مو یان نویسنده چینی در حالی برنده جایزه نوبل ادبیات شد که برای خوانندگان ایرانی چندان آشنا نیست.

«ذرت سرخ» [Red Sorghum]  مو یان [Mo Yan

مو یان با نام اصلی گوآن مویه پنجم مارس سال 1955 در گائومی، استان شاندونگ چین به دنیا آمد. او نویسنده رمان و داستان کوتاه است و به دلیل داستان‌های نوآورانه، تخیلی و توهم‌آفرینش در دهه 1980 به شهرت رسید.
یان در زادگاهش دوران دبستان را گذراند، اما کلاس پنجم بود که درگیری‌های انقلاب فرهنگی چین موجب شد تحصیل را موقتا رها کند. او سال‌ها به کشاورزی مشغول بود و از سال 1973 در کارخانه‌ای مشغول به کار شد. یان سال 1976 به ارتش آزادی بخش مردم پیوست و از سال 1981 داستان‌نویسی را شروع کرد.
او بعدا در فاصله 1984 تا 1986 در آکادمی هنر ارتش آزادی بخش مردم ادبیات خواند و داستان‌های «تُرُب قرمز روشن»، «انفجارها» را در همین دوران منتشر کرد.
رمان تاریخی عاشقانه یان به نام «ذرت سرخ» [Red Sorghum] سال 1986 منتشر شد و بعدا به همراه چهار داستان کوتاه دیگر با عنوان «خانواده ذرت سرخ» به چاپ رسید. این کتاب برایش شهرت بسیاری به همراه داشت، به ویژه وقتی ژانگ ییمو، کارگردان بنام چینی در اولین گام خود به عنوان فیلمساز اقتباسی از این داستان را ساخت. ییمو سال 2000 فیلم «دوران خوشی» را براساس رمان دیگری از او به نام «شیفو» ساخت.
مو یان در داستان‌های بعدی خود رویکردهای مختلفی از جمله داستان افسانه‌ای، داستان واقع‌گرا، داستان طنز و عاشقانه را امتحان کرد، اما نشان همیشگی آثار او انسانگرایی شورانگیز آن‌هاست.
رمان «چکامه‌های سیر» و مجموعه آثارش به نام «مجموعه آثار مو یان» به ترتیب در سال‌های 1989 و 1995 منتشر شدند. مو یان در میان داستان‌هایی که در کتاب دوم چاپ شده بود بیش از همه «جمهوری شراب» را می‌پسندید که با استقبال هم روبرو شد. او بعدا سال 1995 با رمان «Fengru Feitun» جنجال بسیاری به پا کرد و دولت کمونیست چین که هیچ وقت دل خوشی از مو یان نداشت، به شدت به کتاب تاخت.
حتی ارتش آزادی‌بخش مردم از مو یان خواست نامه سرگشاده‌ای علیه کتاب بنویسد و از تجدید چاپ آن جلوگیری کند با این حال، نسخه‌های قاچاق کتاب در بازار سیاه به شدت به فروش رفتند.
او در سخنرانی که در دانشگاه آزاد هنگ کنگ ایراد کرد درمورد نام مستعارش (به معنای «سخن نگو») گفت زمانیکه اولین رمانش را نوشت این نام را انتخاب کرد. چراکه در چین معروف بود به رُک‌گویی و این امر را کسی نمی‌توانست در چین تاب بیاورد، او هم این نام را انتخاب کرد تا همیشه یادش باشد زیاد سخن نگوید.
مو یان سال 1997 از ارتش آزادی‌بخش مردم جدا شد و به عنوان سردبیر در روزنامه فعالیت خود را از سر گرفت و در این دوران زادگاهش که روستایی کوچک بود، محل وقوع ماجرای داستان‌هایش شدند.
او بارها اعلام کرده به شدت تحت تاثیر ویلیام فاکنر نویسنده آمریکایی و میناکامی تسوتومو، یوکیو میشیما و اوئه کنزابورو (هر سه نویسنده اهل ژاپن) است. منتقدان تاثیر رئالیسم جادویی آثار گابریل گارسیا مارکز بر یان را انکارناپذیر می‌دانند.
آخرین کتاب‌های مو یان «شیفو» (2000)، «شکنجه سندل چوبی» (2001) و «زندگی و مرگ مرا خسته می‌کنند» (2006) هستند که آخری در 43 روز نوشته است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...