تاریخِ تلخِ خاورمیانه | سازندگی


منصور حلاج یکی از تاثیرگذارترین و جنجالی‌ترین چهره‌های جهان اسلام است که داستان زندگی او هنوز که هنوز است یکی از تراژیک‌ترین داستان‌ها است. مقبول العلوی رمان‌نویس عربستانی نیز از این داستان استفاده کرده و رمانی امروزی نوشته به‌نام «خیال حلاج» [طیف الحلاج] که در سال 2017 برنده جایزه پرفروش‌ترین کتاب در نمایشگاه بین‌المللی کتاب ریاض شد و ترجمه فارسی آن به‌تازگی توسط سیدحمیدرضا مهاجرانی از سوی نشر ثالث منتشر شده است.

 مقبول العلوی خیال حلاج» [طیف الحلاج]

مقبول العلوی در همان ابتدای کتاب از زبان راوی رمان می‌نویسد: «قرن‌ها از وفات حلاج می‌گذرد. چرا باید الان محاکمه‌اش کنیم؟ من درباره او چیز زیادی نمی‌دانم مگر همان مقدار معلومات اندکی که از طریق کتب مرجع، که در جای‌جای رساله دکترا‌یم مورد استناد قرار دادم، به آن دست یافته‌ام...» راویِ کتاب یک دانشجوی دوره دکترا است که چون پایان‌نامه‌اش را درباره زندگی و اندیشه‌های «حلاج» انتخاب کرده، مدرک دکترا را از او دریغ کرده‌اند و علاوه بر اخراج از دانشگاه، با شکایت مؤدیان دین‌داری به‌بهانه حفظ اذهان دانشگاهیان از تشویش، سر از دادگاه درمی‌آورد و جلسه دفاع از پایان‌نامه، به جلسه دفاع در دادگاه ختم می‌شود.

نویسنده باظرافتِ تمام آن دادگاه را با دادگاهی که حلاج را در آن محکوم به اعدام کرد، مقایسه می‌کند و به‌ویژه در بخشی که هیأت‌داوران در جلسه دفاع از دانشجوی دوره دکتری می‌خواهد که توبه‌نامه بنویسد، درست مثل همان رفتاری که قاضیان حلاج با او کردند: «مرا حدود هزاروصد سال پیش به جرم کفر و زندقه و الحاد محکوم به اعدام کردند واقعا درشگفتم که از هزاروصد سال پیش تاکنون اندیشه این انسان‌ها هنوز همان است که بوده!»

روایت امروزیِ کتاب، روایتی خواندنی است از نگاهی که در زمانه معاصر رخ می‌دهد، اما چیزی که درخور توجه است تکرارِ تلخِ تاریخ است؛ تکرارِ کُشتنِ حلاج‌ها در تاریخِ خاورمیانه؛ جایی که مهدِ تمدنِ جهان است؛ تمدنی که امروزه از آن، همان تکرارهای تلخ باقی مانده است و آه و حسرت و افسوس برای نسل‌های امروز، از جمله راویِ رمان.

داستان زمانی به اوج می‌رسد که قهرمان داستان، در رؤیای خود حلاج را می‌بیند و حلاج ظاهر می‌شود. ارتباط راوی با روح حلاج و مجموعه گفتارها و سخنان مشترک آنها جزو لحظات ماندگار داستان است؛ داستانی که هم داستان است، هم تاریخ، هم واکاوی آدمی و به‌واقع بی‌تاریخ مصرف است و از منظری دیگری درواقع نقدی است بر افرادی که سکان‌ها به دست گرفته‌اند و خِرد و آگاهی را در پای کاخِ جادوییِ قدرت و کوته‌بینی و فکری خود ذبح می‌کنند، اما این، تمامِ داستان نیست و داستان پایه‌اش آزادگی است و انتخاب حلاج کاملا انتخابی دقیق و آگاهانه برای اندیشه داستانی نویسنده است؛ داستانی که بن‌مایه‌اش اندیشه‌ورزی است: «درست مثل یک بازرگان که مال‌التجاره و حساب سود و زیانش را محاسبه می‌کند؛ من هم نشستم و مشغول برآوردکردن کسب‌وکار و حساب نفع و ضررم شدم؛ چه منافعی به دست آوردم و متحمل چه زیان‌هایی شدم؟ از خودم پرسیدم: «چه برده‌ایی؟»، «چه باخته‌ای؟» وقتی اندیشیدم، متوجه شدم بزرگ‌ترین و بارزترین دستاوردم از این تجربه تلخ و مرارت‌بار یک چیز است: دگرگونی و تغییر.»

در یک کلام، «خیال حلاج» تفسیری است بر ذکرِ «حسین بن منصور حلاج» در «تذکرةالأولیا»ی عطار نیشابوری. نویسنده در این رمان بیان می‌دارد که اگر 1100 سال پیش حلاج را به جرم الحاد و کفر و زندقه در آتش بسوزاندند و خاکسترش را به دجله سپردند، ولی از آن خاکستر همواره و در دل قرون و اعصار ققنوس‌ها پدید می‌آید که یکی از آنها همان دانشجوی صادق و پاکباخته‌ای است که در دانشگاه دین‌فروشان به جرم الحاد و زندقه خانه‌نشین می‌شود و بعد او را به‌خاطر تزش در دادگاه محاکمه می کنند؛ دادگاهی با همان سبک و سیاق دوران حلاج و درواقع «خیال حلاج» را می‌توان به‌نوعی با آلام شادروان دکتر عبدالحسین زرین‌کوب در کتاب «فرار از مدرسه» مقایسه کرد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...