آکادمی سوئدی نوبل با اسنادی که پس از ۵۰ سال منتشر کرده از داستان پرفراز و نشیب اعطای جایزه نوبل ادبیات به «الکساندر سولژنیتسین» پرده برداشته است.

الکساندر سولژنیتسین

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، بر اساس اسنادی که اخیرا آکادمی سوئد، اعطاکننده جایزه نوبل منتشر کرده و در روزنامه معروف سوئدی «سونسکا داگبلادت» منتشر شده، هیات داوران این نهاد ادبی از عواقب اعطای جایزه به «الکساندر سولژنیتسین» نویسنده روس بیم داشته‌اند و بر سر انتخاب او نیز اختلاف نظر فاحشی میان اعضای آکادمی سوئد مطرح بوده است.

نویسنده «یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ» که در نوشته‌هایش به فساد، وحشت و جنایات «استالین» پرداخته در نهایت از سوی حکوت شوروی تبعید شد. این نویسنده روس در سال ۱۹۷۰ میلادی به عنوان برنده جایزه نوبل ادبیات انتخاب شد اما به تازگی فاش شده در پشت پرده انتخاب او به عنوان برنده، بحث‌های زیادی میان هیات داوران درباره چرایی و تبعات اعطای این جایزه مطرح بوده است.

«آرتور لوندکویست» یکی از اعضای آکادمی سوئد در آن زمان نگرانی خود را از عواقبی که پس از دریافت نوبل در انتظار «سولژنیتسین» است و این‌که آیا این جایزه به نفع او تمام خواهد شد و یا به زیانش مطرح کرده و معتقد بوده اعطای این جایزه در وقع اعلام مخالفت با شوروی خواهد بود و جایزه نوبل نباید به آوردگاه سیاسی میان منافع سیاسی مختلف تبدیل شود.

آکادمی نوبل پیش از آن در سال ۱۹۵۸ جایزه نوبل ادبیات را به «بوریس پاسترناک» دیگر نویسنده روس پس از نگارش رمان معروف ««دکتر ژیواگو» اعطا کرده بود. «پاسترناک» در ابتدا جایزه را پذیرفت اما پس از آن به اجبار مقامات شوروی آن را رد کرد و حتی انتشار رمان «دکتر ژیواگو» نیز ممنوع شد. در سال ۱۹۶۵ نیز جایزه نوبل ادبیات به «میخائیل شولوخف» دیگر نویسنده اهل اتحادیه جماهیر شوروی رسید که البته او چهره‌ای پذیرفته‌شده از سوی مقامات سیاسی حکومت شوروی بود.

«لوندکویست» در ادامه کیفیت آثار «سولژنیتسین» را نیز زیر سوال می‌برد و این پرسش را مطرح می‌کند که آیا نوشته های او واقعا خوب هستند؟ او معتقد بوده ارزش هنری آثار او بزرگ‌نمایی شده و نوشته‌هایش در مقایسه با دیگر رمان‌های قرن بیستم، ابتدایی و کسل‌کننده هستند.

«الکساندر سولژنیتسین» در آن زمان کتاب «یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ» و آثار مهمی چون «نخستین دایره» و «بخش سرطان» را منتشر کرده بود اما رمان «مجمع‌الجزایر گولاگ» که او به صورت مخفیانه در شوروی نوشت در سال ۱۹۷۳ منتشر و سال بعد از آن نیز موجب تبعید او شد.

اما «هنری اولسون» دیگر عضو اکادمی سوئد در نظری مخالف با «آرتور لوندکویست» اعلام کرده بود: «درست به همان دلیل که در سال ۱۹۶۵ جایزه نوبل را به «شولوخف» طرفدار استالین دادیم حالا انصاف حکم می‌کند که بتوانیم جایزه را به نویسنده منتقد سیستم مثل «الکساندر سولژنیتسین» بدهیم».

در نهایت در سال ۱۹۷۰، «الکساندر سولژنیتسین» در رقابت با چهره‌هایی چون «پابلو نرودا» شاعر معروف شیلیایی و «پاتریک وایت» نویسنده اهل استرالیا به عنوان برنده نهایی نوبل ادبیات معرفی می‌شود اما مسیر دریافت جایزه برای او به هیچ عنوان هموار نبود. او که در آن زمان مورد آزاد و اذیت حزب کومونیست و نیروهای «KGB» قرار می‌گرفت، بیم آن داشت که در صورت خروج از شوروی برای دریافت جایزه نوبل ادبیات با سلب تابعیت و ناتوانی در بازگشت به خانه روبه‌رو شود.

در ابتدا قرار بود جایزه نوبل در سفارتخانه سوئد در مسکو به او اعطا شود اما «سولژنیتسین» این پیشنهاد را نپذیرفت و معتقد بود: «چرا این جایزه باید به صورت مخفیانه و در مراسم خصوصی اعطا شود؟ مگر این جایزه مایه خجالت است که بخواهم دور از چشم مردم و پنهانی آن را دریافت کنم؟»

در ادامه «کارل راگنر» دبیر دائمی آکادمی سوئد مامور اعطای جایزه به «سولژنیتسین» در آپارتمانش در روسیه شد اما با درخواست ویزای او موافقت نشد و «سولژنیتسین» که از این موضوع بسیار نارحت شده بود در نامه‌ای سرگشاده از آکادمی سوئد درخواست کرد در صورتی که به اندازه کافی برای دریافت جایزه زنده نبود پسرش به نمایندگی از او این جایزه را دریافت کند.

با این وجود او همچنان به ارائه سخنرانی نوبل خود اصرار داشت و یک روزنامه‌نگار سوئدی به نام «استیگ فردریکسون» در ملاقاتی با «سولژنیتسین» دست‌نوشته‌ای از متن سخنرانی او را به صورت مخفیانه به هلسینکی فنلاند رساند. متن قدرتمند «سولژنیتسین» در اوت ۱۹۷۲ منتشر و در سراسر جهان نقل شد.

«الکساندر سولژنیتسین» در سال ۱۹۷۴ و پس از تبعید، مدال نوبل ادبیات خود را طی مراسمی در استکهلم دریافت کرد. او به همراه خانواده‌اش به آمریکا نقل مکان و برای ۲۰ سال در آن‌جا زندگی کردند.

این نویسنده روس در سال ۲۰۰۸ و در سن ۸۹ سالگی در مسکو درگذشت.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...