رمان محمود دولت‌آبادی درباره‌ی دوران جنگ تحمیلی در انتظار کسب مجوز نشر است.

دولت‌آبادی نگارش «طریق بسمل ‌شدن» را که درباره‌ی جنگ هشت‌ساله و جبهه است، چندی پیش به پایان رسانده بود، که حدود دو ماه است از سوی نشر چشمه برای کسب مجوز نشر ارائه شده است.

این نویسنده‌ی پیشکسوت نخستین‌بار در سال 83، درباره‌ی نوشتن درباره‌ی جنگ تحمیلی و دوران دفاع مقدس به ایسنا گفته‌ بود: از نخستین شلیک‌های جنگی که به‌واقع بر ملت ما و بعد بر خود ملت عراق تحمیل شد، در اندیشه‌ی این بوده‌ام که باید اثری فراخور این واقعه‌ی عجیب بیافرینم.

دولت‌آبادی همچنین زمانی گفته بود: کتاب‌های «فرهنگ جبهه» را خوانده‌ام که پر از شوخی و سرخوشی است؛ زندگی فقط اندوه نیست.


به گزارش ایسنا، او از سوی دیگر، از چاپ بیستم رمان «کلیدر» در قطعی متفاوت از سوی نشر فرهنگ معاصر خبر داد و درباره‌ی ترجمه‌ی آثارش در خارج از کشور گفت: ترجمه‌ از آثارم در حال انجام است. بعد از ترجمه‌ی «جای خالی سلوچ» در آمریکا، دیگر آثارم در فرانسه و ایتالیا در حال انتشار است.

لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...