نمایشنامه «آلیس در بستر» [Alice in bed : a play in eight scenes] نوشته سوزان سانتاگ [Susan Sontag] با ترجمه مریم رفیعی توسط انتشارات روزبهان منتشر و راهی بازار نشر شد.

سوزان سانتاگ با آلیس در بستر

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، «آلیس در بستر»، برای اولین‌بار سال ۱۳۸۹ با ترجمه فرزانه قوجلو توسط انتشارات رازگو منتشر شد و حالا ترجمه جدیدی از آن، عرضه شده است.

سوزان سانتاگ نویسنده، فیلمنامه‌نویس و کارگردان آمریکایی متولد سال ۱۹۳۳ در نیویورک است. او را بیشتر به‌خاطر مقاله‌ها و نوشته‌های انتقادی‌اش می‌شناسند. اما طرفدارانش رمان‌ و داستان‌های کوتاه، او را با رمان «عاشق آتشفشان» به خاطر می‌آورند.

سانتاگ با نوشتن مقالات و کتاب‌هایش، تبدیل به منتقدی تاثیرگذار در حوزه‌های سیاست و ادبیات شد. سانتاگ در سال ۱۹۷۵ مبتلا به سرطان سینه شد که به طرز عجیبی درمان شد اما در سال ۲۰۰۴ دوباره به سرطان مبتلا شد؛ بیماری او این‌بار سرطان خون حاد تشخیص داده شد. او بر این باور بود که با روحیه خوب و اتکا به اراده‌اش می‌تواند بر بیماری غلبه کند اما در سومین مرحله سرطان، حریف این بیماری نشد و درگذشت.

«آلیس در بستر» تنها اثر سانتاگ در حوزه نمایشنامه‌نویسی است که به‌قولی ادای دین او به هنر تئاتر محسوب می‌شود. این‌نمایشنامه درباره زنی به‌نام آلیس است که مبتلا به بیماری است و جهان رویایی‌اش در تضاد با جهان واقعی به تصویر کشیده می‌شود. واقعیت بیرون که در مقام تضاد با واقعیت خیالی آلیس قرار دارد، بستر بیماری و انبوه ملحفه‌هاست.

نمایشنامه مورد اشاره ۸ پرده دارد و صحنه‌هایش تلفیقی از رویا و واقعیت هستند. به‌گفته مولف اثر، این‌نمایشنامه درباره غم و خشم یک زن و نمایشی درباره تخیل است. «آلیس در بستر» که اثری متفاوت درباره مرگ و زندگی محسوب می‌شود، به قول نویسنده‌اش، اثری فانتزی است و او تمام عمر خود را برای نوشتن آن آماده کرده بوده است. سوزان سانتاگ، این‌نمایشنامه را براساس زندگی زنی واقعی به‌نام آلیس جیمز نوشته است؛ زنی که کوچک‌ترین فرزند یک خانواده آمریکایی بوده و در ۳۰ سالگی برای خودکشی از پدرش اجازه گرفته است. آلیس واقعی در سال ۱۸۸۴ نزد برادرش به‌نام هری رفت و تا زمان مرگ خود تا ۴۳ سالگی در بستر ماند.

شخصیت‌های نمایشنامه «آلیس در بستر» به این‌ترتیب هستند: آلیس جیمز، پرستار، مرد جوان، خانواده آلیس: پدر، هری برادر آلیس، مادر، مهمانان جشن صرف چای: مارگارت فولر، امیلی دیکینسون، کاندری، میرتا (ملکه ویلیس)، گروه خدمتکاران، فراش اول (مرد) و فراش دوم (زن).

در قسمتی از این‌نمایشنامه می‌خوانیم:

میرتا: انتقامت رو بگیر. مردها می‌تونن زن‌ها رو به یک فاحشه یا یک فرشته تبدیل کنن؟ چه‌طور این‌چیزها رو باور می‌کنی؟ مگه عزت‌نفس نداری؟
مارگارت: شوهرم یک پسر بود؛ برعکسِ من یک آدم بی‌نهایت حساس. در کنارش احساس امنیت می‌کردم. به‌نظرم می‌تونست یک پدر فوق‌العاده بشه. ولی نتونست درباره‌ش فکر کنه.
امیلی: من، تو خونه موندم و نوشتم. برادرم کار بدی کرد. من تو اتاق بودم؛ با یک لباس تمیز آبی‌رنگ. از پنجره اتاقم می‌تونستم تصویر یک باغ رو ببینم. اون وارد شد. یک ریش پروفسوری داشت؛ مرگ. قورباغه‌ها داشتن آواز می‌خوندن. خیلی تنبل و خوش بودن. چه‌قدر خوبه آدم یک قورباغه باشه! وقتی بهترین‌شون میره، می‌دونم که دیگه هیچی، نتیجه‌ای نداره. دل آدم چیزی رو می‌خواد و به هیچ چیز دیگه‌ای اهمیت نمیده.
کاندری: هنوز دارم سقوط می‌کنم؛ انگار قرار نیست به آخرش برسم.
امیلی: مردم دوست دارن ببینن که درد رو پشت سر گذاشتن؛ نه اینکه اومدنش رو ببینن.

این‌کتاب با ۷۲ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۲۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ..............

فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...
طنز مردمی، ابزاری برای مقاومت است. در جهانی که هر لبخند واقعی تهدید به شمار می‌رود، کنایه‌های پچ‌پچه‌وار در صف نانوایی، تمسخر لقب‌ها و شعارها، به شکلی از اعتراض درمی‌آید. این طنز، از جنس خنده‌ و شادی نیست، بلکه از درد زاده شده، از ضرورت بقا در فضایی که حقیقت تاب‌آوردنی نیست. برخلاف شادی مصنوعی دیکتاتورها که نمایش اطاعت است، طنز مردم گفت‌وگویی است در سایه‌ ترس، شکلی از بقا که گرچه قدرت را سرنگون نمی‌کند اما آن را به سخره می‌گیرد. ...
هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...