پول | امیل زول

03 شهریور 1400

بازاری بی‌وجدان و ورشکسته‌ای است که برای بار دوم به تجارت روی می‌آورد... با سهام «بانک عمومی» بنگاه بازرگانی عریض و طویلی تأسیس می‌کند... با همدستی یکی از نمایندگان مجلس... وقتی که همه گمان می‌کنند ارزش سهام تنزل خواهد کرد سهام شرکت خود را از سهام‌داران می‌خرد... دادستان که او معشوقه‌اش را از چنگش ربوده است، وزیر دادگستری می‌شود و با کینه‌ای شتری در پی آزارش برمی‌آید... سهام بانک او به قیمت کاذب حیرت‌آوری می‌رسد

پول [L’Argent یا Money] رمانی از امیل زولا1 (1840-1902)، نویسنده‌ی فرانسوی که به سال 1891 انتشار یافت، کتاب هجدهم از زنجیره‌ی داستانی خانواده‌ی روگون ماکار است و پیش از شکست و دکتر پاسکال جا دارد. زولا بر طبق نظر خود درباره‌ی رمان، که آن را تاریخ طبیعی جامعه می‌دانست، در این کتاب به توصیف محافل سفته‌بازان و بورس‌بازان می‌پردازد.

پول [L’Argent یا Money]  امیل زولا

قهرمان کتاب ساکار2 برادر روگون، وزیر قدرتمند، سوداگر بی‌وجدان و ورشکسته‌ای است که برای بار دوم به تجارت روی می‌آورد: او از فکر شخص دیگری به نام هاملن3 که خواهرش معشوقه‌ی اوست بهره می‌گیرد و با سهام «بانک عمومی» بنگاه بازرگانی عریض و طویلی با همکاری هاملن تأسیس می‌کند. در آغاز سرنوشت به او روی خوش نشان می‌دهد: او با همدستی یکی از نمایندگان مجلس شورا نخستین کسی است که از معاهده‌ی صلح منعقد بین اتریش و پروس اطلاع می‌یابد و وقتی که همه گمان می‌کنند ارزش سهام تنزل خواهد کرد سهام شرکت خود را از سهام‌داران می‌خرد. ولی شرکت بزرگ یهودی که گوندرمان4 مدیرعامل آن است (مردی که جز شیر نمی‌نوشد و یک میلیارد دارایی دارد) با او دشمنی می‌کند. دلکامبر5 دادستانی که او معشوقه‌اش را از چنگش ربوده است، وزیر دادگستری می‌شود و با کینه‌ای شتری در پی آزارش برمی‌آید. ساکار که مست باده‌ی قدرت و از توفیق خود مطمئن است هردم سرمایه‌های تازه‌ای در کار ترقی سهام به جریان می‌اندازد. سهام بانک او به قیمت کاذب حیرت‌آوری می‌رسد. آنگاه فاجعه‌ی ناگزیر رخ می‌دهد: ساکار و هاملن که به پنج سال زندان محکوم شده‌اند با همدستی روگون که دشمنی‌اش برای ساکار زیان‌بار بوده است به خارج می‌گریزند.

پول [L’Argent یا Money]  امیل زولا

در آخرین صفحات کتاب، ساکار را می‌بینیم که در کنج زندان باز مشغول طراحی زد و بند مالی تازه‌ای است. زولا که به عکس بالزاک اطلاع جندانی از امور داد و ستد نداشته، اسناد رمان خود را از دو منبع برگرفته است: یکی ماجرای «اعتبارات منقول» که ورشکستگی آن در همان دوره‌ی مذکور در رمان پیش آمده بود، و دیگری داستان ورشکستگی بانک «اتحاد عمومی» که نویسنده چند حادثه‌ی رمان خود را از آن اقتباس کرده است. زولا در این دوره به بازخوانی آثار مارکس نیز پرداخت و در آفرینش شخصیت زیگیسمونت بوش6 جوان سوسیالیستی که «در مکاتبه‌ی دائم» با بنیانگذار سوسیالیسم علمی وصفش می‌کند، از آثار مارکس بهره جسته است.

محمدتقی غیاثی. فرهنگ آثار. سروش

1. Emile Zola 2. Saccard 3. Hamelin 4. Gundermann
5. Delcambre 6. Sigismond Busch

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

محبوب اوباش محلی و گنگسترها بود. در دو چیز مهارت داشت: باز کردن گاوصندوق و دلالی محبت... بعدها گفت علاوه بر خبرچین‌ها، قربانی سیستم قضایی فرانسه هم شده است که می‌خواسته سریع سروته پرونده را هم بیاورد... او به جهنم می‌رفت، هر چند هنوز نمرده بود... ما دو نگهبان داریم: جنگل و دریا. اگر کوسه‌ها شما را نخورند یا مورچه‌ها استخوان‌هایتان را تمیز نکنند، به زودی التماس خواهید کرد که برگردید... فراری‌ها در طول تاریخ به سبب شجاعت، ماجراجویی، تسلیم‌ناپذیری و عصیان علیه سیستم، همیشه مورد احترام بوده‌اند ...
نوشتن از دنیا، در عین حال نوعی تلاش است برای فهمیدن دنیا... برخی نویسنده‌ها به خود گوش می‌سپارند؛ اما وقتی مردم از رنج سر به طغیان برآورده‌اند، بدبختیِ شخصیِ نویسنده ناشایست و مبتذل می‌نماید... کسانی که شک به دل راه نمی‌دهند برای سلامت جامعه خطرناک‌اند. برای ادبیات هم... هرچند حقیقت، که تنها بر زبان کودکان و شاعران جاری می‌شود، تسلایمان می‌دهد، اما به هیچ وجه مانع تجارت، دزدی و انحطاط نمی‌شود... نوشتن برای ما بی‌کیفر نیست... این اوج سیه‌روزی‌ست که برخی رهبران با تحقیرکردنِ مردم‌شان حکومت کنند ...
کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده می‌شود... اشتیاق او برای تولید و ثروتمند شدن، سیری ناپذیر است و طولی نمی‌کشد که همه درختان جنگل قطع می‌شوند... وجود این گیاه، منافع کارخانه را به خطر می‌اندازد... در این شهر، هیچ عنصر طبیعی وجود ندارد و تمامی درختان و گل‌ها، بادکنک‌هایی پلاستیکی هستند... مهمترین مشکل لاس وگاس کمبود شدید منابع آب است ...
در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...
اباصلت هروی که برخی گمان می‌کنند غلام امام رضا(ع) بوده، فردی دانشمند و صاحب‌نظر بود که 30 سال شاگردی سفیان بن عیینه را در کارنامه دارد... امام مثل اباصلتی را جذب می‌کند... خطبه یک نهج‌البلاغه که خطبه توحیدیه است در دربار مامون توسط امام رضا(ع) ایراد شده؛ شاهدش این است که در متن خطبه اصطلاحاتی به کار رفته که پیش از ترجمه آثار یونانی در زبان عربی وجود نداشت... مامون حدیث و فقه و کلام می‌دانست و به فلسفه علاقه داشت... برخی از برادران امام رضا(ع) نه پیرو امام بودند؛ نه زیدی و نه اسماعیلی ...