این‌کتاب روایت زندگی بانویی است که میلیاردها انسان نامش را شنیده‏ و تقدیسش کرده‌‏اند، اما اگر اوراق تاریخ را بگردید، به قدر صفحه‌‏ای، سخنان موثقِ بی‏‌اختلاف درباب زندگی‏‌اش وجود ندارد.

عاشقانه‌ترین روزهای دنیا مجتبی مجرد

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، حضرت خدیجه(س) یکی از تاثیرگذارترین بانوان بر تاریخ و زندگی انسان‌هاست. او نخستین کسی بود که دین آخرین فرستاده را پذیرفت و با حمایت مادی و معنوی و کمک به پیامبر اسلام وسیله توسعه اسلام در حجاز و شبه‌جزیره عربستان شد. هم او بود که وقتی پیامبر از قریش و بزرگان عرب و نزدیکان خود رنجی می‌دید، مشاور دلسوز پیامبر می‌شد و او را برای حرکت به سمت هدفش مصمم‌تر می‌ساخت و زمانی که کافران اذیتش می‌کردند با نوازش و دلجویی، وجود مبارکش را آرام می‌کرد.

نوشتن داستان زندگی بانویی که هیچ‌روایت روشن و متقن و بدون اختلاف درباره آن وجود ندارد و زبان‌زد گمنامی ‌است، کار سختی ‌است اما در وادی هنر و ادب کسی که قدم در راه سخت‌تر می‌گذارد اثرش ماندگارتر می‌شود. «عاشقانه‌ترین روزهای دنیا» عنوان کتاب مجتبی مجرد درباره زندگی بزرگ بانوی اسلام است که توسط انتشارات سوره مهر چاپ شده و به بهانه سالروز میلاد پیامبر اکرم (ص) مرور کوتاهی روی آن خواهیم داشت، تا بخشی از زوایای زندگی ایشان به واسطه این کتاب نمایان‌تر شود.

کتاب موردنظر، روایت زندگی بانویی است که در طول تاریخ، میلیاردها انسان نامش را شنیده‏ و تقدیسش کرده‌‏اند، اما اگر تمامِ اوراقِ پیرِ تاریخ را بگردید، حتی به قدر صفحه‌‏ای، سخنان موثقِ بی‏‌اختلاف در باب زندگی‏‌اش وجود ندارد اما این روایت برای ما از این جهت مهم‌ است که این بانو همدم و همراه خاتم پیامبران بود و مشخص نیست پس از فراقش، «محمد چقدر برای خدیجه گریست و چقدر تا آخرین روز حیاتش در خلوت خود تصویر خدیجه را پیش چشم می‌‏آورد، اما هرچه بود تاریخ داشتنِ خدیجه را تنها و تنها به محمد ارزانی کرد؛ شهبانو فقط شایسته آن بود که عروس خدا شود.»

این‌کتاب یکی از صدها و بلکه هزاران روایتی است که می‏‌توان از دل منابع تاریخی بیرون کشید؛ روایتی که اساس وقایعش مبتنی بر متون کهن تاریخ اسلام است اما شاخ و برگ‌‏هایش گسترشِ خیالِ تاریخیِ روایتگرِ آن است. برگزیدن یک روایت از میان ده‌‏ها روایت تاریخی گوناگون که باز هر کدامشان در میانه راه به ده‏‌ها روایت دیگر منشعب می‌‏شود، کاری بسیار دشواری ‌است به‏‌ویژه که نویسنده بخواهد روایتش تا حد امکان، دقیق‏‌ترین و صحیح‌‏ترین روایت باشد.

نگارنده برای نگارش «عاشقانه‌ترین روزهای دنیا»، کهن‏‌ترین و مهم‌‏ترین منابع تاریخ اسلام را تا آنجا که در توانش بوده، مطالعه کرده و سپس برای هر بخش از این روایت به سنجش منابع با یکدیگر پرداخته‌ ‏است. در پایان کتاب منابع تحلیلیِ استفاده‏ شده برای هر بخش ذکر شده‌است هر چند به قول خود نگارنده، این‌ها تنها منابع مطالعه شده نیستند بلکه به بقیه منابع ارجحیت دارند.

نویسنده در این اثر تلاش کرده بانوی در مه‏مانده هزاره‏های عاشقی، تصویری روشن‏‌تر بیابد. او با هنرمندی روایت را از روز دلدادگی و اوج اضطراب یک عاشق، که پیشنهاد همسفر شدن با معشوق را برایش فرستاده، آغاز می‌کند. اضطرابی که با علم به نتیجه داستان، مخاطب را تا پایان داستان با خودش همراه می‌کند.

«عطش»، «آغاز»، «آن مرد»، «دست در دست»، «قمار جهل»، «اولین مسافر»،«زینت پدر»، «لحظه‌‏های اشک»، «شکوفه‌‏ها»، «مرد کوچک»، «عروس‏بانو»، «عروس‏‌های ام‏جمیل»، «در آستانه نور»، «خویشاوندِ تنها»، «آشوبِ آرام»، «دخترِ خورشید»، «محک»، «مهمان آخر»، «دامادِ نو»، «بارِ گِران»، «نگهبان»، «حصار» و «جایی دیگر»، عناوین فصل‌های مختلف داستان این‌کتاب هستند.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...