رمان "سالهای سگی" نوشته ماریو بارگاس یوسا برنده نوبل ادبیات سال 2010 با ترجمه احمد گلشیری برای چهارمین‌بار از سوی موسسه انتشارات نگاه منتشر شد.

به گزارش مهر، یوسا در این رمان در پرداخت هر رویداد، هویت واقعی یکی از آدمهای اصلی را تا لحظه آخر پنهان نگاه می‌دارد و شعاعهای چند لایه بر واقعیت می‌تاباند زیرا معتقد است که رمان نسبت به تعداد سطوح واقعیتی که مطرح می‌کند بزرگتر و جامع‌تر ارائه می‌شود.

نویسنده در این کتاب شیوه نظامی آمریکایی را مورد حمله قرار می‌دهد و عنوان می‌کند که بین جنگی که در یک منطقه جغرافیایی روی می‌دهد با جنگ درونی جامعه ارتباطی برقرار است؛ یوسا در این رمان این تشابهات را به تصویر می‌کشد.

در "ْسالهای سگی" می‌خوانیم: می‌توانست تنهایی و تحقیری را که از کودکی با آن اخت شده بود و تنها روحش را زخمی کرده بود تحمل کند. اما آنچه برایش تحمل ناپذیر بود این بازداشت، این زندانی شدن، این تنهایی بی‌مرزی بود که انتخاب نکرده بود و همچون ژاکتی تنگ بر او تحمیل شده بود.

یکی از بن مایه‌های این رمان خشونت است. به گمان یوسا در جوامعی که پایه آن بر بی‌عدالتی استوار است، نه تنها مجالی برای گفتگو و بحث و مناظره در میان نیست بلکه هیچ مجرایی برای ایجاد ارتباط انسانی نیز وجود ندارد.

کتاب "سالهای سگی" با شمارگان 3000 نسخه در 559 صفحه تومان منتشر شده است.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...