نویسنده کتاب «لنگه کفشی روی پشت بام» [La chaussure sur le toit] با زیرکی مسائل دنیای امروز، از جمله تاثیر تلویزیون به عنوان رسانه غالب در جهان، مهاجرت و پناهجویان، تبعیض‌های نژادی و جنسی را با ظرافت در خلال فصول این کتاب بررسی کرده‌است.

لنگه کفشی روی پشت بام» [La chaussure sur le toit]  ونسان دلوکروا [Vincent Delecroix]،

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایرنا، کی‌یرکگور در کتابِ «یا این یا آن» در فصلی با عنوان ناشادترین انسان خطابه‌ای الهام شده در محضر مجمع مردگان نوشته است: چنانکه مشهور است، می‌گویند جایی در خاکِ انگلستان گوری هست که آوازه‌اش نه به بنای یادبودی با شکوه یا محوطه غم‌افزا و حزن‌انگیزش بلکه به نوشته کوتاهی ست که بر سنگ مزارش حک شده : ناشادترین انسان. می‌گویند یکبار آن را نبش قبر کرده اند اما هیچ ردّی از جنازه در آن نیافته اند، کدام یک شگفت‌تر است- این که نعشی نیافتند یا آنکه نبش قبر کردند؟ ( یا این یا آن / سورن کی یرکگور. مترجم: صالح نجفی. مجلد اول ص ۲۰۷)

نویسنده کتاب «لنگه کفشی روی پشت بام»، ونسان دلوکروا [Vincent Delecroix]، در فصل آخر با این پرسش کتاب را به پایان می‌رساند: اگر این داستان، داستانی واقعی باشد، هرچند نومید کننده، می‌خواهم سوالی مطرح کنم: صادقانه بگویید، چگونه است که جسد هنوز پیدا نشده است؟

ونسان دلوکروآ، نویسنده و فیلسوف فرانسوی که رساله دکترای خود را درباره کی یرکگور نوشته در این کتاب آشکارا با مفاهیم و ارجاعات کی یرکگوری داستانی را با ساختاری همزمان پیچیده و طنزآلود روایت می‌کند. فصل آخر، فصل قربانی کردن اشاره‌ای روشن و طعنه آمیز به کتاب «ترس و لرز» نوشته کی یرکگور (روایت های متفاوت کی یرکگور از داستان ابراهیم و اسحاق ) است. چنانچه در فصل پنجم نیز زیرکانه با روایت طنزآمیز داستان عاشقانه پسرکی برای انتخاب دختران ( کدام را انتخاب کنم؟ یا این یا آن) به کتاب یا این یا آن اشاره دارد.

دلوکروا با زیرکی مسائل دنیای امروز، از جمله تاثیر تلویزیون به عنوان رسانه غالب در جهان، مهاجرت و پناهجویان، تبعیض‌های نژادی و جنسی را با ظرافت در خلال فصول این کتاب آورده است. به طوری که با نویسنده و متفکری بسیار آگاه و هوشمند مواجه می‌شویم که در سه فصل کتاب مشخصاً از فلسفه، اسطوره و زیباشناسی سخن می‌گوید.

در فصل چهارم (توضیح ناپدیدیِ من) از فلسفه می‌نویسد. مجری تلویزیونی مشهوری که اتفاقا آدمی سطحی است با اتفاقی نامتعارف به انزوای خودخواسته می‌رود و فیلسوفان با او صحبت می‌کنند.این فصل نیاز به تسلط کامل بر فلسفه و آرا فیلسوفان غربی دارد تا لذتِ خوانش را چند برابر کند. با این وجود می‌تواند محرک خوبی برای شروع مطالعه فلسفی برای خوانندگانِ کنجکاو باشد. در فصل پنجم (عنصر تراژیک) نویسنده تراژدی یونانی را با روشی مدرن و طنزآلود بازنویسی کرده است. برای درکِ بهتر این فصل آشنایی با اساطیر یونانی از جمله اولیس، نئوپتولم، فیلوکتت و آشیل ضروری است. این فصل با فصل هفتم که روایتِ نویسنده‌ای ملانکولیک و مشغول خواندن تراژدی یونان است درهم آمیخته می‌شود. در فصل ششم (سندروم قصه پریان) که راوی همنام با نویسنده است با اشاره به داستان‌های مشهور قدیمی قصه پریان اروپا از جمله ریش آبی، زیبای خفته، بندانگشتی و سیندرلا داستانِ جستجوی بیهوده پری وار و عاشقانه در متنی زیباشناسانه به لحاظ اشاره کردن به مشهورترین تابلوهای نقاشی امپرسیونیستی اردوارد مانه و تابلوهای سمبولیستی گوستاو مورو نقاشان فرانسوی اتفاق می‌افتد. (راوی خود را در موقعیت تابلوی سالومه گوستاو مورو با سری قطع شده همچون ژان باتیست می‌بیند.) در فصل‌های هفتم (اخلاق سگی)، هشتم (امداد رسانی) نهم (عنصر زیباشناسی) هم به نقاشان و تابلوهای نقاشی بسیار مشهور از جمله ون یک، رامبرانت، ون گوگ، موندرن، بوتیچلی، اوچلوو مانتنیا اشاره کرده است. در فصل نهم با اشاره مستقیم به نقاشی کفش‌های ون گوگ، به مقاله‌ای که هایدگر درباره این نقاشی نوشته نیز اشاره کرده است.

در نهایت فصل اول و فصل آخر کتاب با چرخشی مدور مانند یک دایره به هم می‌پیوندند. در واقع در پایان کتاب ما به آغاز آن می‌رسیم: دختربچه‌ای که در فصل اول فرشته‌ای بدون بال روی پشت بام دیده در فصل آخر خودش از نگاهِ همان فرشته بدون بال دیده می‌شود.

درباره نویسنده

ونسان دلوکروا متولد ۱۹۶۹ در پاریس، نویسنده و فیلسوف فرانسوی است. او در مدرسه عالی نرمال فرانسه به تحصیل فلسفه پرداخته است و متخصص و کارشناس در زمینه فلسفه و آثار سورن کی یرکگور است. چنانکه رساله دکترای خود را نیز درباره این فیلسوف دانمارکی نوشته است. وی در مدرسه عملی مطالعات عالی فرانسه در رشته فلسفه الهیاتی به تدریس مشغول است.

در مقامِ نویسنده در سال ۲۰۰۷ به خاطر انتشار کتاب کسی که گمشده جایزه والری لربود را به خود اختصاص داد و پس از آن با انتشار مقبرۀ آشیل در سال ۲۰۰۸ جایزه بزرگ ادبی آکادمی فرانسه را دریافت کرد. آثار ادبی و فلسفی او به مکتب اگزیستانسیالیست نزدیک است.

کتابِ " لنگه کفشی رویِ پشت بام " در سال ۲۰۰۷ از سوی انتشارات گالیمار منتشر شده است. او تا کنون یازده کتاب، پنج پروژه گروهی و سه ترجمه و مقدمه در کارنامه خود دارد.

کتاب لنگه کفشی رویِ پشت بام نوشته ونسان دلوکروا و ترجمه شقایق بهروزی در ۱۹۲ صفحه و قیمت ۱۱۰ هزار تومان در سال ۱۴۰۱ توسط انتشارات ثالث منتشر شد.

................ هر روز با کتاب ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...