کتاب «روح دانا» یادنامه صلاح‌الدین سلجوقی، ادیب و متفکر افغانستانی، توسط موسسه پژوهشی بایسنغر منتشر شد.

روح دانا  یادنامه صلاح‌الدین سلجوقی

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: در میان فرهیختگان و نخبگان علمی افغانستان، صلاح الدین سلجوقی (درگذشته به سال ۱۳۴۹) از جایگاه ممتازی برخوردار است، چرا که او به‌جز توانمدی در عرصه شعر و ترجمه، مطالعات عمیق فلسفی نیز داشت و آثار مهمی را نیز در این حوزه منتشر کرد. او یکی از نخبه‌ترین روزنامه‌نگاران افغانستان نیز به شمار می‌رود. با توجه به زبان و فرهنگ مشترک متأسفانه ایرانی‌ها شناخت چندانی از این اندیشمند برجسته افغانستانی ندارند.

مؤسسه پژوهشی بایسنغر در هرات کتاب «روح دانا: یادنامۀ علامه صلاح‌الدین سلجوقی» به کوشش نصرالدین سلجوقی و با ویرایش علمی خلیل‌الله افضلی در ۳۱۵ صفحه و با قطع رقعی منتشر کرده است. کتاب شامل ۹ بخش اصلی با این سرفصل‌هاست: «زندگی‌نامۀ کامل و دقیق علامه»، «منتخب آثار منثور و منظوم علامه»، «مقالات پژوهشی دربارۀ علامه»، «خاطرات یاران و بستگان»، «همایش‌ها و یادبودها»، «پایان‌نامه‌های تحصیلی»، «نامه‌ها و مکاتیب»، «سوگ‌سروده‌ها» و «تصاویر».

در این کتاب کوشیده شده است که با دیدی علمی و به دور از جانب‌داری‌ها به زندگی این ادیب، فیلسوف و دولتمرد افغانستانی نگریسته و تأثیراتش در جامعۀ افغانی بررسی و کاویده شود. خواننده با مطالعۀ این کتاب با بسیاری از ناگفته‌ها و حوادث سیاسی -اجتماعی افغانستان نیز آشنا خواهد شد.

سلجوقی به سال ۱۲۷۴ در هرات دیده به جهان گشود و در همین شهر بود که فراگیری علوم را آغاز کرد. او بجز نوشتن مقالات برای روزنامه‌هایی چون اتفاق اسلام، ثروت و… کتاب‌هایی چون «افکار شاعر»، «اخلاق ارسطو»، «نقد بیدل»، «التهذیب» و… را نوشت که این آثار بارها در داخل و خارج از افغانستان منتشر شده‌اند.

سلجوقی بجز زبان مادری به زبان‌های عربی، انگلیسی، فرانسه، آلمانی و اردو هم تسلط داشت و به همین دلیل نیز به عنوان کنسول افغانستان در بمبئی، وزیر مختار در دهلی، سپس کراچی و قاهره برگزیده شد. دانش سلجوقی به قدری بالا بود که با عضویت او در انجمن نویسندگان مصر موافقت کردند و او تقریباً در مصر شخصیت شناخته شده‌ای بود. شاید به دلیل همین ارتباط فراوان با ادبا و نویسندگان مصری بود که کتاب «سرگذشت یتیم جاوید» اثر محمد شوکت التونی را ترجمه کرد و با نگارنده آن مکاتبات فراوان داشت. جدای از این کتاب مقالات بسیاری هم در مجلات و نشریات عربی نگاشت و کتاب «الاضواء فی میادین التکفیر و الفلسفه و العلم و اللغه و الادب» را به سال ۱۳۴۰ در قاهره منتشر کرد.

سلجوقی پس از اتمام مأموریت‌های طولانی‌اش به افغانستان بازگشت و ریاست اداره نوبنیاد مطبوعات را متصدی شد. او همچنین در انتخابات پارلمانی شرکت کرد و از سوی مردم هرات به نمایندگی در شورای ملی هفتم برگزیده شد و البته این موارد مانع از کار فکری‌اش و همچنین عضویت در انجمن‌های ادبی و بعدها دایره المعارف آریانا نشد.

از منظر فکری سلجوقی مسلمانی نواندیش شناخته می‌شد. افکار او بیشتر تحت تأثیر مکتب ماندگار سید جمال الدین بود و او بعد از اینکه گذرش به مصر افتاد بیش از پیش تحت تأثیر آثار و افکار سید جمال قرار گرفت. پیروان مکتب سید جمال غرب را به طور کامل رد نمی‌کردند بلکه فراگیری علوم و فنون غربی را لازمه پیشرفت جامعه اسلامی می‌دانستند و سلجوقی نیز بر همین عقیده بود. در برهه‌ای که روشنفکران غرب زده گروه گروه از مدارس غربی فارغ شده و در افغانستان حضور پیدا می‌کردند، سلجوقی از معدود کسانی بود که معنویت قدرتمند اسلام را لازمه ترقی انسان می‌دانست و در کنار آن به ضرورت فراگیری دانش‌ها و علوم غربی نیز توجه کرد. البته این ایده سلجوقی پس از سال‌ها مطالعه در منابع اسلامی و کتاب‌های فلسفی غربی به دست آمده بود و علامه سلجوقی در اینجا شباهت بسیار زیادی با علامه اقبال لاهوری پیدا می‌کند.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...