الکساندر سولژنیتسین نویسنده بزرگ روسی و برنده جایزه نوبل ادبیات سال 1970 در روسیه به خاک سپرده شد. 

الکساندر سولژنیتسین
   
سولژنیتسین ملقب به "تولستوی دیگر" روز چهارشنبه با حضور «دیمیتری مدودف» رئیس‌جمهور کشور روسیه به خاک سپرده شد. این نویسنده که هشت سال از زندگی خو را در زندان گولاگ گذرانده بود و بر اساس آن رمان به یادماندی «مجمع‌الجزایر گولاگ» را نوشت، از مخالفان سرسخت رژیم کمونیستی شوروی سابق بود و به همین خاطر سال‌های زیادی از زندگی خود را نیز در تبعید گذراند.

به گزارش فارس به نقل از خبرگزاری فرانسه، مراسم خاکسپاری "السکاندر سولژنیتسین" به طور زنده از تلویزیون زنده این کشور پخش شد. در میان شرکت کنندگان در این مراسم می‌توان به "ناتالیا" همسر وی اشاره کرد که جامه سیاه پوشیده بود و در برابر کشیش سفیدپوش ارتدوکس روس قرار داشت. بر سر مزار این نویسنده نیز صلیبی یک و نیم متری ارتدوکسی ساخته شده از چوب نصب شد که بر روی آن نام این نویسنده حک شده است.

سولژنیتسین به خاطر سال‌ها سختی و همچنین نگارش رمان‌‌های «مجمع‌الجزایر گولاگ» و «یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ» در سال 1970 جایزه ادبی نوبل گرفت. وی در سال 1974 از شوروی سابق اخراج شد تا آنکه «میخائیل گورباچوف» آخرین رهبر کمونیست روسیه در سال 1990 بار دیگر او را شهروند روسیه کرد.

وی پس از بازگشت به روسیه بسیار منزوی شد و بیشتر بر روی نوشته‌هایش تمرکز کرد. «ویتولد آبانکین» از شاعران به نام روسیه که دوازده سال از زندگی خود را در زندان گذرانده نیز در مراسم خاکسپاری این نویسنده حضور داشت و درباره وی به «خبرگزاری فرانسه» گفت: «تفکر او برای همیشه زنده خواهد ماند. وی پدر یا برادر همه‌ زندانیان سیاسی است.»

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...