رمان «قربانی نیمه‌ی زمستان» [Midwinterblood] نوشته مارکوس سجویک [Marcus Sedgwick] با ترجمه فریده خرمی توسط انتشارات پیدایش منتشر شد و به کتابفروشی‌ها آمد.

قربانی نیمه‌ی زمستان» [Midwinterblood]  مارکوس سجویک [Marcus Sedgwick

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این کتاب داستان عاشقانه‌هایی عجیب است که در هفت فصل نوشته شده است.

مارکوس سجویک، زاده ۸ آپریل ۱۹۶۸، تصویرساز، موزیسین و نویسنده‌ای انگلیسی است. سجویک قبل از تبدیل شدن به نویسنده‌ای تمام وقت، در یک کتاب فروشی مخصوص کتاب‌های کودک کار می‌کرد. او تا به حال چندین کتاب تصویری کودک نوشته و مجموعه‌ای از داستان‌های اساطیری و قصه‌های قومیتی برای مخاطبان بزرگسال را تصویرسازی کرده است.

کتاب «قربانی نیمه زمستان» در سر فصل‌های «خورشید نیمه تابستان» ژوئن ۲۰۷۳_ ماه گل؛ «باستان شناس» جولای ۲۰۱۱_ ماه شبدر؛ «خلبان» آگوست ۱۹۴۴_ ماه گندم؛ «نقاش» سپتامبر ۱۹۰۲_ ماه میوه؛ «گور ناآرام» اکتبر ۱۹۴۸_ ماه شکارچی؛ «خون آشام» قرن دهم_ ماه برف؛ «قربانی نیمه زمستان» زمان ناشناخته_ ماه خون جمع آوری شده است.

در بخشی از معرفی این‌کتاب می‌خوانیم:

«آیا تا به حال این احساس را داشته اید که زندگی دیگری داشته اید؟ جایی بوده‌اید که کاملاً آشنا بوده‌اید، حتی اگر قبلاً هرگز آنجا نبوده‌اید، یا احساس می‌کنید که کسی را به خوبی می‌شناسید، حتی اگر برای اولین بار است که با او ملاقات می‌کنید؟ اتفاق می‌افتد.

در رمانی متشکل از هفت بخش که هر کدام تحت تأثیر یک ماه - ماه گل، ماه درو، ماه شکارچی، ماه خونی- هستند، این داستان اریک و مرل است که روح‌هایشان از زمان فراق نابهنگامشان در جستجوی یکدیگر بوده‌اند.»

در بخش چهارم این کتاب و در قسمت سوم آن می‌خوانیم:

«آنها حدودیک ساعت گل چیدند بعد بریجیت ایستاد و به کمرش کش و قوس داد.«خشک شدم، اوو» مل گفت: «مادر بیچاره» و بعد با خم کردن کمر کار مادرش را تقلید کرد. آه بلندی کشید و گفت: «مل بیچاره، اوو». آنها از مسیری متفاوت راهی خانه شدند.
بریجیت برای دخترش توضیح داد: «من همیشه دوستت دارم» از راهی برم که دور می زنه. تو چی؟» مل قبلاً به این موضوع فکر نکرده بود.
«نمی دونم. فکر کنم اگه از همون راه هم برگردیم بد نباشه.» وقتی به نقطه شروع رسیدند مل ناگهان ایستاد.
«فکر کردم گفتی کسی اینجا زندگی نمی کنه.» «نه، گوش نکردی. گفتم بگی نگی کسی اینجا زندگی نمی کنه.»
مل به ساختمان عظیمی که از میان درختان دیده بود اشاره کرد و گفت: «پس کی اونجا زندگی می کنه؟» ساختمان بیش از خانه شبیه کلیسا بود، ساختمانی یک طبقه با سقف شیب دار غول آسا، با یک جور برج در انتها که راه ورودی باشکوهی درست می‌کرد.»

«قربانی نیمه زمستان» توانسته جایزه مایکل پربنتز در سال ۲۰۱۴ و نامزد جایزه کتاب رودآینلند در سال ۲۰۱۶ همچنین نامزد مدال کارنگی در سال ۲۰۱۳ شده است.

این کتاب در ۲۶۴ صفحه برای بزرگسال با شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۹۸ هزارتومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ................

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...