌های وقیح!

شل سیلوراستاین [Shel Silverstein] تمام نخ 16 قطعه مفرح برای آدم بزرگهای وقیح

خودش بعد از این در و آن در زدن‌های پیاپی به این نتیجه رسید که نوشتن و نقاشی تنها اموری هستند که وی با موفقیت از پسشان برمی‌آید! با وجود این که کاریکاتوریست و خواننده محبوبی است اما در ایران بیشتر با آثار ادبیش شناخته شده. شل سیلوراستاین [Shel Silverstein] را خیلی از همان آدم‌بزرگ‌های وقیح با عنوان «عمو شِلی» می‌شناسند. انگار که در پس هر ترانه و قطعه کودکانه این پیرمرد، خیالات و قصه‌های کودکیِ ناتمام خود را جستجو کنند؛ شاید به همین دلیل باشد آثار سیلوراستاین که در ظاهر برای گروه سنی کودک و نوجوان نوشته شده ولی در عمل بیشتر مورد استقبال بزرگترها قرار گرفته و تقریبا تمام رده‌های سنی را شامل می‌شود. بسیاری از آثارش نیز مثل داستان معروف «درخت بخشنده» الهام بخش کارگردانان انیمیشن و کارتون قرار گرفته و بیش از پیش راز موجود در ذهن کودکانه این نویسنده،شاعر و نقاش امریکایی را به جاودانگی پیوند زده است.

سوء‌تفاهم مفهومی است که در اکثر آثار سیلوراستاین در هر موقعیتی با زبانی طنز و گاه کودکانه به تصویر کشیده شده است. آن سادگی و حیرت پر سوال کودکانه در پس تک تک آثارش هویداست و هر کدام با نگاهی متفاوت و در عین حال ساده جنبه‌های خاصی از زندگی را روایت می‌کند. اتفاقی که در مجموعه «تمام نخ» نیز رخ می‌دهد از این قاعده مستثنا نیست. اما این اثر تفاوت‌های مهمی هم با سایر آثار شل سیلوراستاین دارد و فضایش با فضایی که ما از آثار این نویسنده سراغ داریم کمی فرق می‌کند.

کتاب «تمام نخ» شامل شانزده نمایشنامه کوتاه تک‌پرده‌ای و به قول خودش، به نقل از عنوان روی جلد «شانزده قطعه مفرح برای آدم بزرگ‌های وقیح» می‌باشد. این کتاب نهمین کتاب از مجموعه‌ی «جهان تازه‌دم» نشر چرخ (وابسته به نشر چشمه) است که با ترجمه خوب و روان بهرنگ رجبی روانه بازار کتاب شده و طیف سنی مخاطبان آن را با توجه به تم نمایشنامه‌ها بیشتر بزرگسالان دربر می‌گیرد تا کودکان و نوجوانان. نکته جالبی که در اکثر قطعه‌های کتاب حاضر به چشم می‌آید و در ابتدای این یادداشت هم گریزی به آن زده شد، تابلوهایی است که در این قطعات سوژه نویسنده برای به بازی گرفتن کاراکترها و مخاطبانش است که موقعیتی طنزآلود و ابزورد را برای تولید سوءتفاهم و گاه حتی دعوایی جانانه سر مسئله‌ای پیش‌پاافتاده به وجود می‌آورد که همین به جذابیت اثر می افزاید.

برای نمونه در نمایشنامه اول از این کتاب به نام «دست از هر امیدی بکِش»، نویسنده دو شخصیت را جلوی درب ورودی مکانی که مشخص هم نیست دقیقا کجاست در برابر یک تابلو قرار می‌دهد که رویش نوشته شده: «تویی که وارد اینجا می‌شوی، دست از هر امیدی بکِش» همین یک جمله کافیست تا این دو شخصیت را به جان یکدیگر بیندازد و مناظره‌ای بی سروته درباره نوشته روی تابلو و بعضا درباره مسائل بی‌ربط به آن تابلو را به جریان بیندازد. اتفاقاتی مشابه این، در سایر قطعات کتاب نیز در مورد اعلانات تابلوهایی دیگر شاهدیم که هر یک با زبانی آمیخته به طنز، موقعیت‌های کمیکی را برای خواننده به تصویر می‌کشد که همگی بازگو کننده دایره پوچ و مضحک سوءتفاهم‌هایی است که انسان در آن گرفتار گشته و به همین راحتی‌ها هم خیال رهایی از آن را ندارد.

در ایران جنبه تئاتری کارنامه ادبی- هنری شل سیلوراستاین تقریبا ناشناخته مانده. از وی بیشتر ترانه‌ها و شعرها و داستان‌هایش ترجمه شده‌اند در حالی که وی بیش از صد نمایشنامه نوشت که در اجرا هم موفق بوده‌اند اما فقط بیشت و شش تا از آنها منتشر شده‌اند در چهار کتاب. هر شانزده قطعه کتاب «تمام نخ» نیز از همین چهار کتاب انتخاب و جمع‌آوری شده‌اند.

نمایش‌های این مجموعه همگی بر پایه طنز موقعیت و دیالوگ‌هایی کوتاه و گاه بیهوده روایت می‌شوند و بار روایت قصه نیز تماما بر دوش دیالوگ است تا توصیف صحنه. موقعیت‌های به تصویر کشیده شده در این اثر خود به اندازه کافی مضحک، ساده و در عین حال عجیب هستند که توجه مخاطب را به خود جلب کنند: قایقی خیالی دارد غرق می‌شود و مرد داستان باید برای نجات یافتن، بین به دریا انداختن مادر و زنش یکی را انتخاب کند، پسر خانواده‌ای رفته دستشویی و بدون هیچ توضیحی بیرون نمی‌آید، زنی درگیر بحث با فروشنده‌ای است که اصرار دارد دیگر نیازی به صحبت کردن نیست و می‌شود برای همه حرفها تابلوهایی طراحی کرد، ماموری به زنی نشسته در ساحل اصرار می‌کند تا آنچه که زیر حوله‌اش پنهان کرده نشان بدهد، زن می‌گوید آن چیز شوهرش است که خوابیده و مامور اصرار می‌کند آن چیز یک سگ است و باقی ماجراها... تجربه‌های عجیب و ناآشنا برای تک تک شخصیت‌های این کتاب اتفاق می‌افتد که آنها را در دایره سوء تفاهم‌ها می اندازد که گاه راه فراری برایشان باقی نمی‌ماند، اینجاست که نبوغ آن پیرمرد کچل ریشو برای مخاطب رو می‌شود و او را تا پایان این بازی می‌کشاند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...