اصغر عبداللهی فیلمنامه نویس، کارگردان و داستان نویس درگذشت.

اصغر عبداللهی

همایون اسعدیان کارگردان سینما و از دوستان این هنرمند این خبر را در گفتگو با ایسنا تایید کرد و از درگذشت این فیلم نامه نویس قدیمی ابراز تاسف کرد.

اصغر عبداللهی که چند سالی بود از سرطان رنج می برد، در سن 64 سالگی از دنیا رفت؛ او متولد 1334 در آبادان بود.

این هنرمند نگارش فیلمنامه‌ های چون «خواهران غریب»، «جهیزیه‌ای برای رباب»، «نصف مال من نصف مال تو» ، «عینک دودی»، «پیشنهاد پنجاه میلیونی»، «غریبانه»، «مرسدس»، «آشپزباشی»، «چتری برای دو نفر»،«خداحافظی طولانی» ، «خانه خلوت» و... را در کارنامه هنری اش دارد و برای «خانه خلوت» سیمرغ بلورین دریافت کرده است.

او در سال های اخیر فیلم «یک قناری یک کلاغ» را در مقام کارگردان ساخت و از جمله آثار مکتوب اش می توان به «قصه‌ها از کجا می‌آیند: از فیلمنامه نویسی و زندگی»، «آفتاب در سیاهی جنگ گم می‌شود»، «در پشت آن مه؛ مجموعه داستان کوتاه»، «سایبانی از حصیر»، «آبی‌های غمناک بارُن»، «هاملت در نم نم باران» و... نام برد.

................ هر روز با کتاب ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...