۳ جلد جدید مجموعه طنز «قصه‌های قانون جنگل» نوشته جمال‌الدین اکرمی توسط انتشارات پیدایش برای کودکان منتشر و راهی بازار نشر شد.

قصه‌های قانون جنگل» نوشته جمال‌الدین اکرمی

ببه گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، مخاطبان اصلی‌ این‌مجموعه، بچه‌های گروه سنی ب هستند.

«قصه‌های قانون جنگل»، قصه دنیای امروز هستند؛ هرچند قهرمانانش همه از ساکنان جنگل هستند اما زندگی در جنگل هم مقررات خودش را دارد؛ مقرراتی که از قانون جنگل پیروی می‌کند. در جنگل، برای قدرتمندبودن زور زیاد کافی نیست بلکه باید عقل را به کار گرفت تا بدون ضایع‌کردن حق خود و دیگران، جسم و جان را از معرکه نجات داد.

هر جلد از این‌مجموعه چند قصه درباره ماجرای تعدادی از حیوانات جنگل را شامل می‌شود که روایت‌کننده مسائلی هستند که برایشان پیش می‌آید. این‌قصه‌ها با شیوه روایی و استفاده از طنز، نوشته شده‌اند که در پایان هرکدام، نتیجه اخلاقی داستان درج شده است.

«شیرخان و شلغم پخته»، «خرسی‌خانِ داروغه و همسایه‌ها» و «گوزن‌بانو و اِژی تُخسه» عناوین سه جلدی هستند که به‌تازگی از این‌مجموعه چاپ شده‌اند و عناوین، ششم، هفتم و هشتم «قصه‌های قانون جنگل» هستند. از این‌مجموعه تا به حال کتاب‌های «ببر بنگال و کانگوروی بچه به بغل»،«تیغ تیغو و تمثال مبارک شیر خان»،« شیرخان و خورشت کلم» ،«دم دراز و ننه کلاغه » و«ویلای فیل خان وخاله کرگدن» چاپ شده‌اند.

در «شیرخان و شلغم پخته» که ششمین کتاب مجموعه است، بچه‌ها با سه قصه «شیرخان و شغلم پخته»، «هدیه‌ای برای گورکن» و «گُرگو و خرگوشک» روبرو می‌شوند.

هفتمین جلد مجموعه پیش‌رو هم با عنوان «خرسی‌خان داروغه و همسایه‌ها»، سه‌داستان «خرسی‌خان داروغه و همسایه‌ها»، «شیرخان و جناب آدمیزاد» و «مورچه‌خوار و سنجابک» را شامل می‌شود.

«گوزن‌بانو و اژی تخسه» هم عنوان آخرین کتاب چاپ‌شده از مجموعه «قصه‌های قانون جنگل» است که سه قصه «گوزن‌بانو و اژی‌تخسه»، «گاومیش‌خان و گاوچرانک» و «جشن تولد جناب شیرخان» را در بر می‌گیرد.

در قسمتی از کتاب «گوزن‌بانو و اژی تخسه» می‌خوانیم:

همه‌جا آرام بود و همه خوشبخت بودند، تا اینکه یک عده گاومیش ول‌معطل، که چشم دیدن خوشبختی آنها را نداشتند، از دره بغلی مهاجرت کردند به آنجا.

همین که گاومیش‌خان، رییس گله گاومیش‌ها، چشمش به تالاب افتاد، آب دهانش سرازیر شد. بشکنی زد و گفت: «من اینجا را سرزمین مادری‌مان اعلام می‌کنم. حالا همگی بروید حالش را ببرید!»

حمله گاومیش‌ها چنان برق‌آسا بود که حواصیل‌ها نتوانستند خودشان را به موقع جمع و جور کنند. همگی از ترس رفتند یک گوشه تالاب جمع شدند و چشم دوختند به گاومیش‌خان و دار و دسته‌اش. ظرف سه‌سوت آب تالاب گل‌آلود شد و سر و صدای گاومیش‌ها سکوت دلنشین تالاب را به هم زد.

این‌سه‌کتاب با ۶۰ صفحه مصور، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۷ هزار تومان منتشر شده‌اند.

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...