رمان‌ «ترینیتی» [Trinity] از لئون اوریس [Leon Uris] که پیش از این چهل سال قبل در دست انتشار بوده است سرانجام توسط نشر نون منتشر شد.

ترینیتی» [Trinity] از لئون اوریس [Leon Uris]

به گزارش مهر، این رمان که بزرگترین رمان و از رمان‌های ماندگار «اوریس» است در قالب منظومه رمان ترجمه و با ترجمه داود نوابی به بازار کتاب راه یافته است.

لئون اوریس در سوم اوت ۱۹۲۴ در بالتیمور به دنیا آمده و  پدر و مادرش از لهستانی‌های مهاجر بودند. در هفده سالگی وارد نیروی دریایی شد و در نبردهای گواداکانال و تاراوا شرکت کرد. وقتی از نیروی دریایی فارغ شد و به زندگی عادی پیوست، به روزنامه نگاری روی آورد و، بعد از بارها شکست و ناامیدی، در سال ۱۹۵۳ با نوشتن کتاب فریاد پیروزی به موفقیت چشمگیری نائل آمد. این کتاب که فقط در آمریکا یک میلیون و پانصد هزار جلد از آن به فروش رسید به چهارده زبان ترجمه شد. اوریس سپس با نوشتن کتاب هایی چون مهاجرت، توپاز، خیانت در آتن، تپه های خشم و به ویژه ترینیتی میان نویسندگان طراز اول بین المللی قرار گرفت. کتاب مهاجرت او را اتو پر مینجر معروف کرد و کتاب توپاز را آلفرد هیچکاک به فیلم درآورد و هر دو از شهرت بسزایی برخوردار شدند.

رمان ترینیتی، با روایتی قدرتمند، داستانی از یک شورشی کاتولیک جوان آرمانگرا و یک دختر پروتستان شجاع و زیبا را به تصویر می کشد. داستان عشق و خطر، پرتره ای زیبا از مردم، حماسه ای فراموش نشدنی از سرزمینی با شکوه...

به گفته مترجم این رمان سال ها پیش و طی قراردادی با مرحوم جعفری قرار بود توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شود که با توجه به تغییر وضعیت انتشارات امیرکبیر این اتفاق نیافتاد و حالا بعد از ۴۰ سال این رمان در یک جلد منتشر می‌شود.

داود نوابی مترجم این اثر متولد ۱۳۱۳ در کرمان است. دوره دبیرستانش را در دارالفنون گذراند و بعد راهی فرانسه شد. در آنجا ابتدا طب و پس از آن ادبیات فرانسه خواند. پس از بازگشت به ایران علاوه بر تدریس در دانشگاه به طور جدی به ترجمه آثار درجه یک ادبی پرداخت. او همچنین تجربه فوق العاده کار کردن همراه بزرگانی چون ابوالحسن نجفی، محمد قاضی و ... را نیز در کارنامه خود دارد. «روزی که زندگی کردن آموختم »، «دیو در تن»، «من اگر شما بودم» «اتاق شگفتی ها» و .... از جمله این رمان‌ها هستند.

رمان «ترینیتی»  اثر لئون اوریس در ۸۹۰ صفحه و با جلد سخت توسط نشرنون روانه بازار نشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...