:


زندگی پرماجرای مارگریت دوراس | ایبنا


گرچه نباید در تطبیق اثر نویسنده با زندگی و تجربیات شخصی او افراط کرد اما هیچ نویسنده‌ای نیست که، حتی در داستان‌هایی درباره‌ی ماجراها و آدم‌هایی فرسنگ‌ها دور از زندگی خودش، چیزی از وجود خود را نگنجاند و شِمایی از تجربه‌ی زیسته‌اش را وارد داستان نکند. در تخیلی‌ترین داستان‌ها هم می‌شود رد پای زندگی و تجربه‌های شخصی نویسنده و خلق‌وخوی او را دید و همین است که ضرورت خواندن زندگی‌نامه‌ی نویسندگان را از ارضای میل سرک‌کشیدن به حریم خصوصی آن‌ها فراتر می‌برد و بابی می‌گشاید برای درک بهتر و عمیق‌تر آن‌چه نویسنده در اثر تخیلی‌اش خلق کرده است. حال وقتی با نویسندگانی مواجه می‌شویم که بسیار از خودشان وام می‌گیرند و به قصه می‌بخشند، این ضرورت جدی‌تر می‌شود. مارگریت دوراس یکی از این نویسندگان بود.

دوراس یا شکیبایی قلم» [Duras, ou le poids d'une plume] نوشته‌ی فردریک لبلی [Frédérique Lebelley]

دوراس نویسنده‌ای‌ست خود را بسیار وارد داستان‌هایش کرده است. این البته به آن معنا نیست که آثار دوراس خصلتی اتوبیوگرافیک دارند. او یکی از دشوارنویس‌های قرن بیستم است که هرچه در داستان‌نویسی جلوتر رفت، آثارش بیش از پیش عاری از پیرنگ و ماجرا و شخصیت‌پردازی در معنای کلاسیک آن شدند. بنابراین نوشتن از خود در کار دوراس، به‌معنای اتوبیوگرافی‌نویسی در معنای متعارف آن نیست. شاید بشود گفت که دوراس نویسنده‌ای‌ست که در آثارش خیلی دور و در عین حال، خیلی نزدیک به خود است. به همین دلیل خواندن زندگی‌نامه‌اش می‌تواند نقش مکملی برای درک بهتر آثارش را ایفا کند و بر وجوهی از این آثار نور بتاباند که بدون اطلاع از تجربه‌ی زیسته‌ی دوراس در تاریکی می‎مانند و بر خواننده مکشوف نمی‌شوند.

کتاب «دوراس یا شکیبایی قلم» [Duras, ou le poids d'une plume] نوشته‌ی فردریک لِبِلی [Frédérique Lebelley] به دلایلی که در ادامه خواهد آمد کتابی راهگشا برای آگاهی از چندوچون زندگی پر فراز و نشیب مارگریت دوراس در متن زمانه‌ی پرماجرایی‌ست که او در آن زیست. یادمان باشد که دوراس در عصر حوادث و بحران‌هایی مهم و تأثیرگذار زیست و در متن برخی از این حوادث حضور داشت.

یکی از نکاتی که کتاب «دوراس» را خاص می‌کند این است که نویسنده‌ی این کتاب از نزدیک با مارگریت دوراس آشنا بوده و به‌واسطه‌ی مصاحبه‌ای که با او انجام داده، تجربه‌ی هم‌نشینی و هم‌صحبتی با او را داشته است. بنابراین کتاب «دوراس» صرفاً با اتکا به منابع آرشیوی نوشته نشده و نویسنده، سوژه‌اش را از نزدیک هم دیده و با او حشر و نشر داشته است.

دیگر اینکه لبلی زندگی‌نامه‌ی دوراس را با تمرکز بر جزئیات روایت می‌کند و این باعث می‌شود که کتاب او هم با یک رمان جذاب و خواندنی پهلو بزند و هم وجوه گوناگون شخصیت دوراس و دوره‌های مختلف زندگی او را مرحله به مرحله از بدو تولد تا سالخوردگی روایت کند.

در کتاب «دوراس» با مارگریت دوراس از کودکی‌اش در ویتنام تا دورانی که او به یکی از مهمترین نویسندگان قرن بیستم بدل شد، همراه می‌شویم. ویتنام در زمانی که دوراس در آن متولد شد، مستعمره‌ی فرانسه بود. بخش‌های اول کتاب «دوراس» مربوط به کودکی تا نوجوانی او در ویتنام است. نویسنده در این قسمت، حین روایت زندگی دوراس، تصویری ریزبینانه از روابط استعمارگران و استعمارشدگان در یک مستعمره به دست می‌دهد و رنجی را به تصویر می‌کشد که ویتنام استعمارشده می‌برده است.

زندگی و زمانه‌ی مارگریت دوراس
مارگریت دوراس در همان سالی متولد شد که جنگ جهانی اول آغاز شد، کودکی و نوجوانی‌اش در ویتنام مستعمره گذشت، بعد برای تحصیل در دانشگاه به فرانسه رفت، مدتی محافظه‌کار بود اما کم‌کم به کمونیسم گرایش پیدا کرد، در زمان جنگ جهانی دوم به نهضت مقاومت پیوست، شوهرش در اردوگاه داخائو اسیر شد، می ۱۹۶۸ را دید و بسیاری از رویدادهای مهم قرن بیستم را. از همین رو زندگی‌اش به بخشی از تاریخ قرن بیستم گره خورده و برخی از مهمترین رویدادهای قرن بیستم در کتاب زندگی‌نامه‌اش بازتاب یافته است.

دوراس همچنین نویسنده‌ای بود با زندگی شخصی پرتلاطم و بحرانی و پر از فراز و نشیب؛ نویسنده‌ای سرکش و بی‌قرار که چنانکه پیش‌تر نیز اشاره شد در داستان‌هایش از تجربه‌های شخصی‌اش مایه می‌گرفت و از همین رو زندگی شخصی او نوری بر آثارش هم می‌تاباند.

در کتاب «دوراس» با مارگریت دوراس عاشق، مارگریت دوراس روزنامه‌نگار و مقاله‌نویس و داستان‌نویس، مارگریت دوراس محافظه‌کار، مارگریت دوراس مبارز و کمونیست و مارگریت دوراس درگیر با مسائل شخصی مواجهیم. فردریک لبلی در این کتاب از رابطه‌ی پیچیده‌ی دوراس با مادرش می‌نویسد و از عشق او به پسرش و نیز عشقش به نوشتن. در این کتاب، دوراس را حین نوشتن فیلمنامه‌ی فیلم معروف «هیروشیما عشق من» که آلن رنه آن را ساخت، ملاقات می‌کنیم و ماجرای نوشته‌شدن این فیلمنامه را می‌خوانیم و همچنین با دوراس در حین نوشتن آثار دیگرش همراه می‌شویم و شِمایی کلی از آن آثار به دست می‌آوریم.

کتاب «دوراس» همچنین به دیدگاه‌ها و موضع‌گیری‌های سیاسی مارگریت دوراس می‌پردازد.

لبلی با باریک‌بینیِ یک داستان‌نویس و گزارش‌نویس کاربَلَد، می‌کوشد که جزئیات را در روایت زندگی مارگریت دوراس از قلم نیندازد. از همین رو آن‌چه او در شرح زندگی دوراس نوشته کتابی‌ست جامع که ما را با وجوه گوناگون زندگی و شخصیت یکی از مهمترین نویسندگان قرن بیستم آشنا می‌کند؛ نویسنده‌ای عاصی که عصیان او را در سبک نوشتار نامتعارفش هم می‌بینیم.

کتاب «دوراس» با ترجمه‌ی افتخار نبوی‌نژاد در نشر چام منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...