آلیسون لوری [Alison Lurie] رمان‌نویس آمریکایی و برنده جایزه پولیتزر در 94 سالگی درگذشت.

آلیسون لوری [Alison Lurie]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، آلیسون لوری رمان‌نویس آمریکایی و برنده جایزه پولیتزر در 94 سالگی درگذشت. آثار لوری اکثرا در قالب طنز اجتماعی ماجرای زندگی زنانی را تعریف می‌کرد که در جست‌وجوی هویت و جایگاه خود بودند. ادوارد هوفر همسر در گفت‌وگو با رسانه‌ها دلیل خاصی برای مرگ لوری عنوان نکرد. علاوه بر آثار مذکور این نویسنده آمریکایی به عنوان منتقد کارهای فاخری نیز در ادبیات کودکان از خود برجای گذاشت.

منتقدان و کارشناسان ادبی آثار این نویسنده آمریکایی را با رمان‌های جین آستن نویسنده مشهور انگلیسی مقایسه می‌کنند. لوری در کتاب‌هایش به مسائل و مشکلات زنان تحصیل‌کرده جامعه آمریکایی می‌پرداخت.

جودیت نیومن استاد دانشگاه ناتینگهام و منتقد و نویسنده کتاب زندگی‌نامه لوری در واکنش به مرگ این نویسنده گفت: او طنز را به خوبی می‌شناخت ولی در عین حال دلسوزی و همدردی خود را با مشکلات زنان حفظ می‌کرد. هر کسی با خواندن کتاب‌های لوری شخصیت‌های داستان‌هایش را دوست داشت و با آنها زندگی می‌کرد.

آلیسون لوری در سال 1985 به خاطر رمانی با عنوان «روابط خارجی» توانست جایزه پولیتزر را کسب کند. ماجرای این رمان داستان زندگی یک دانشجوی رشته ادبیات 54 ساله و روابط او با همکلاسی‌اش را روایت می‌کند که در شهر لندن زندگی می‌کند.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...