به گزارش فارس، «خاطرات محمدجواد آسایش» روانه بازار کتاب شد.

دکتر محمدجواد آسایش در سال ۱۳۳۴ در زارچ استان یزد متولد شد. او از بانیان انجمن اسلامی دانشکده‌ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران در اواسط دهه ۵۰ بود. در همان زمان به تکثیر اعلامیه‌های امام خمینی(ره) و نوارهای سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای و دیگر مبارزان انقلابی و مذهبی پرداخت و در نتیجه آن، به دلیل فعالیت‌های سیاسی علیه رژیم پهلوی به همراه سی دانشجوی دیگر از دانشگاه اخراج شد. اما همچنان به مبارزات خود ادامه داد.

خاطرات آسایش که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سال‌ها در مسئولیت‌هایی نظیر مدیر کل آموزش و ارزشیابی وزارت امور خارجه، سفیر جمهوری اسلامی ایران در یوگسلاوی در دهه ۶۰، رئیس اداره دوم آمریکا، سفیر ایران در شیلی، سفیر ایران در کرواسی، رئیس گروه مطالعاتی اروپا و آمریکا در دفتر مطالعات، سفیر ایران در عمان و ... به خدمت مشغول بوده، می‌تواند به عنوان یکی از منابع مستند در حوزه سیاست خارجه و مسائل مربوط به وزارت امور خارجه ایران به خصوص در رابطه با جنگ بوسنی مورد استفاده قرار گیرد.

فصل دوم شامل دوران اقامت آسایش در بندرعباس و پیگیری مبارزات انقلابی وی در آن روزهاست. از فصل سوم به بعد، خاطرات مربوط به روزهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی روایت می‌شود. فصل سوم یکی از مهم‌ترین فصول کتاب است که ناگفته‌هایی از نحوه نفوذ عباس زریباف در اطلاعات سپاه، ارتباط منافقین با رژیم بعث و همکاری سازمان مجاهدین خلق با فدائیان خلق را دربرمی‌گیرد.

«خاطرات دکتر محمدجواد آسایش» در نه فصل تنظیم شده است. فصل اول به دواران کودکی تا مهاجرت وی از یزد اختصاص دارد؛ تحصیلات دانشگاه، آشنایی با آیت‌الله صدوقی و آغاز فعالیت‌های مبارزاتی و درگیری با ساواک مباحثی است که در این فصل مطرح می‌شود.

فصول چهارم و پنجم کتاب شامل خاطرات راوی از روزهای حضور او در وزارت خارجه و سفارت ایران در یوگسلاوی است. در فصل پنجم نیز خاطراتی نقل می‌شود که ناب و ناگفته است. آسایش در فصل‌های ششم، هفتم و هشتم کتاب خاطراتش، به روایت‌هایی از دوران خدمت در سفارت ایران در شیلی و کرواسی و عمان می‌پردازد و فصل نهم به خاطرات وی در قطر اختصاص دارد.

کتاب «خاطرات محمدجواد آسایش» به دلیل تصدی مسئولیت راوی در کشورهای حاشیه خلیج فارس، اطلاعات مفید و گاه ناگفته‌ای از شیخ‌نشین‌های جنوب ایران به مخاطب ارائه می‌دهد. متن روان و سلیس کتاب نیز دیگر ویژگی این اثر است.

کتاب «خاطرات محمدجواد آسایش» تدوین حسین کاوشی سیدآبادی، در ۴۲۴ صفحه و با قیمت ۴۷ هزار تومان توسط موسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ شده و در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...