هرچه او سماجت بیشتری در به تصویر کشیدن ابعاد تاریک و مخوف حکومت استالین به خرج میداد، فشارهای سیستماتیک برای سرکوب او شدت بیشتری میگرفت... در پی آزادی او از اردوی آلمانها، ارتش شوروی او را به اتهام جاسوسی به زندان میاندازد... آنها باید در هر حالی کار کنند و فقط وقتی دست بکشند که مرده باشند... جوخهی صدوچهارنفرهی آنها گویی تنی واحد است که برای تغذیهای ناچیز و زنده ماندن میکوشد
...
یکی از چهار رمان بزرگ قرن بیستم... ملاقات تروریست و سناتور با یکدیگر همراه با همدردی رقتانگیز و درخور... روابط ناپایدار پدر با پسر مسلم بهنظر میرسد... شبیه دو دریچه سیاه هواکش بودند که روبهروی هم میچرخیدند و بهواقع ورطهای ایجاد میشد... چندینبار شخصیتهای مختلف از سیر تا پیاز توصیف شدند که «گسترش بیاندازه موضوعات» است... تروریسم را از یک پدیده مهلک اجتماعی به یک انحراف شخصی سوق داد
...
زمانی بود که ما حتی جرات پچ پچ کردن هم نداشتیم... غرور ناخواستهای از دستیابی به کهکشانها داریم؛ در حالی که فقر و بدبختی هم در کشورمان داریم... ما فقط از این میترسیم که نکند از گله عقب بمانیم... ما متهم هستیم، فقط ما... ساده ترین و قابل دسترسترین کلید برای آزادی در این نکته قرار دارد، در عدم مشارکت شخصی در دروغ... این مسیر خیلی آسانتر از اعتصاب غذا یا شورش است.
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
ما خانوادهای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانهستیزی عراقیها و تحریکات دولت تازه تأسیسشدهی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایتبخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربهدری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم
...
رومر در میان موج نوییها فیلمساز خاصیست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلمهای ارزان قیمت، صرفهجویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفهای انتخاب میکند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوهی رفتار مردم معمولی میگیرد که در دورهای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کمحادثه، اما با گفتوگوهایی سرشار از بارِ معنایی میسازد... رومر در جستوجوی نوعی «زندگیسازی» است
...
درباریان مخالف، هر یک به بهانهای کشته و نابود میشوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را میزنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائممقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن میکنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا بهظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز میزند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول میکند
...
مردم ایران را به سه دستهی شیخی، متشرعه و کریمخانی تقسیم میکند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دستهی «ترک» و «فارس» تقسیم میکند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانههای کتاب حتی به مورد «شمالیها» و «جنوبیها» میرسد... اصرار بیشاز اندازهی نویسنده به مطالبات قومیتها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خستهکننده و ملالآور میشود و به نظر چنین میآید که خواستهی شخصی خود اوست
...
بیفایده است!/ باد قرنهاست/ در کوچهها/ خیابانها/ میچرخد/ زوزه میکشد/ و رمههای شادی را میدرد./ میچرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشکهایم میشویم/ پاک نمیشود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف میشد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیدههای آن، ورای نظام موسیقایی، لازمههای شعری فاخرند
...