رمان «کسی نظرکرده آسمان نیست» [Der Himmel kennt keine Günstlinge یا Heaven Has No Favorites] نوشته اریش ماریا رمارک [Erich Maria Remarque] با ترجمه اژدر انگشتری توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شد.

سی نظرکرده آسمان نیست» [Der Himmel kennt keine Günstlinge یا Heaven Has No Favorites] نوشته اریش ماریا رمارک [Erich Maria Remarque]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب صدوهفتادوچهارمین رمان از مجموعه «ادبیات امروز» این‌ناشر است و نسخه اصلی‌اش در سال ۱۹۶۱ منتشر شده است.

اریش ماریا رمارک نویسنده آلمانی این‌کتاب، متولد ۱۸۹۸ و درگذشته به سال ۱۹۷۰ است که با رمان «در جبهه غرب خبری نیست» شناخته می‌شود. این‌رمان جنگی معروف سال ۱۹۲۹ منتشر شد. اما او غیر از رمان و نوشته‌های جنگی، آثاری عاشقانه و اجتماعی هم دارد و یکی از صداهای اعتراض به سرخوردگی نسل‌های ابتدایی قرن بیستم اروپاست.

اولین‌چاپ «کسی نظرکرده آسمان نیست» سال ۱۹۶۱ عرضه شد و یکی از نوشته‌هایی رمارک است که جنگی نیستند و درباره عشق نوشته شده است. بستر زمانی داستان، اروپای پس از جنگ جهانی اول است و در آن زنی جوان به‌نام لیلیان حضور دارد که مبتلا به یک‌بیماری لاعلاج است و در سوی دیگر قصه، مردی به‌نام کلرفایت قرار دارد که راننده حرفه‌ای مسابقات اتومبیل‌رانی است. تضاد بین شادابی و شکنندگی و اجتناب‌ناپذیری مرگ ازجمله موضوعات محوری و کلی این‌کتاب هستند.

داستان با ملاقات کلرفایت و لیلیان در آسایشگاه بیماران در سوییس شروع می‌شود و مخاطب متوجه می‌شود لیلیان مبتلا به بیماری سل است. او مخالف رویه بیماران دیگر که تسلیم شده‌اند، امیدوار است مرخص شده و به زندگی عادی برگردد. کلرفایت هم که به او علاقه‌مند شده، برنامه یک‌سفر دور اروپا را برایش تدارک می‌بیند. اما همچنان نگرانی از خطر مرگ ناشی از بیماری وجود دارد و رابطه دو شخصیت قصه دارای تنش‌ها و فراز و فرودهایی می‌شود. این‌میان، وضعیت جسمی لیلیان وخیم می‌شود و...

رمان «کسی نظرکرده آسمان نیست» در ۲۲ فصل نوشته شده است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:
چمدانش را باز کرد. چیز زیادی با خودش نیاورده بود. پول چندانی هم نداشت. به عمویش تلفن زد. جواب نداد. دوباره تلفن زد. صدایی غریبه جواب داد. عمویش چندسال پیش این‌شماره را واگذار کرده بود.
لحظه‌ای وحشت کرد. پولش را ماه به ماه از بانک می‌گرفت و مدت‌ها بود که از عمویش خبری نداشت. فکر کرد: نکنه مرده باشه. عجیب بود که همیشه این اولین فکری بود که به ذهنش می‌رسید! شاید اسباب‌کشی کرده و رفته جای دیگری. از هتلْ دفترِ راهنما خواست. فقط دفتر قدیمی را داشتند که مال سال اول جنگ بود، دفتر تلفن جدید هم نداشتند. حتی زغال‌سنگ هم خیلی پیدا نمی‌شد. عصر اتاق سرد شد. لیلیان پالتو تنش کرد. وقتی آسایشگاه را ترک کرده بود، محض احتیاط چند دست لباس پشمی هم با خودش برداشته بود و فکر کرده بود می‌تواند آن‌ها را اینجا به کسی بدهد. حالا خوشحال بود که آورده بودشان. گرگ و میش خاکستری و کدر کم‌کم از پنجره می‌خزید توی اتاق.

این‌کتاب ۳۶۰ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۳۹۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...