احد فرامرز قراملکی گفت: کتاب دارای متنی فیلسوفانه و تو در تو است و جزء کارهای سطحی نیست و نشان می‌دهد فردی که فلسفه می‌ورزد کتاب را نوشته است و اساسا فلسفه‌ورزی است تا کتاب‌نویسی.



به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، نشست نقد و بررسی کتاب «من و بیکران: طرحی برای زیست اخلاقی» تالیف عبدالله صلواتی با حضور مولف اثر و احد فرامرز قراملکی در دانشکده الهیات و ادیان دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد.

عبدالله صلواتی در ابتدای این نشست با بیان اینکه تلاش کرده به جای دوگانه من و دیگری از دوگانه من و بیکران استفاده کرده گفت: باید جهان من را در حوزه اخلاق جدی بگیریم. اگر جهان من جدی گرفته نشود بسیتری تز چیزهایی که در اخلاق مطرح است به وادی امر بیهوده می‌روند و اثر بخشی لازم را ندارند. از سوی دیگر کسی که مخاطب زیست اخلاقی است فقط بحث انسان یا فرد یا اجتماع انسانی برایش مطرح نیست، علاوه برآن محیط زیست، سازمان‌ها و نهادها را هم پوشش می‌دهد.

او با اشاره به اینکه سعی شده تقابل دوگانه‌ها در کتاب برچیده شود و نشان داده شود دیوار سهمگین میان دوگانه دیوار کاذبی است که می‌توان آن را برداشت یادآور شد: مثلا بحث است که اخلاق امر مطلق است یا موقعیت‌محور است و بر حسب شرایط تغییر پیدا می‌کند. من سعی کردم نشان دهم مطلق بودن و موقعیت‌محور بودن می‌توانند با هم جمع شوند.

صلواتی گفت: اخلاق فرزند یک بذری نیست که بتوانیم هر جا بکاریم و انتظار داشته باشیم بالنده شود. شرایط، مکانسیم‌ها و خیلی مسائل دست به دست هم می‌دهند تا سبب شود امر اخلاقی در یک جامعه رویش پیدا کند. بیکران، قدرت خیلی زیادی در دیدن این زمینه‌ها و مکانیسم‌هایی است که در بحث‌های اخلاقی تاثیرگذار هستند. بیکران نقش تصحیح‌کنندگی دارد و به مثابه منبع انگیزشی مطرح است و در یک نگاه پدیدارشناسانه کمک می‌کند جلوه‌های پنهان یک پدیده اخلاقی را کشف کنیم.

احد فرامرز قراملکی در ادامه این نشست درباره این اثر توضیح داد: وقتی این کتاب را به دست گرفتم خیلی خسته و بی رمق بودم، وقتی اندکی از کتاب را خواندم دیدم نباید این کتاب را با خستگی خواند بنابراین در وقت‌های سرحالی کتاب را خواندم. کتاب دارای متنی فیلسوفانه و تو در تو است و جزء کارهای سطحی نیست و نشان می‌دهد فردی که فلسفه می‌ورزد کتاب را نوشته است و اساسا فلسفه‌ورزی است تا کتاب‌نویسی. ایشان مکتوب، فلسفه‌ورزی کردند. نام کتاب هم بسیار مناسب است که جای خوشحالی دارد. کتاب به وفور دارای مواضع فلسفی است.

او با اشاره به اینکه مولف کتاب رویکرد تلفیقی به دست گرفته و با رویکرد منطقی، وجودی‌نگر و پدیدارشناختی و صدرایی سراغ مباحث رفته افزود: البته اینها التقاط نشده و به کمک هم رفته‌اند. این کتاب دارای مدل پژوهشی است هرچند به زبان نیامده یعنی با خواندن کتاب می‌فهمیم نویسنده یک مدلی در ذهن دارد که اگر به زبان می‌آمد خیلی بهتر بود. من کمتر کتابی به دست می‌گیرم که غیر از نقد و بررسی، ایده و حرف جدید داشته باشد ولی این کتاب از این جهت جای تقدیر دارد. کتاب کم‌برگ ولی پربار است.

این استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه در کتاب ایده‌های مهمی دیده می‌شود یادآور شد: ایده‌های کتاب نو، کاربردی و موثر هستند و می‌توانند استمرار تاریخی پیدا کنند و حرف زمین نمی‌ماند. ایده‌های این کتاب می‌تواند در محافل علمی ادامه پیدا کند.

قراملکی با بیان اینکه یکی از مباحث مهمی که کتاب دنبال می‌کند ناظر به معضل نسبت اخلاق و دین است تاکید کرد: در مورد نسبت اخلاق و دین ابعاد مختلفی طرح شده است. مثلا در مورد نسبت اخلاق‌ورزی و دینداری کارهایی شده، در مورد نظام اخلاقی و نظام اخلاق دینی بحث‌هایی شده است. برداشت من از این کتاب این است ورود ایشان به مسئله نوعی از جنس و در تداوم ورود کی‌یرکگور به مسئله است به همین خاطر در ابتدای کتاب در فضای اگزیستانس قرار می‌گیرد.

او با اشاره به ایده برداشتن مرزها در این اثر عنوان کرد: مرزهایی که ناشی از حصرگرایی بوده و به دوگانه‌هایی انجامیده است. وقتی مرزها را برمی‌داریم سه حالت پیش می‌آید. یکی اینکه مرزها را بردایم التقاط کنیم. دوم اینکه مرزها را برداریم تلفیق کنیم. سوم اینکه مرزها را برداریم و یک گفت‌وگویی بین دوگانه‌ها ایجاد کنیم برای رسیدن به یک امر فراگیر. اینکه دکتر صلواتی چکار کردند یک بحث است و اینکه چقدر موفق بودند بحث دیگری است. ایشان مرزها را برداشتند و به التقاط نرسیدند، حتی فکر تلفیق هم نبودند بلکه تلاش برای یک گفت‌وگوی موثر بین دوگانه‌ها برای رسیدن به امری فراتر و جامع‌تر داشتند. حالا اینکه چقدر موفق شدند جای بحث است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...