«شاگرد ته کلاس» [The Boy at the Back of the Class] که برای گروه سنی نوجوان از سوی نشر پیدایش روانه کتابفروشی‌ها شده، داستانی است از دنیایی که با ورود پناهندگان دستخوش تغییر شده است.

شاگرد ته کلاس [The Boy at the Back of the Class] آنجالی.ق.رئوف [Onjali Q. Raúf

به گزارش کتاب نیوز به نقل از  تسنیم، در سال 2015 هزاران نفر از آسیا و آفریقا تلخ‌کامی‌های یک سفر جان‌فرسا را به جان خریدند برای یافتن حداقل‌های یک زندگی ساده. جهان در سال 2015 تا 2017 شاهد موجی از هزاران انسانی بود که امنیت و امکانات اولیه برای آنها به‌سان کودکی بود که دستشان را به ناگاه رها کرده و در میان همهمه جهان گم شده است. کیلومترها راه پیمودند، از هر جاده‌ای که می‌شناختند رد شدند، از ایستگاه‌های قطار سراغش را گرفتند، دل به دریا زدند و شبانه روز به دنبال این طفل گم‌شده زمین را طی کردند، اما هنوز آن را نیافته‌اند. موج هزاران انسانی که به امید زندگی بهتر رهسپار اروپا شدند، تمام دنیا را شوکه کرد. در این میان، هزاران نفر جان خود را در بار کشتی‌ها و کامیون‌ها و یا در دریا از دست دادند. از سرنوشت بسیاری از آنها هنوز اطلاعی نیست و آینده کسانی که پایشان به سرزمین آرزوهایشان رسیده است،‌ هنوز روشن نیست.

در این میان کودکان بیش از همه تحت تأثیر جابجایی و مهاجرت‌های اجباری شده‌اند. کودکانی که کودکی‌شان را در جاده‌ها در جست‌وجوی آرامش گذراندند و رؤیاهایشان به داشتن یک سرپناه امن و یک وعده غذای گرم محدود شد. داستان کودکانی که جنگ و مهاجرت‌های اجباری کودکیشان را دزدید، یکی از داستان‌های غم‌انگیز قرن بیست و یک است که متأسفانه با وجود اهمیت آن، هنوز چندان به آن پرداخته نشده است.

داستان «شاگرد ته کلاس» از جمله معدود آثاری است که در این رابطه به چاپ رسیده است. این اثر که به قلم آنجالی.ق.رئوف [Onjali Q. Raúf] یکی از نویسندگان مطرح انگلستانی، نوشته و با ترجمه شهره نورصالحی از سوی نشر پیدایش منتشر شده است، داستان پسری به نام «احمد» را روایت می‌کند. احمد که از مهاجران است، به تازگی وارد مدرسه شده است و داستان حول واکنش دانش‌آموزان به تازه‌وارد کلاس است که در آخرین نیمکت کلاس می‌نشیند، نه با کسی حرف می‌زند و نه لبخندی بر لب دارد. احمد که از جنگ فرار کرده، در این مرحله از زندگی با بحران دیگری مواجه می‌شود؛ بحران مواجهه با دنیای جدید و راه‌های پذیرش در محیط جدید.

داستان به خوبی توانسته دنیای کودکانی که زندگی‌شان در وسط این بحران رقم خورده را به تصویر بکشد. رئوف در این اثر با تمرکز بر دنیای کودکان مهاجر، سعی دارد به بحران‌هایی که برای این دسته از کودکان وجود دارد، بپردازد؛ از بحران‌های عاطفی گرفته تا مشکلات و بحران‌های اجتماعی و خانوادگی. دقت نظر نویسنده در این زمینه قابل ستایش است. به نظر می‌رسد که فعالیت‌های او به عنوان یکی از اعضای گروه‌های خودجوش برای کمک رساندن به پناهجویان نیز در تکامل اثرش بی‌تأثیر نبوده باشد.

از سوی دیگر، داستان را می‌توان از زاویه دیگری نیز بررسی کرد. جامعه و واکنش‌های آنها نسبت به تازه‌واردهایی که پناهجو نام گرفته‌اند و هر روز بر تعداد آنها افزوده می‌شود. نویسنده هر دو سوی این ماجرا را در نظر گرفته است.

نکته دیگر این داستان، پذیرش و انعطاف شخصیت‌های این کتاب است. نوع واکنش کودکان نسبت به یکدیگر، موضوع جالبی است که نویسنده روی آن دست گذاشته است. اینکه کودکان می‌توانند بحران پناهندگی را بدون قیل و قال مسئولان و سیاستمداران جهان بین خود حل و هضم کنند، نکته جالبی است که نویسنده به آن در قالب یک روایت داستانی پرداخته است.

«شاگرد ته کلاس» حاصل تلنگری است که کشته شدن الن، کودک کرد سوری در دریا بر ذهن نویسنده زده است. تصویر کودکی سه ساله که از جنگ گریخت اما دریا جان او و مادرش را گرفت؛ تصویری که تمام جهان را شوکه کرد. نویسنده پس از دیدن تصویر الن تصمیم می‌گیرد که کاری برای پناهجویان انجام دهد.

رئوف درباره چرایی این اثر می‌نویسد: من تا سپتامبر 2015 هیچ وقت به طور جدی به معنی بحران پناهندگی فکر نکرده بودم. با اینکه این مسئله جزئی از اخبار هر روز بود، برایم حکم یک بحران نامرئی را داشت- یعنی چیزی که در کشورهای دور و برای آدم‌هایی اتفاق می‌افتاد که تقریباً هیچ چیز در موردشان نمی‌دانستم. اما صبح روز دوم سپتامبر 2015 همه چیز عوض شد، نه فقط برای من، برای هزاران نفر در سرتاسر دنیا. چون آن روز تقریباً تک‌تک روزنامه‌های کره زمین عکس و سرگذشت پسر سه ساله‌ای به اسم الن کردی را که ضمن عبور از دریای اژه غرق شده بود، چاپ کردند.

این ماجرا مرا به فکر انداخت که چرا تا به حال برای کمک به این آدم‌ها کاری نکرده‌ام؟ امروز چه کمکی می‌توانم به پناهنده‌ها بکنم؟...

این ماجرا رئوف را به اردوگاه کاله، جایی که صدها پناهجو برای رسیدن به بریتانیا در آنجا جمع شده‌اند، می‌کشاند. او در این رابطه می‌نویسد: بچه‌هایی را می‌دیدم که در جنگل، در چادرهای پاره، زمین‌های گل‌‌آلود و آلونک‌های سر هم بندی شده زندگی می‌کردند و برایم عجیب بود که بعد از تحمل خشونت‌ها و بلاهای وحشتناک، هنوز هم ظرفیت خندیدن و لذت بردن را داشتند.

از بین همه آن صورت‌های زیبا، این کتاب را به ریحان، نوزاد کاله، تقدیم کرده‌ام: نوزادی که فقط چند هفته از عمرش می‌گذشت و مادر حامله‌اش هزاران کیلومتر راه را تا آن اردوگاه آمده بود.

تجربیاتی که رئوف در کودکی داشته به ویژه نگاه‌های نژادپرستانه‌ای که این نویسنده بنگلادشی از سر گذرانده است، در شکل‌گیری کارهای او تأثیرگذار بوده است. او در این رابطه در گفت‌وگویی با گاردین گفته است که از زمانی که من را «پاکی»(پاکستانی) صدا زدند، متوجه این تفاوت‌ها شدم. اینکه می‌گویند بچه‌ها تبعیض نژادی را نمی‌فهمند، احمقانه است. من هر روز از طرف یکی از ساکنان محله اینطور خطاب می‌شدم که پاکی به خانه‌ات برگرد! من حتی منظور او را از «پاکی» نمی‌دانستم. بعد از آن با خودم فکر می‌کردم که چرا در هیچ کدام از کتاب‌ها آدمی شبیه من وجود ندارد؟ به همین خاطر همیشه بین من و برادرم بر سر خواندن کتاب «تن‌تن» دعوا بود؛ چون این کتاب برخلاف دیگر آثار که همیشه تصویری از سفیدپوستان داشت، از آدم‌های مختلف از چین و ... هم سخن می‌گفت.

او در کتاب‌های بعدی خود هم از این تجربیات بهره برده است. اثر بعدی او که در مورد خشونت خانگی بر کودکان است، حاصل تجربه‌ای است که او درباره پسرعموی خود شاهد بود.

انتشار داستان «شاگرد ته کلاس» با استقبال خوبی از سوی مخاطبان همراه بود. برخی کتاب تازه رئوف را اثری گیرا و تأثیرگذار توصیف کردند که می‌تواند به جان آدمی تلنگر زده و انسانیت فراموش شده در پیچ و تاب‌های دنیای جدید را دوباره به ما یادآوری کند.

انتشارات پیدایش کتاب حاضر را در هزار نسخه و به قیمت 55 هزار تومان روانه کتابفروشی‌ها کرده است. این کتاب برای گروه سنی نوجوان نوشته شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده می‌شود... اشتیاق او برای تولید و ثروتمند شدن، سیری ناپذیر است و طولی نمی‌کشد که همه درختان جنگل قطع می‌شوند... وجود این گیاه، منافع کارخانه را به خطر می‌اندازد... در این شهر، هیچ عنصر طبیعی وجود ندارد و تمامی درختان و گل‌ها، بادکنک‌هایی پلاستیکی هستند... مهمترین مشکل لاس وگاس کمبود شدید منابع آب است ...
در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...
اباصلت هروی که برخی گمان می‌کنند غلام امام رضا(ع) بوده، فردی دانشمند و صاحب‌نظر بود که 30 سال شاگردی سفیان بن عیینه را در کارنامه دارد... امام مثل اباصلتی را جذب می‌کند... خطبه یک نهج‌البلاغه که خطبه توحیدیه است در دربار مامون توسط امام رضا(ع) ایراد شده؛ شاهدش این است که در متن خطبه اصطلاحاتی به کار رفته که پیش از ترجمه آثار یونانی در زبان عربی وجود نداشت... مامون حدیث و فقه و کلام می‌دانست و به فلسفه علاقه داشت... برخی از برادران امام رضا(ع) نه پیرو امام بودند؛ نه زیدی و نه اسماعیلی ...
شور جوانی در این اثر بیشتر از سایر آثارش وجود دارد و شاید بتوان گفت، آسیب‌شناسی دوران جوانی به معنای کلی کلمه را نیز در آن بشود دید... ابوالمشاغلی حیران از کار جهان، قهرمانی بی‌سروپا و حیف‌نانی لاف‌زن با شهوت بی‌پایانِ سخن‌پردازی... کتابِ زیستن در لحظه و تن‌زدن از آینده‌هایی است که فلاسفه اخلاق و خوشبختی، نسخه‌اش را برای مخاطبان می‌پیچند... مدام از کارگران حرف می‌زنند و استثمارشان از سوی کارفرما، ولی خودشان در طول عمر، کاری جدی نکرده‌اند یا وقتی کارفرما می‌شوند، به کل این اندرزها یادشان می‌رود ...
هرگاه عدالت بر کشوری حکمفرما نشود و عدل و داد جایگزین جور و بیداد نگردد، مردم آن سرزمین دچار حمله و هجوم دشمنان خویش می‌گردند و آنچه نپسندند بر آنان فرو می‌ریزد... توانمندی جز با بزرگمردان صورت نبندد، و بزرگمردان جز به مال فراهم نشوند، و مال جز به آبادانی به دست نیاید، و آبادانی جز با دادگری و تدبیر نیکو پدید نگردد... اگر این پادشاه هست و ظلم او، تا یک سال دیگر هزار خرابه توانم داد... ای پدر گویی که این ملک در خاندان ما تا کی ماند؟ گفت: ای پسر تا بساط عدل گسترده باشیم ...