رمان «این خانه از آن من است» [This House Is Mine یا Altes land] نوشته دورته هانزن [Dörte Hansen] یا ترجمه فاطمه اتراکی توسط انتشارات ققنوس منتشر شد.

این خانه از آن من است» [This House Is Mine یا Altes land] نوشته دورته هانزن [Dörte Hansen]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نسخه اصلی این‌کتاب سال ۲۰۱۵ توسط انتشارات کانوس ورلاگ منتشر شده است.

دورته هانزن نویسنده آلمانی متولد ۱۹۶۴ است و ۵۹ سال دارد. این‌رمان اولین‌کتاب چاپ‌شده اوست و از سال ۲۰۱۵ تا امروز فعال بوده و داستان منتشر کرده است. او در «این خانه از آن من است» به موضوعاتی چون خانه، خانواده، نزدیکان و بستگان، پناهندگی و ... پرداخته است. موضوع کلی این‌رمان، جنگ و مهاجرت است و بازه زمانی‌اش زندگی سه‌نسل را شامل می‌شود که خیلی از هم دور هستند اما ناچارند کنار هم زندگی کنند.

داستان کتاب پیش‌رو درباره زنی به‌نام ورا اکهوف است که وقتی پنج‌ساله بوده، با مادرش از پروس شرقی به روستای آلت‌لاند مهاجرت کرده و با گذشت ۶۰ سال از زندگی‌اش، هنوز در روستا جا نیافتاده و احساس غربت می‌کند. سپس شرایطی پیش می‌آید که باید در خانه خود میزبان دو مهاجر دیگر هم باشد. مهمانان ورا افراد جنگ‌زده و بیچاره نیستند. بلکه از زندگی شهری به روستا کوچیده و در واقع به زندگی روستایی پناه آورده‌اند.

رمان «این خانه از آن من است» در ۲۶ فصل نوشته شده که عناوین‌شان به‌ترتیب عبارت است از:

«درختان گیلاس»، «فلوت سحرآمیز»، «ماندن»، «نجاری نفیس»، «فیلم صامت»، «بافت زنجیره‌ای»، «شب‌پره زمستانی»، «نمایش روستایی»، «مهاجران»، «سوسیس گوشت آهو»، «مرتب»، «حادثه هنگام شکار»، «مهد کودک»، «گواهی سیب»، «تشکیل خانواده»، «توده یخ شناور»، «آفت‌های زمین»، «روگرداندن»، «جعبه‌های پلاستیکی»، «بی‌صدا»، «بوفروست»، «رستاخیز»، «خدای من، خدای من، خدای من»، «معجزه آشکار»، «فرار مغزها» و «خواب».

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

اوایل وقتی اولین گروه‌هایشان سروکله‌شان پیدا شده بود، او که، به فکرش هم نمی‌رسید که این موجی تهاجمی است که تازه آغاز شده، این طرف و آن طرف تعریف می‌کرد که خودش هم درس و یک زمانی در خوابگاه‌های دانشجویی زندگی کرده، و این‌که او یا دیگر ساکنان قدیمی روستا مشتی خرفت نبوده‌اند که در رشته کشاورزی فارغ‌التحصیل شده و به همین‌دلیل در آن‌جا ماندگار شده باشند.
کمی طول کشید تا بفهمد که چرا آن‌ها نمی‌خواستند این چیزها را بشنوند. چون او چشم‌انداز آن‌ها را خراب می‌کرد. یک فارغ‌التحصیل رشته برزشناسی که با فناوری روز کشاورزی، باغ میوه‌ای را در آلت‌لاند به ثمر رسانده بود، کسی که به درختان سیبش آفت‌کش می‌زد و اگر بار نمی‌دادند، راحت آن‌ها را قطع می‌کرد. حضور او مثل این بود که اتوبانی چهاربانده در فیلم‌های عامه‌پسند روستایی نشان داده شود. او مناسب این تصویر نبود، مزاحمشان بود.

این‌کتاب با ۲۸۸ صفحه، شمارگان ۷۷۰ نسخه و قیمت ۱۸۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...