«مجال آه» شامل مجموعه مقالات اسماعیل بنی اردلان در حوزه‌های فرهنگ و هنر ایرانی از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شد.

اسماعیل بنی‌اردلان به ایبنا، گفت: آخرین کتاب منتشرشده من «مجال آه» نام دارد که چند ماه پیش از سوی انتشارات سوره مهر در دسترس مخاطبان قرار گرفت. پس از آن هنوز نگارش کتاب جدیدی را شروع نکرده‌ام.

وی افزود: «مجال آه» شامل 10 مقاله است که در دو بخش گردآوری شده‌اند. بخش نخست شامل 6 مقاله با عنوان‌های «مصاحبت نور با نور»، «نقد در سنت ایرانی»، «نگاهی به شیوه آموزش قدمایی»، «اهمیت سیر آفاقی در تمدن اسلامی»، «نقش خرد و زیبایی در اخلاق ایرانی» و «نگاهی به سه اسطوره ایرانی» است. این مقالات در واقع بحث و بررسی درباره فرهنگ ایرانی و اسلامی از دیدگاه معرفت‌شناختی است.

بنی‌اردلان ادامه داد: بخش دوم کتاب نیز سه مقاله با نام‌های «داستان سرایی ایرانی: گردآوری مرده ریگ»، «جایگاه یک شخصیت خندستانی در جامعه ایرانی» و «به سوی نمایش آیینی ایرانی» دارد.

بنی‌اردلان دکترای پژوهش‌هنر دارد و هم‌اکنون مدیر گروه فلسفه‌هنر دانشگاه هنر تهران است. از دیگر تألیفات او می‌توان به کتاب‌های «معرفت‌شناسی آثار صناعی»، «سرفرسنگ‌های تحول در مسیر نگارگری ایران» و همچنین 50 مقاله در زمینه‌های مختلفی چون سینما، زیبایی‌شناسی، معماری و هنرهای سنتی ایران اشاره کرد.

«مجال آه» با شمارگان دو هزار و 500 نسخه، 148 صفحه و بهای هفت هزار تومان از سوی انتشارات سوره مهر روانه کتابفروشی‌ها شده است.

معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...
بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...