کتاب خاطرات امیرعبداللهیان با عنوان «صبح شام» که در واقع روایتی است از بحران سوریه، توسط انتشارات سوره مهر به چاپ سوم رسید.

خاطرات امیرعبداللهیان صبح شام

به گزارش کتاب نیوز به نقل از تسنیم، کتاب «صبح شام» نوشته محمدمحسن مصحفی، شامل خاطرات حسین امیرعبداللهیان است که به تازگی چاپ سوم آن توسط انتشارات سوره مهر روانه بازار نشر شده است.

«صبح شام» در واقع خاطرات کسی است که سال‌ها در وزارت امور خارجه شاهد تحولات سیاسی منطقه بوده است. این اثر خاطرات امیرعبداللهیان را از جنبش‌های بیداری اسلامی در کشورهای منطقه آغاز می‌کند و در ادامه، ضمن بررسی تحولات در کشورهایی چون بحرین، مصر، تونس و ... به مهندسی معکوس آمریکا و رژیم صهیونیستی در سوریه و در نهایت نقش ایران و به ویژه شهید سردار قاسم سلیمانی در حل بحران عراق و سوریه در مواجهه با داعش و تروریست‌های خارجی اشاره می‌کند.

طی سال‌های اخیر و پس از جنگ سوریه آثار متعددی درباره این موضوع نوشته شد، اما جای خالی اثری که از نگاه یا قلم کسی که در مناسبات سیاسی حضور دارد، احساس می‌شد. راوی در این کتاب ضمن بیان خاطرات خود، به ارائه تحلیل از وقایع مختلف نیز می‌پردازد که این امر می‌تواند در آگاه کردن مخاطب از تحولات سال‌های اخیر منطقه مؤثر باشد.

در بخش‌هایی از این کتاب می‌خوانیم: بخش‌های اطلاعاتی ما مستندات فراوانی در دست دارند که تأیید می‌کند هدف اصلی ایجاد داعش و بحران بزرگی که برای منطقه ایجاد شد محور مقاومت و ایران است. قرار بود بحران در ادامه به کشور ما منتقل بشود. این نقشه‌‏ای بود که در سطح کلان برای منطقه و ما کشیده شد. کشورهای منطقه هم هر کدام، بر اساس درکی که از موضوع داشتند، وارد این ماجرا شدند.

پس از سقوط شهر موصل در عراق، داعش به پیشروی ادامه داد و به نزدیکی بغداد رسید. از آن طرف تا 50 کیلومتری کربلا پیش رفت و از این طرف در استان دیالی تا نزدیک مرزهای ایران جلو آمد. همان‌گونه که قبلاً گفتم، در این وضعیت، شورای عالی امنیت ملی تصمیم گرفت که اگر آنها به فاصله 40 کیلومتری مرز مشترک با ایران رسیدند، به آنها حمله شود. این تصمیم اجرا هم شد.

وقتی تقریباً به 40 کیلومتری مرز مشترک ایران و عراق رسیدند، نظامیان جمهوری اسلامی آنها را هدف قرار دادند و توانشان در استان دیالی عراق کاملاً در هم شکست. تردیدی وجود ندارد که اگر مقابله به موقع با نیروهای داعش در داخل خاک عراق صورت نمی‏‌گرفت، وارد خاک ایران می‌‏شدند.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...